eitaa logo
جهاد تبیین
19.4هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
6.7هزار ویدیو
330 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
[ASHABOLHOSSEIN.IR]1402051205.mp3
24.09M
♥️🖤.... برای رسیدن به تو باید خیلی سختی کشید باید طعم عشق رو چشید...باید از هر چی جز تو دل برید بایدچشم من تر بشه حالم از این بهتر بشه عمرم در روضه سر بشه..😭 ......♥️ حسین ♥️.......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷استاد قرائتی: مواظب دروغگویی باشید و چیزی را به سادگی قبول نکنید👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ من نوکر حسینم ❌ من سگ عباسم ✅ امام حسین نوکر نمیخواد، حضرت عباس هم سگ نمیخواد ظهر عاشورا به غلام خود(جون) گفتند : تو نوکری، برو @jahadetabeen8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ آیا خداوند بخاطر چهار تار مو، زن را مجازات می‌کند ؟؟ 🎙استاد دانشمند @jahadetabeen8
🌷🌷مبحث ۱۲۳۸ مرداد ۱۴۰۲ شمسی با نام خدای منان و عرض سلام💝 🌴قرآن و عظمتش را باور کنیم! بقره آیه۲۳ : 💝 وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺎ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﻮﺩ ] ﻣﺤﻤّﺪ (ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ) ] فرو فرستاده ایم ، ﺷﻚ ﺩﺍﺭﻳﺪ [ ﻛﻪ ﻭﺣﻲ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺸﺮ؟! ] ﭘﺲ ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻱ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺭﺍﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ، ﻭ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ] ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ، ﺷﺎﻫﺪﺍﻥ ﻭ ﮔﻮﺍﻫﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ ﺍﺯ ﻓُﺼﺤﺎ ﻭ ﺑُﻠﻐﺎﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﻋﺮﺏ ﺑﻪ ﻳﺎﺭی ] ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﻴﺪ ، ﺍﮔﺮ [ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺸﺮ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻭﺣﻲ ﺍﻟﻬﻲ ] ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﻴﺪ!!! .(٢٣) قرآن معجزه جاوید است، اما نه اینکه از لحاظ فصاحت در اوج است نه اینکه از لحاظ بلاغت ژرف است نه اینکه اعجاز عددی دارد نه اینکه ،اعجاز لفظی و معنوی دارد نه اینکه تلاوتش ،همراه عالیترین نغمات موسیقیایی سرمدی است نه اینکه ، قرائتش، بزم آرای محافل مردگان است نه اینکه ، کتاب استخاره است نه اینکه، اولین زینت سفرهای عقد بچه مسلمانهاست نه اینکه ،در شبهای قدر بر فراز سر و دستهای ما باشد نه اینکه، حافظانش، رتبه ها و مدارک علمی و دانشگاهی میگیرند نه اینکه، در ماه مبارک رمضان بساط قرائت و تلاوتش پهن میشود نه اینکه ،بدون وضو نمیشود آن را مس کرد نه اینکه، بعنوان یک کتاب و شئ مقدس، باید آنرا بوسید و بوئیدش نه اینکه ، هنگام تلاوتش نباید آن را روی زمین گذاشت نه اینکه ، کتاب ختم قرآن است نه اینکه، باید آن را با بهترین کاغذ و مذهب، چاپش کرد نه اینکه، کتاب قسم خوردن است نه، نه، نه، !!! 