🔴برعکس اونهایی که آینده ایران رو سیاه میبینند بنده به ضرس قاطع عرض میکنم که آینده ایران بسیار روشن خواهد بود
و باز هم میگم به فرموده حضرت اقا :ما به زودی بر روی قله های شرف و اقتدار و علم خواهیم ایستاد و شما اون روز رو خواهید دید و جوانها اون رو خواهند ساخت
🔴والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
@jahadetabeen8
#⃣ #جهاد_تبیین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هوش_مصنوعی (۲۷)
🎥 کلاه برداری با هوش مصنوعی😳
حتما بعد از تماس از طرف سوالات کلیدی شخصی برای سنجیدن اعتبار تماس استفاده کنید
ـــــــــــــــــــــــــ
ارادتمند: ناصرکاوه
31.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 موشک هایپرسونیک به زودی رونمایی میشود
فرمانده نیروی هوافضای سپاه:
🔘 موشک هایپرسونیک آزمایشهای خود را پشت سرگذاشته و به زودی رونمایی میشود.
🔘 این موشک جدید از همه سامانههای سپر موشکی عبور میکند. موشک سامانههای ضد موشکی دشمن را هدف قرار میدهد و یک جهش بزرگ در حوزه موشکی است.
🔘 موشک هایپرسونیک سرعت بالایی (حدود ۱۲ تا ۱۳ ماخ) دارد و در جو و خارج از جو میتواند مانور دهد.
موشک خرمشهر جدیدی که به تازگی آزمایش شده است ، در نقطه پرتاب یک موشک رها میشود اما در نقطه هدف به هشتاد هدف اصابت میشود یعنی با یک موشک 👈 هشتاد هدف را مورد اصابت قرار میدهد👌سردار حاجی زاده، فرمانده هوافضای سپاه
ارادتمند: ناصرکاوه
🌷مادربزرگش نام میترا را برایش انتخاب کرد. اما او هر چه بزرگتر می شد اعتراضش نسبت به اسمش بیشتر می شد و به همه می گفت من را زینب صدا کنید. او یک روز روزه گرفت و نام خود را به زینب تغییر داد. سالی که به تکلیف رسید باحجاب شد و روزه را شروع کرد.خیلی لاغر و نحیف بود ولی در آن گرمای طاقت فرسا روزههایش را می گرفت. نماز شبش ترک نمی شد. در دفتر خودسازیاش جدولی کشیده بود که ۲۰ مورد داشت از نماز به موقع، همیشه با وضو بودن، نماز غفیله و ... که همه را انجام می داد. فعالیت های مذهبی و حجاب زینب، مورد غضب سازمان منافقین ضد خلق قرار گرفته بود.او همیشه غسل شهادت می کرد. قبل از شهادتش هم غسل شهادت کرده بود. برای خواندن نماز به مسجد رفت. آن نماز، آخرین نماز زینب 14 ساله بود. وقتی از مسجد برمی گشت, منافقان او را ربودند و سپس با گره زدن چادرش او را خفه کردند. بعد از سه روز پیکر غرق به خونش پیدا شد. او را با چادرش به خاک سپردند...
#کتاب_خاطرات_دردناک, #ناصرکاوه
برشی از زندگی شهیده زینب (میترا) کَمایی
چادر سر میکردے...
وصله دار و ساده...
مهربان بودے ...
زلال و پاک!
و سرور زنان عالم شدے...
تا همیشه ے تاریخ
کسـے مثل تو را ندیده،
و نمیبیند...!
هشتم خرداد ماه
مصادف با تولد
#شهیده_زینب_کمایی🌱
════✧🌸✧════
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻🕊
#مرگ_منافقین_داخلی_خارجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🎥 سردار حاجیزاده: یک موشکِ خرمشهر به ۸۰ هدف برخورد میکند*
🔹اگر ۱۰۰ فروند موشک شلیک کنیم این موشکها در سرزمین دشمن تبدیل به ۸۰۰۰ راکت میشود و به ۸۰۰۰ هدف میخورد.
