eitaa logo
جهاد تبیین ۸
18.6هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
8.4هزار ویدیو
426 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5949505787817629608.pdf
حجم: 22.31M
سلام: با کمال افتخار کتاب اثر متفاوتی از که در رابطه با زندگی و دست آوردهای سردار سرلشگر پاسدار شهید امیرعلی حاجی زاده میباشد، جهت و در شبکه های اجتماعی ، خدمت تان تقدیم میگردد‌. برای هیچ مطلب یا کتابی تقاضا و التماس خواند آن را نداشته ام، ولی این رمان بی نظیر که آشنایی با زندگی و خدمات و آثار میباشد، از همه شما دوستان و آشنایان میخواهم که حتما این کتاب را بخوانید و برای دیگران نیز ارسال کنید و بقیه را به خواندن این کتاب ترغیب کنید...
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لحظاتی از وداع خانواده های شهدای حملات رژیم صهیونیستی در معراج شهدا 🇮🇷 🔺 🔻
امروز شنبه ۷تیر ۱۴۰۴ تا نماز صبخ داشتم کلیپ حاجی را ارسال می کردم به گروه ها و ادمین ها و... نماز صبح رو‌خوندم و ساعت ۴ صبخ بالاخره خوابم برد و بلافاصله شهید حاجی زاده را خواب دیدم که با انگشت سبابه به من عتاب کرد، هیچ کس حق نداره از شهادت ما ناراحت بشه، ما به هر چی که می خواستیم، رسیدیم... یه پیامک اومد برام از خواب پریدم، نگاش کردم و بعد چند دقیقه دوباره خوابیدم و دوباره حاجی را در خواب دیدم، که لحنش عوض شده بود و فرمود: «چقدر کم شده شهادت طلبی« که دوباره بیدار شدم و این عرایض حاجی را نوشتم تا یادم نرفته است. لباسی که حاجی به تن داشت از اون لباس سبزهای قدیم سپاه و بدون درجه بود. خدا روحش را از ما شاد و راضی نگه دارد😰شادی روح امام ، شهدا، شهدای جنگ تحمیلی دوم، که با آمریکا ، انگلیس، فرانسه، آلمان، اسرائیل و ناتو و کشورهای ارتجاع عرب بود، بخوانید فاتحه مع الصلوات😰
20.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منظور این کلیپ بود که داشتم تا صبح پخش میکردم، مربوط به خواب بالا می باشد!؟
26.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 پـزشـکـیـان ببین بنر شهدامون رو در کل کشور ببین پزشکیان ‌، بس کن پزشکیان، بس کن پزشکیان ‌ بس کن بس کن آمریکا به ایران تجاوز کرد.حامی اسرائیل در کشتار در ایران بود. این همه شهید دادیم و اینا باز میگن بریم !!!!!! چرا ساکت است ؟؟؟؟؟ چرا علما و کفن نمی‌پوشند تا به پزشکیان حالی کنند با مردم غیرتمند ایران در مقابل مذاکره با جنایتکاران که فرماندهان، دانشمندان و زن و بچه های مظلوم ما را کشتند تا پای جان می ایستند ؟؟؟ @jahadetabeen8
مراسم خاکسپاری پیکر پاک سرداران رشید اسلام سردار سرلشکرشهید امیرعلی حاجی‌‌زاده فرمانده نیروی هوافضا سردار سرلشکر شهید محمود باقری فرمانده موشکی نیروی هوافضا یکشنبه ۸ تیرماه ، ساعت 8 صبح ، قطعه 50 بهشت زهرا(س) کانال رسمی سردار سرلشکر شهید محمود باقری @sardar_shahid_mahmood_bagheri
⭕️ دو میلیون نفر از اسرائیل گریختند، مهاجرتی بدون بازگشت. تمام ارتش و زیرساخت‌های اسرائیل نابود شد. وب‌سایت اسرائیلی "هس" هک شد و مرگ افراد زیر را فاش کرد: ۶ ژنرال ارشد نظامی ۳۲ افسر موساد ۷۸ افسر شین بت ۲۷ افسر نیروی دریایی ۱۹۸ افسر نیروی هوایی ۴۶۲ سرباز ۴۲۳ غیرنظامی خسارات موشک‌های رهگیر اسرائیل به ۱۱ میلیارد دلار رسید و البته نابودی کامل یک سوم اسرائیل را هم نباید فراموش کرد. خیابان‌ها و جاده‌ها هنوز پر از آوار هستند. اسرائیل با فاجعه‌ای واقعی روبرو است، فاجعه‌ای که از ابتدا هرگز پیش‌بینی نمی‌کرد. بندرها تقریباً به طور کامل ویران شده‌اند. خدمات وجود ندارند. ایستگاه‌های گاز و برق آسیب دیده و از سرویس خارج شده‌اند. چیزهایی وجود دارد که در