eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
327 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
''بسم‌اللھ‌الرحمن‌الرحیم🌿''
ما منتظرِ مَقدم مستانه‌ی اوییم جز مهدیِ زهرا(س) به‌خدا هیچ نخواهیم السَّلامُ‌عَلَیک‌یاخَلیفَةَ‌اللهِ‌فےارضِھ! ‹ ↵🌤 ›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
𖧧 . . قسم به حق که شهادت سزای خوبان است! ـــــ ــ روزتون شہدایی . .𓏲࣪ (: ִֶָ
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
_
* جهاد فرزند کیست؟ حاج عماد را بیشتر بشناسیم🌱! خلاصه ای از زندگی خانواده مغنیه✨️ حاج فائز مغنیه از اهالی شهرک «طَیردِبّا» در حومه شهر صور در جنوب لبنان بود. در دوران جوانی شغل اغذیه‌فروشی را پیشه خود کرده بود، وی از مبارزان حزب الله و فعالان جبهه مقاومت به شمار می آمد، حاج فائز با بانو آمنه سلامه ازدواج کردند که ثمره این ازدواج سه پسر به نام‌های عماد، جهاد، فؤاد و دو دختر به نام های ناهده و زینب بود. خانواده مغنیه از شیعیان لبنان و خانواده ای متدین بودند . جهاد در سال ۱۳۶۳ شمسی در عملیاتی علیه رژیم اشغالگر به شهادت رسید و فواد دیگر برادر عماد در یک عملیات جاسوسی توسط نیروهای موساد به شهادت رسید،.. ● اما عماد مغنیه خانواده عماد مغنیه پس از مدتی از صور به جنوب بیروت نقل مکان کردند و در این منطقه بود که عماد، تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را گذراند و پس از آن به دانشگاه امریکایی بیروت (AUB) وارد شد. او در سن ۱۶ سالگی به جنبش فتح پیوست و به دلیل رشادت ها و توانایی هایی که از خود نشان داد به عنوان محافظ شخصی یاسر عرفات انتخاب شد؛ با تشکیل حزب الله.. ادامه دارد . "📻" ¦ᎫᎯᎻᎯᎠS᥆ᏞᎥᎷᎯNᎥᎬ¦
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 رمان شب 64 "جراحی با طعمِ عشق" 📣🗓 برنامه جدید رو که اعلام کردن، برق از سرم پرید ...شده بودم دستیارِ دایسون...😳😫 انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم ... باورم نمی شد ... کم مشکل داشتم که به لطفِ ایشون، هر لحظه داشت بیشتر می شد ... دلم می خواست رسماً گریه کنم 😢 ⭕️ برای اولین عمل آماده شده بودیم ... داشت دست هاش رو می شست ... همین که چشمش بهم افتاد با حالتِ خاصی لبخند زد ... ولی سریع لبخندش رو جمع کرد... –من موقع کار آدمِ جدّی و دقیقی هستم...🤓 و با افرادی کار می کنم که ریزبین، دقیق و سریع هستن ... و... 🔹داشتم از خجالتِ نگاه ها و حالت های بقیه آب می شدم ... زیرچشمی بهم نگاه می کردن ... و بعضی ها لبخندهای معناداری روی صورت شون بود...😓 🔸چند قدم رفتم سمتش و خیلی آروم گفتم... –اگر این خصوصیاتی که گفتید ... در موردِ شما صدق می کرد ... می دونستید که نباید قبل از عمل با اعصابِ جراح بازی کنید ...حتی اگر دستیار باشه...✔️ 💢 خندید ... سرش رو آورد جلو... –مشکلی نیست ... انجامِ این عمل برای من مثل آب خوردنه ... اگر بخوای، می تونی بایستی و فقط نگاه کنی...☺️😌 🔷 برای اولین بار توی عمرم، دلم می خواست ... از صمیمِ قلب بزنم یه نفر رو لِه کنم...😒 🔺 با برنامه جدید، مجبور بودم توی هر عملی که جراحش، دکتر دایسون بود ... حاضر بشم ... ✅ البته تمرینِ خوبی هم برای صبر و کنترلِ اعصاب بود ... چون هر بار قبل از هر عمل، چند جمله ای در موردِ شخصیتش نطق می کرد ... و من چاره ای جز گوش کردن به اونها رو نداشتم....! 🏩 توی بیمارستان سوژه همه شده بدیم ... به نوبتِ جراحی های ما می گفتن ... جراحی عاشقانه......💉❣ 📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
•• . + سیصد و سـیزده روز با امیـرالمـومنیـن، مولاعلی‌‌علیه‌السلام🌱✨ روز ششم : من که غیبت نمیکنم، فق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•• . + سیصد و سـیزده روز با امیـرالمـومنیـن، مولاعلی‌‌علیه‌السلام🌱✨ روز هفتم : تیر رفته برنمیگردد به آغوش کمان..، کلامت را بسنج!(: منبع: میزان‌الحکمه،جلد۱۰،ص۲۶۴ ⊰🔏⊱|‌¹¹⁰
مقر نظامی؟ پالایشگاه؟ شاید.. ولی هدف اصلی دشمن، نابودی خانواده است!(: |@jahadesolimanie|
23.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰🥀⊱
بعد تشییع پیکر رسول از مقبرة
الشهداء سریع خودمو رسوندم به
ماشین،یه دفعه روح الله رو با
خانمش دیدم گفت: جا داری منم
بیام بهشت زهرا؟با خانمم هستم
گفتم: آره داداش...
با خانمش اومدن جلو نشستن!
جاشون یکم تنگ شد ناراحت شدم
روح الله گفت: خبر نداشتم رسول
شهید شده موبایل هم نداشتم
تو دانشکده بودم یکی از بچه ها گفت
محمدحسن خلیلی شهید شده
منم که به اسم رسول میشناختمش
زیاد دقت نکردم رفتم آشپزخونه
دانشکده غذا بگیرم یهو عکس رسول
رو دیدم رو دیوار غذا خوری...
رعشه افتاد به بدنم ، بغض کردم ،
میخواستم بشینم زمین گریه کنم
یاد بار آخری افتادم که من و رسول
و صابر افطاری اومدیم خونتون
چقدر اون شب خوش گذشت
من که پشت فرمون بودم برگشتم
نگاهش کردم،وقتی داشت اینارو
میگفت خودشو نگه داشته بود
گریه نکنه جلو بقیه...
روح الله خیلی رسول رو دوست
داشت بارها میومد پیشم میگفت
فلانی سفارش منو بکن رسول بهم
کار خنثی سازی بمب یاد بده
گفتم: داداش این همه کار بلد تو
تشکیلات هست برو پیش اونا
گفت: میخوام از رسول کار یاد
بگیرم رسول یه چیز دیگه است...
روح الله انقدر رسول رو دوست
داشت آخرش هم همسایه اش شد.

۰
♥️" 🕊" 🌦" 『 @jahadesolimaniehttps://eitaa.com/rasoulkhalili
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
~اونا دارن از سرما میلرزن خدا داره به من و شما نگاه می‌کنه که چه می‌کنیم ؟ 👨🏿‍🦯 |