🦋این همه، هست و همه ی قرآن ،نیست!💝 معجزه قرآن، انسانسازی است معجزه قرآن ،هدایت به سوی حیات طیبه است معجزه قرآن ، تربیت انسان است معجزه قرآن، اهلیت بخشیدن به قاریان و تالیان و حافظان ، ناشران، مترجمان، مفسران ، مدبران و عاملان آن است معجزه قرآن، کتاب زندگان بودن آن است معجزه قرآن، وحوش زدائی و ضد توحش است معجزه قرآن، کلام مانا و معتبریست که در گذر ایام و رشد فزاینده ی دانش بشری، جامه اندراس در آن راه ندارد خدا نکند : قرآن بارمان باشد، در اینصورت نافهمان ارزش و معانی و راهبرد و کابرد قرآن، هستیم😭 قدرت قرآن در بالا بردن ( ملکوت) انسان زمینی و فرشی است قدرت قرآن ، در عرشی نمودن انسان فرشی زیست، است قرآن، کتاب چگونه زیستن و بهتر زیستن است 💝 إسراء آیه ۹ : إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮﻳﻦ ﺁﻳﻴﻦ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺑﻪ خداباورانی ﻛﻪ ﻛﺎﺭﻫﺎی ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ، ﻣﮋﺩﻩ ﻣﻰﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍی ﺁﻧﺎﻥ مزدی ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ .(٩) 🌷سیروس کامران ماوردیانی گیلانی🌷
👇 ♦️شش سال پیش دقیقا در چنین روزی با انتشار این عکس میخواستن تو رو حقیر کنن...اما خدا چنان عزیزت کرد که اینها حقیر شدن👇 💠اخلاص شهید محسن حججی:👌 حسینه ای بود در اصفهان که آقا محسن 2 سال خادم اونجا بودند. محسن 60 کیلومتر هر شب از نجف آباد میومدند حسینیه ی ما در اصفهان... نماز مغرب را آنجا می خواند... ایشان جزو خادمان اونجا بودند، کاراشو انجام میداد و آخر شب هم دوباره 60 کیلومتربرمی گشت... 💠محسن👈 دوتا شرط برای خادمی در حسینیه گذاشته بود👈 اول اینکه  منو جایی بزارین که جلوی چشم نباشم. (در ویترین جلوی چشم مردم نباشم)👈 دوم هم اینکه هر چی کار سخت هست بدین به من انجام بدم(شستن دیگهای غذا و...) 💠بعضی شب ها مسئول حسینیه به محسن می گفتند: آقا محسن! ببخشید، خیلی خسته شدید. شرمنده هستم... ولی محسن در جواب می گفت: این کارا که چیزی نیست!👈 "برای امام حسین(ع) فقط باید سر داد."😇نیت محسن این بود که در حسینیه نوکریش دیده نشود، ولی خدا👈 کاری  کرد که در تمام کشورهای اسلامی عراق، سوریه، نیجریه و غیره... دیده شد و در اربعین عکس این شهید جهانی شده است... محسن با اخلاصش  رضایت خدا را کسب کرد و شد 👈 "دردانه ی خدا..."دقیقا مثل شهیدان همدانی,کاظمی, همت, خرازی, تهرانی مقدم, شهریاری,فهمیده, قاسم سلیمانی و... , راوی: حجت الاسلام برنامه ی سمت خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نقد طنازانه اهالی رادیو در حضور رئیس‌جمهور