ارادتمند: ناصرکاوه
💐 امام رضا(ع) فرمودند: هرگاه که بندگان، گناهان تازه ای پدید آورند که سابقه نداشته است، خداوند بلای تازه ای برایشان پیش می آورد که قبلا نمی شناختند. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۷۰
#شهدای_امام_رضایی(۴)
🌹شهید روح الله. قربانی برای من هدیہ امام رضا (ع) بود👇 همسری کہ امام هشتم بہ ادم هدیہ بدهد وامام حسین (ع) او رابگیرد وصف نشدنی است. من عروس چنین مردی بودم با بچہ های دانشگاه رفتہ بودیم مشهد انجا برای نخستین بار برای ازدواجم دعا کردم گفتم: یا امام رضا (ع) اگر مردی متدین واهل تقوا به خواستگاری ام بیاید قبول می کنم یک ماه بعداز اینکہ از مشهد برگشتم روح الله امد خواستگاری ام... و شدم عروس امام رضا(ع)...
🌹شهید مهدی صابری توی وصیت نامه اش نوشته بود: رسیدن به سن 30 سال، بعد از علی اکبر (ع) برایم ننگ است.... مادرش می گفت: آخرین بار که از سوریه برگشت ایران، با هم رفتیم مشهد. بعد از زیارت دیدم مهدی کنار سقا خونه ایستاده و می خنده. ازش پرسیدم: چیه مادر؟ چرا می خندی؟...گفت: مادر! امضای شهادتم رو از #امام_رضا (ع) 💕 گرفتم... بهش گفتم: اگه تو شهید بشی من دیگه کسی رو ندارم. مهدی دستش رو به سمت آسمون بلند کرد و گفت: مادر خدا هست🌷
🌷امام رضا (ع) به من فرمودند:
«من ضامن احمد هستم!»👇
💥 ناگهان انگار کسی در گوشم نجوا کرده باشد، فهمیدم او شاه خراسان و ایران امام رضا(ع) است. خوب توجه کردم، این چشم و چراغ ملک ایران را کجا زیارت کردم، به یادم آمد که ایشان همان کسی است که احمد را در چهار ماهگی در آن بیماری سخت ضمانت کرد و دست راست مبارکش را بر روی سینه نهاده و فرمود: «من ضامن احمد هستم!» از جا بلند شدم تا عرض ادب و ارادتی بکنم، هنوز سخن آغاز نکرده بودم که در دستان مبارکش پروندهای دیدم. رو به من کرد و فرمود: «این پرونده عمر احمد است. عمر احمد در دنیا تمام شد، او 27 سال دارد!»فغان زدم و از آقا خواستم ضمانتی دیگر کند. فرمود: «ناراحت نباش، مدتی بر ضمانت خویش میافزایم.»... گویا همان روز احمد میخواست به شهادت برسد، اما نشد و امام هشتم(ع) یک هفته دیگر برای احمد مهلت گرفت. دیدم فردای آن روز احمد به کیاکلا آمد. او را دیدم در آغوشش گرفتم و بوسههای مادرانه نثارش کردم. این بار من به مانند آن زمان احمد را کنارم نشاندم و خوابم را برایش گفتم. چون موضوع تمدید عمر را شنید لبخندی زد و به من نگاه کرد و گفت: «مادرجان!ناراحت نباش.!»
💥احمدم آن روز با تک تک اعضای خانواده عکس یادگاری گرفت. حرکاتش برایم اسباب نگرانی و تشویش بود؛ اما او چیزی به ما نگفت تا اینکه هنگام عزیمت به ایلام، به پدرش گفت: «باباجان! این آخرین دیدار است و شما دیگر مرا نمیبینید، اگر کوتاهی داشتم مرا ببخشید و حلالم کنید.»... با شنیدن این جملات قطرات اشک از چشمان پدرش سرازیر شد. دست روی کمرش گذاشت و گفت: «پسرم کمر مرا شکستی؟»... احمد چون اشک و حالت پدر را دید دست در گردن پدر انداخت و دست و روی پدر را بوسید و گفت: «بابا شوخی کردم، من که پیش شما هستم.»... بعد خداحافظی کرد و از ما جدا شد. در کوچه نگاهش میکردیم تا از ما دور شد. یاد آن شعر افتادم که سعدی بزرگ از زبانِ دل بیبی زینب سروده بود:
ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود. و با یاد زینب(س) به خود تسلی میدادم. دو سه روز مانده به شهادت احمد، پدرش خیلی بیتاب بود و بیقراری میکرد. نگران بود و حس پدرانه به او نهیب زده بود که احمدش پر کشیدنی است و دیگر پا به کیاکلا نمیگذارد. همان شب در خواب دیدم که خانه پر از نور شده و چهار زن با چهرههای نورانی آمدند و در اتاق نشستند. دو تن از آنها که با حجاب بودند قیافهای غمگین و محزون داشتند. بانویی که بالای سرم بود، یک پیراهن مشکی به دستم داد و گفت: «بپوش، مگر نمیدانی احمدت شهید شده است؟»...
