قسمٺ نشد ڪہگاھ به گاھی ببینمٺ
حتۍ بہ قدر نیم نگاهۍ ببینمٺ🍂
ٺڪلیف بۍقراری این دل چہ میشود؟!
اصلاً شما اگر ڪہ نخواهۍ ببینمٺ…💔
•السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِھ!
‹ ↵ #سلامباباجان🌤 ›
𖧧 . .
وَلاخَرَجَحُبُّڪمِنقَلبِی !!
(و نَرَوَد بیرون مھرت از دلم)❤️
ـــــ ــ روزتون شہدایی . .𓏲࣪
#شهیدجھادمغنیھ(: ִֶָ
#من_میترا_نیستم
#قسمت_هشتم
مادرم بین بچهها فرق نمی گذاشت ولی به مهران و زینب وابسته تر بود.
مهران نوه اولش بود و عزیزتر. زینب هم که مثل من عاشق خدا و پیغمبر بود همیشه کنار مادرم می نشست و قصههای قرآنی و امامی را با دقت گوش میکرد و لذت میبرد.
مادرم قصه و حکایت های زیادی بلد بود هر وقت به خانه ما می آمد زینب دور و برش می چرخید و با دقت به حرفهایش گوش میکرد.
مادرم زینب را شبیه ترین نوه اش به من می دید برای همین به او علاقه زیادی داشت.
بابای بچه ها ساعت ۵ صبح از خانه بیرون می رفت، بعد از ظهر برمیگشت
روزهای پنجشنبه نیمروز بود ظهر از سرکار میآمد.
در باغچه خانه گوجه و بامیه و سبزی می کاشت.
زمستان و تابستان باغچه سبز بود و سبزی خوردن و خورشتی را از باغچه خانه برداشت می کردیم.
حیاط خانه های شرکتی سیمانی بود با تابش آفتاب در طول روز آتش می شد روی زمین که راه میرفتیم کف پای ما حسابی می سوخت.
تا بعد از به دنیا آمدن شهرام کولر نداشتیم، شبها در حیاط میخوابیدم
جعفر بعد از ظهرها آب را توی حیاط باز میکرد و زیرِ در را میگرفت
حیاط خانه تا نیم متر از دیوار پر از آب میشد این آب تا شب توی حیاط بود شب زیر در را برمی داشتیم و آب با فشار زیاد به کوچه سرازیر میشد با این کار حیاط سیمانی خانه خنک می شد و ما روی زمین زیر انداز می انداختیم و رختخواب پهن می کردیم
هوا را نمیتوانستیم خنک کنیم و مجبور بودیم با گرمای ۵۰ درجه در هوای آزاد بخوابیم اما زمین را میتوانستیم برای خوابیدن قابل تحمل کنیم.
خانه های شرکتی دوتا شیر آب داشت شیر آب شهری که برای خوردن و پخت و پز بود و شیر آب شرکتی که مخصوص شستوشوی حیاط و آبیاری باغچه و شمشادها بود
گاهی که شیر آب شط را در حیاط باز میکردیم همراه آب یک عالمه گوشماهی میآمد
دخترها با ذوق و شوق گوش ماهی ها را جمع می کردند.
بعد از ظهرها هر کاری میکردم بچه ها بخوابند خوابشان نمیبرد و تا چشم من گرم میشد میرفتند و توی آب حیاط بازی می کردند...
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
'🌦🥀'
نور شدی
بین تموم زخمای قلبم … (:
🥀⃟☂| #صـاحبنـا✨
『اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
(🌱✨)
ای خواهران
جهاد شما حجاب شماست !
و اثری که حجاب شما میتواند
بر روی مردم بگذارد ؛
خون ما نمیتواند بگذارد !
🎙⃟♥️|#شهیدمحمدرضاشیخی✨
🧕⃟♥️|#فاطمیات🌿
ـ ـ ـ ـ ــــــــــــــ ـ ـ ـ ـ
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
21.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک عبارتی در دعای عهد
خیلی بنده رو اذیت کرد🥺
ببین چقدر امامزمان(عج)
مظلومه؛
که گیرِ ماها افتاده...
•السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِھ!
‹ ↵ #سلامباباجان🌤 ›
𖧧 . .
آسماننِشینِمہربانمن🌱
جزدیدارتومداوانشودزخمدلم:)💔
چہشود…🚶🏻♂
گرنظر؎برمنِبیچارهڪنۍ!؟...🌻
ـــــ ــ روزتون شہدایی . .𓏲࣪
#شهیدجھادمغنیھ(: ִֶָ
امانت های زندگی من 07.mp3
11M
#امانتهای_زندگی_من ۷ 💜
هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا ..
همه آنچه درزمین است، برای من و تو خلق شدهاند ...
مثل حیوانات... !
حیوانات امانت های خدایند در زندگی ما
و عدم رعایت حق آنها برای ما، شقاوت آفرین است.
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」