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 روایتی غم انگیز از یک فرزندشهید که هیچ وقت پدر را ندید 🔹️ در میان خانواده های شهدا ، فرزندان شهدایی داریم که هم از پدر و هم از مادر محروم شدند و سرپرستی نداشتند و خداوند سرپرستی آنها را برعهده گرفت. ◇ حسن(مجید) تقی پور که امروز جوان رعنا ، مومن و انقلابی است، در سالروز شهادت پدرش از خاطرات نداشته اش با پدر می گوید 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔻 با کلیک بر روی آدرس زیر ما را در صبحانه ای باشهدا دنبال کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یوسف سلامی در خرداد ماه در سالگرد۳۴سالگی رهبری حضرت آقا به میان مردم رفت..ببینید جالبه لطفا تاآخر ببینید احساس و عواطف ملت خوب @jahadetabeen8
💥 ناگفته‌های تنها بازمانده ترور دیپلماتها و خبرنگار ایرانی در افغانستان:👇 🌿 خبرها می‌گویند شهر سقوط کرده است، مردم خانه‌ها را رها می‌کنند و هرکس به هر وسیله‌ای تلاش می‌کند جان خود و خانواده‌اش را نجات دهد. شبانه می‌گریزند. صدای توپ و رگبار است که بی‌وقفه و همه‌جا شنیده می‌شود. آمار کشته‌ها دقیق نیست و هرکس سر راه قرار بگیرد، هدف رگبار گلوله‌هاست. طالبان شهر را تصرف کرده است. 🌿 در روزهای منتهی به 17 مرداد 1377، اضطراب و انتظار سهم دیپلمات‌ها در سرکنسو لگری ایران در «مزار شریف» بود. آن زمان که درِ سرکنسولگری را به شدت کوبیدند، کسی باور نمی‌کرد که تا دقایقی بعد 9 دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی در یکی از اتاق‌های زیرزمین به رگبار بسته شوند. 🌿 آن روزها که خشونت، تحجر و مرگ، مانند طاعونی افغانستان را درمی‌نوردید، انتشار خبر حمله به کنسولگری، ترور دیپلمات‌ها و یک خبرنگار ایرانی بسیار تکان‌دهنده بود. همه‌چیز به سرعت اتفاق افتاده بود. پول‌ها و ماشین‌های کنسولگری را با خود برده بودند. طالبان همان شب به کنسولگری برگشته و جنازه این هشت دیپلمات و یک خبرنگار را در محوطه پشتی کنسولگری، در چاهی در حیاط مدرسه سلطان راضی دفن کردند... 🌿 آنهایی که دیپلمات‌های ایران را به رگبار بستند، هرگز تصور نمی‌کردند این امکان وجود دارد که یکی از آنها زنده مانده باشند. «الله‌مدد شاهسون»، تنها بازمانده این حادثه تروریستی است. تیری به پایش خورده و از آنجا که زیر جسد ‎همکارانش مانده، جان سالم به در برده است. وقتی طالبان، ساختمان کنسولگری را ترک کردند، خود را به خیابان‌های آن شهر جنگ‌زده و پرهیاهو رسانده و دردمندانه سفری پرخطر را در مسیر سخت و کوهستانی افغانستان آغاز کرده است؛ با پای زخمی، پیاده و سواره، به سمت ایران...
💥 «از روزهای قبل از 17 مرداد، درگیری‌ها در اطراف ساختمان کنسولگری شدت گرفته بود. همه منتظر و نگران بودیم که هر لحظه طالبان بیایند. ناگهان حدود 10 نفر از آنها پشت ساختمان رسیدند. چنان در می‌زدند که نزدیک بود در کنده شود. آقای فلاح چون پنج سال بود که در افغانستان حضور داشت و تجربه‌های بیشتر و خوبی داشت، گفت که خودش در را باز می‌کند... 🌿 خیلی سریع اتفاق افتاد؛ ما را به زیرزمین بردند و به تیر بستند. دوستانم جلوی چشمم کشته شدند. آن لحظه، لحظه مرگ و زندگی بود. بلافاصله مادرم را یاد کردم. گفتم مادر، من پیش شما می‌آیم. شهادتین را گفتم. آماده شدم. به شکمم نگاه می‌کردم و منتظر بودم هرلحظه تیر به آن برخورد کند. میز کاری در اتاق بود که من پای آن به زمین افتادم. سرم زیر میز قرار گرفته بود. شهید ریگی، سرکنسول وقت، روی پای من افتاده بود... 