شروع کردم به گریه و بیقراری کردن و احمد را صدا میزدم که ناگاه از خواب بیدار شدم. از اینکه همة اینها را در خواب دیده بودم، خیالم راحت شد. اما روز بعد ماجرای خواب را برای روحانی مسجد بازگو کردم و او گفت: «آن چهار زن حضرت آسیه، حضرت خدیجه، حضرت مریم و حضرت فاطمه(س) بودند و برای پسر شما عزاداری میکردند!»... دو سه روز بعد از آن خواب، گوینده تلویزیون اعلام کرد که یکی از خلبانان دلاور هوانیروز در ایلام به شهادت رسید...ِ برای حفظ روحیه بچههای ارتش و نیروهای دیگر نظامی و مردم نامی از احمد نبردند. به همسرم گفتم:«این خلبان احمد بوده است. بیتابیهای پدر احمد صد چندان شده بود. دوباره ساعت ده شب تلویزیون خبر شهادت خلبان دلاور هوانیروز را اعلام کرد. من گریه میکردم تا این که ابراهیمی استاندار ایلام زنگ زد و گفت: «مادر! احمد به سمت کربلا و هدفی که داشت، پر کشید»
راوی; مادر #شهیدکشوری
#کتاب_شهداواهل_بیت #ناصرکاوه.
فردا همه پروازها به سمت مشهد پر شده. ۳ تا پرواز فقط موجوده، هرسهتاش هم برای شرکت آتاس.😳
جالبه تا دوروز قبل هیچ پروازی برای سه شنبه موجود نداشت، یهو موجود شد اونم فقط آتا، یکم مشکوکه
قیمتهاشم بالای ۳ میلیون😐😐
از بلیط نجف گرونتر و نزدیک بلیط دبی🤦♂
بعد جالبه آتا تو سفرهاش بدترین پذیرایی رو میکنه، با یه کیک و ساندیس و یکی دوتا خوراکی کوچیک سروته قضیه رو هم میاره، هفته قبل دوتا همسفرامونن اجبارا با آتا اومدن میگفتن کیک و آبمیوه دادن، خدایی با ۳ میلیون اگه شیشلیک هم بدید بازم سود میکنید، کیک و آبمیوه میدید؟ 😐
خداروشکر پروازهای بینالمللیش تعلیق شد🤲
🌷🇮🇷🥀
🇮🇷🌷
🥀
💎 مرحبا به غیرت بازاریان بازار رضا، درود بر شرف شما . . .👆
طبق ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی کشف حجاب جرم
محسوب میشود.
با احترام
در این مجتمع از ورود و ارائه خدمات به افراد
بدون حجاب
معذوریم.
آیا سایر بازارها و اماکن عمومی و خدماتی نمیتوانند اقدامی مشابه این حرکت پسندیده را انجام دهند؟
پدرم گفت که ای دخت نکو بنیادم
زلف بــر بـاد مَده تا ندهـی بـر بـادم
ـــــــــــــــــــ
🇮🇷 حجاب؛ یادگار ماندگار مادران، وصیت شهیدان، . . . بی حجابی؛ جنگ با خدا . . .
#نشر_حداکثری
#حجاب_حکم_الهی
#جهاد_تبیین
ناصرکاوه
.
نه به حجاب اسلامی
آری به مهریه اسلامی
آری به نفقه اسلامی
قوه قضاییه باید در لایحه عفاف و حجابش اعلام کند: خانمهایی که نمیخواهند به قانون شرعی و ملی عمل کنند و عمل کشف حجاب به نامشان ثبت شده باشد، نمیتوانند برای عدم پرداخت نفقه و مهریه (که آنها هم قانون شرع است) از همسر خود شکایت کنند. چون همه اینها قانون اسلام است.
مطمئن باشید ۹۰ درصد کشف حجابهای از روی موج موجود برطرف میشود.😊😄ارادتمند: ناصرکاوه