🌿 وقتی صدای پای مهاجمان را شنیدم که به سرعت از ساختمان خارج می‌شدند بلند شدم. شهید نوری هنوز زنده بود و ناله می‎کرد. گفت: شاهسون سوختم! خلاصم کن! به من کمک کن! دوستانم، همکارانم جلوی چشمم تکه و پاره شدند... 🌿 پایم به شدت خونریزی داشت. از ساختمان خارج شدم و به حسینیه‌ای پناه بردم که نزدیک کنسولگری بود. حدود چهل دقیقه بعد درحالی‎که از پنجره حسینیه که مشرف به ساختمان کنسولگری بود مراقب اوضاع بودم، دیدم که تازه طالبان به آن‎جا رسیدند و یکی از فرماندهان ارشد آنها که بعد‎ها معلوم شد «عبدالمنان نیازی» بوده است، با نیروهایش داخل ساختمان شد. جنازه‌ها را آنها به داخل چاه انداختند... 🌿 چند روز بسیار عذاب کشیدم. حسینیه دو طبقه داشت که طبقه پایین آن عَلَم‌خانه بود. آنجا کنار اتاقی که آرد را انبار کرده بودند، مخفی شدم. گاهی خانم‌ها به علم‌خانه می‌آمدند و دعا و گریه می‌کردند. من در آن انبار مخفی شده بودم. می‌گفتند که طالبان خانه به خانه جلو می‌روند و بخصوص به حسینیه‌ها حمله می‌کنند و متولیانش را می‌کشند. کنسولگری، راننده‌ای داشت که در نزدیکی همانجا زندگی می‌کرد و به او آقا سید می‌گفتیم. خانواده «آقا سید» بسیار ترسیده بودند. من سعی می‌کردم هم خودم را آرام کنم و هم آن خانواده را... 🌿 وقتی مردم به حسینیه می‌آمدند و در می‌زدند، من با وحشت خود را از لای وسایل به راهروی سمت پشت بام می‌کشاندم که اگر طالبان وارد شدند از آنجا فرار کنم. هنوز آثار روحی آن هراس‌ها را احساس می‌کنم.
💥وقتی از ساختمان کنسولگری خارج شدم، بطور کامل لباس افغانی پوشیدم. راه که می‌رفتم در تمام طول مسیر کلام و زبان پشتو را مرور و تکرار می‌کردم تا بتوانم با لهجه خودشان صحبت کنم. من بچه دهاتی بودم و با فضای دهات هم آشنا بودم. غذا خوردن برای من مهم نبود. همراه الاغ‌سوارها می‌رفتم و خودم را طبیعی نشان می‌دادم. 🌿 من بیشتر مسیر همراه خانواده سید بودم؛ جز مسیر فرعی‌ای که تصمیم گرفتم از «سرپل» به سمت «بامیان» بروم. الاغی خریدیم و با آن ادامه مسیر را رفتم. به آنها گفتم در سرپل بمانند تا وضعیت «بلخاب» را بررسی کنم. من به اتفاق یکی از افراد این خانواده که الان در قم زندگی می‌کند، راه افتادیم. در طول مسیر بلخاب وقتی با طالبان برخورد کردیم، تصمیم گرفتیم دوباره به سرپل برگردیم و خانواده را از آنجا با یک کامیون به سمت میمنه حرکت دادیم و در نهایت به هرات رسیدیم... 🌿 19 روز طول کشید. 800 کیلومتر راه را پیمودم تا با تحمل انواع مشقات به مرز ایران برسم.من از اینکه درباره خودم حرف بزنم اکراه دارم، اما از آنجا که این داستان به من ختم می‌شود به اجبار از آن حرف می‌زنم. 17 سال است که از حادثه مزارشریف می‌گذرد؛ 17 سال است که به دلایل خاصی که وجود داشت، من را در انزوا گذاشتند. گرچه زندگی را دوست دارم و برای آن تلاش می‌کنم، اما با برخورد هایی که شد، آرزو کردم کاش من هم شهید می‌شدم. 🌿 شهادت این عزیزان تلخ بود، اما این که یک نفر به هر حال توانست از آن ماجرا خود را نجات دهد، شیرین بود. صحنه‌ها را که با خود مرور می‌کنم، می‌بینم بی‌شک این واقعه معجزه بود. 800 کیلومتر پیاده و سواره در آن شرایط آمدم تا خود را به مرز رساندم. ضعفی نشان ندادم. گله‌ام هم از همین است. 🌿 من از دو ماه قبل از آن، درباره وضعیت آنجا با تهران مکاتبه کرده بودم و گفته بودم که شرایط در مزار این‌گونه است. در مزارشریف حجم کار آنقدر زیاد بود که از تاریک‌های صبح بیدار می‌شدم. فهمیدم که لشکر بلخ سقوط کرده و طالبان فرمانده‌هان این لشکر را خریده‌اند و وزیر کشور وقت افغانستان به فرمانده این لشکر گفته بود که هلی‌کوپتری می‌فرستند که از آن طریق از مزار خارج شود. این را که شنیدم، مسأله را تمام‌شده می‌دانستم. فوری فایل‌ها و اسناد محرمانه را مخفی کردم. بچه‌ها را از خواب بیدار کردم و گفتم مزار سقوط کرده است. به شهید صارمی هم برای مخابره اخبار کمک کردم. به سرعت برخی از اسناد را منهدم و برخی دیگر را در جاهای ویژه مخفی کردم... 🌿 نوع کار من طوری بود که مسائل زیادی را می‌دانستم. وقتی شهید ریگی که سرکنسول بود به من می‌گفت باید بمانی، من به آن عمل می‌کردم، وگرنه شرایط طوری بود که می‌خواستم وسایلم را جمع کنم و به تهران برگردم. به من گفتند باید بمانی؛ ماندم، اما تهدیدات را به آنها گفتم... 🌿 بعد از اینکه حادثه پیش آمد، تشخیصم این بود که این اقدامی از سوی پاکستان است، چون قبل از آن، از تهران به ما می‌گفتند ما شما را به پاکستانی‌ها سپرده‌ایم که حافظ شما باشند. وقتی ترکیب این گروه آمدند، معلوم بود که گروهی جدا از طالبان هستند. مأموریتی داشتند، انجام دادند و سریع آنجا را ترک کردند. وقتی یکی از مهاجمان پرسید "آیا می‌توانم با پاکستان تماس بگیرم؟" به آن‌ها شک کردم. همان‌جا مطمئن شدم که کار پاکستان است. وقتی به وزارت خارجه رسیدم هم این موضوع را اعلام کردم. آقای بروجردی که آن زمان نماینده ویژه ایران در امور افغانستان بود، تازه به این موضوع اعتراف کرده که این کار از سوی پاکستان بوده است!.. 🌿 علاءالدین بروجردی پیش از این در مصاحبه‌ای به ایرنا گفته بود: به نظر می‌رسد نیرویی فراتر از طالبان یعنی تشکیلات سازمان استخبارات ارتش پاکستان (آی.اس.آی) در انجام این عمل وحشیانه دخالت داشته است... 🌿 امروز از هر جهت که فکر می‌کنم، می‌بینم برای عملکردم در آن روزها و مسائل پس از آن، سربلندم. هیچ جای ابهامی در عملکرد من نیست و به همه سوالات پاسخگو بوده و هستم و آنچه آن روزها گفته‌ام، هیچ تفاوتی با آنچه که امروز می‌گویم ندارد. برای خودم متأسفم که قدر ما را ندانستند. کار، کار بزرگی بود. نه فقط درباره من، بلکه درباره هر ایرانی دیگر، این ظلم است... 🌿 همه اعضای سفارت، شخصیت‌های بزرگی بودند.شهیدان آقای ناصری، آقایان فلاح و باقری شخصیت‌های کمی نبودند. همه آنها انسان‌های بسیار شریف و عزیزی بودند. شهید صارمی را خیلی دوست داشتم. انسان بزرگی بود. عادت ندارم از کسی بیهوده تعریف کنم. اما شهید صارمی انسان برجسته‌ای بود... راوی: الله‌مدد شاهسون تنها بازمانده ماجرا...
خبرنگارومسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف بود که در ۱۷مرداد۱۳۷۷ درکشتار دیپلمات‌های ایرانی در افغانستان شد. به همین مناسبت ۱۷مرداد را روزخبرنگار نامیدند. اقتضای جان چو ای دل آگهی است هرکه آگه تر بود جانش قوی است. یکی از مهم ترین خبرنگارانی به شمار می رود که در پوشش رسانه ای جنگ تحمیلی علیه سوریه شرکت کردند و همچنین یکی از خبرنگارانی بود که در جبهه های مختلف و مناطق درگیری حضور داشت. ☀️ترس از انتقال واقعیت ها و بیان ماهیت گروههای تکفیری در سوریه و رساندن آن به گوش افکار عمومی جهانی باعث می شود گروههای تکفیری خبرنگاران را هدف قرار دهند و این حمله آن ها اولین حمله نبوده و آخرین هم نخواهد بود.  ☀️ما به عنوان خبرنگار زمانی که در میدان هستیم می بینیم که گروه های مسلح و تروریستی که به هیچ قانون و قواعدی پایبند نیستند، خبرنگاران و اصحاب رسانه را مستقیم هدف قرار می دهند و این اتفاق در حلب افتاد به طوری که خبرنگاران را در آنجا هدف قرار دادند و همکار ما محسن خزایی به شهادت رسید غلامرضا رهبر اولین گزارشگر شهید صدا و سیمای ایران در جنگ است که آخرین گزارش وی از عملیات کربلای ۵ شنیده شد. در سال ۱۳۹۳ پس از ۲۸ سال از شهادت نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر به خانواده وی اهدا شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره مبارکه از کتاب ترجمه خواندنی قرآن
352-noor-fa-maleki.mp3
3.69M
سوره مبارکه باصدای استاد مومیوند
سوره مبارکه از کتاب تفسیر یک جلدی مبین
352-noor-ta-1.mp3
5.09M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی
352-noor-ta-2.mp3
3.88M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از صبحانه ای با شهدا
📌 هنا آبادان صدایی ماندگار از خبرنگاری که «خون نگار جنگ» شد 🔹️ غلامرضا رهبر متولد ۱۳۳۶ درآبادان بود و پدرش خبرنگار و گوینده رادیو و تلویزیون بود و غلام‌رضا نیز زمانی که کودک بود برای اولین بار برنامه کودک رادیو نفت آبادان را اجرا کرد ◇ «غلام‌رضا» استعداد خاصی در زمینه گویندگی و خبر داشت به طوری که در مسابقات گویندگی آموزشگاه‌ها و مدارس استان خوزستان دو سال مقام اول گویندگی را به دست آورد ◇ در سال ۱۳۵۸ فعالیت رسمی خود را در صداوسیما از رادیو نفت آبادان آغاز کرد و با آغاز دفاع مقدس، خود را به مناطق جنگی رساند و به تهیه گزارش و خبر پرداخت. ◇ شهید رهبر در طول ۶ سال حضورش در مناطق عملیاتی بارها مورد اصابت ترکش‌ها قرار گرفت و مجروح شد اما این امر باعث نشد وی از جمع همرزمانش جدا شود 🔻 " هنا آبادان؛ اینجا آبادان؛ اینجا رادیو آبادان؛ صدای جمهوری اسلامی ایران ..." ؛ آبادانی‌ها این جملات را در دوران مقاومت و خون با صدای غلام‌رضا بسیار شنیدند و به حق شهید رهبر را «خون نگار جنگ» نامیده‌اند ◇ مدیر خبر رادیو آبادان و نماینده صدا و سیما در قرارگاه خاتم الانبیا (ص) در مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور از سوابق این شهید رسانه‌ای است که روز شهادتش با عنوان روز «بسیج رسانه» نامگذاری شده است. ◇ در ۲۱ دی ماه سال ۱۳۶۵ در حالی که با تیم خبری با نفربر برای تهیه گزارش به خط مقدم می‌رفتند مورد اصابت موشک هلیکوپتر قرارگرفته و همگی به شهادت رسیدند. 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔻 با کلیک بر روی آدرس زیر ما را در صبحانه ای باشهدا دنبال کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671