صفحات تلویزیون و کانال‌های ماهواره‌ای نشان داده نشده‌اند، اما تقریباً به طور کامل نابود شده‌اند. اماکن مهم، فرودگاه‌ها و سایر اماکن نابود شده‌اند. اسرائیل ضربه مهلکی را متحمل شده است که قابل بازسازی نیست و بازسازی آن به سه تا چهار سال زمان نیاز دارد. تخمین زده می‌شود که تخریب فعلی سه تریلیون شِکِل هزینه داشته باشد. نتانیاهو در حمله به ایران عجله کرد، اما حمله او هیچ دستاوردی نداشت. رآکتور هسته‌ای ایران تحت تأثیر قرار نگرفت. رژیم ایران سقوط نکرد و نتانیاهو به وعده‌های خود به کشورهای خلیج فارس که تریلیون‌ها دلار برای تحقق رویای پایان جمهوری اسلامی ایران پرداخت کرده بودند، عمل نکرد. ایران مطمئناً پس از این حمله قوی‌تر ظاهر خواهد شد و قدرت خود را بازیابد. اسرائیل، کشورهای خلیج فارس، اروپا و آمریکا انتظار نداشتند که ایران تا این حد قوی و مقاوم باشد. ایران تمام تریلیون‌ها دلار خلیج فارس را از بین برده و اسرائیل را به شیوه‌ای غیرمنتظره و بی‌سابقه پایمال کرده است. در واقع، اسرائیل، آمریکا و کشورهای خلیج فارس در جنگ با ایران شکست خوردند. ایران واقعاً پیروز شده است. چیزهایی وجود دارد که بعداً برای شما آشکار خواهد شد که دلیل پیروزی ایران بوده است. ایران ارباب خاورمیانه شد. ایران از دوستانش خواست که به تنهایی وارد جنگ شوند و از کسی کمک نگرفت. می‌خواست توانایی خود را برای مقابله و ایستادگی کشف کند. ایران دشمنان اسرائیلی، آمریکایی و اروپایی را مجبور به درخواست آتش‌بس کرد. ترامپ می‌ترسید که ایران جنگ را طولانی کند و آمریکا و اسرائیل را خسته کند، که منجر به فروپاشی قریب‌الوقوع آمریکا و اسرائیل شود. و البته اقتصاد جهانی در معرض بحران سوخت و افزایش قیمت مواد غذایی و کالاهای اساسی در سراسر جهان قرار گرفت. آمریکا می‌ترسید که ورودش باعث شعله‌ور شدن جنگ جهانی سوم شود و متحدان ایران به این نبرد بپیوندند که منجر به عواقب وخیمی شود. @jahadetabeen8
31.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨🚨🚨🚨 🚨🚨🚨🚨 ⭕️⭕️⭕️ این ۱۵ دقیقه تحلیل 👈 مهم و 👈 طوفانی دکتر تمیم البرغوثی درباره نبرد ایران و اسرائیل را نه یکبار که👈 ده‌ بار گوش کنید و ببینید ‌ 👈 جامع‌ترین تحلیلی که در روزهای اخیر در خصوص اصل جنگ بین ایران و اسرائیل و آمریکا دیدم و 👈 نقشی که کشورهای منطقه و 👈قدرتهایی مثل چین و روسیه می‌توانند و باید داشته باشند، 👈 در این ۱۵ دقیقه آمده 👆 👌👌👌 شک ندارم 👈 بعد از بار اول 👈 حتما مجدداً آن را گوش خواهید کرد. 🌀 وظیفه ی هر ایرانی باغیرت است .کوتاهی نکنیم کانال تحلیلی، بصیرتی جهاد تبیین @jahadetabeen8
روایت شهادت سرداری که اسرائیل دوبار او را هدف گرفت تمام این سال‌ها فاطمه نمی‌دانست همسرش یکی از فرماندهان هوافضای سپاه است. هربار که سر حرف را باز می‌کرد و می‌پرسید: «بالاخره شما به ما نگفتی شغلت چیه آقا؟!» سردار سرتیپ جواد پوررجبی می‌خندید و می‌گفت: «چه فرقی میکنه خانم؟! شما فکر کن من آبدارچی سپاهم»  به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، تمام این سال‌ها فاطمه نمی‌دانست همسرش یکی از فرماندهان هوافضای سپاه است. هربار که سر حرف را باز می‌کرد و می‌پرسید: بالاخره شما به ما نگفتی شغلت چیه آقا؟! سردار سرتیپ جواد پوررجبی می‌خندید و می‌گفت: «چه فرقی میکنه خانم؟! شما فکر کن من آبدارچی سپاهم... مهم اینه یه گوشه و کناری دارم خدمت میکنم.» تا چند ساعت قبل از شهادت، فاطمه فکر می‌کرد همسرش یک پاسدار ساده باشد، حتی نمی‌دانست در کدام بخش کار می‌کند. آقاجواد معمولا زود می‌رفت و دیر می‌آمد. بعضی شب‌ها از خستگی کنار سفره خوابش می‌برد. آن شب هم خستگی از سر و رویش پیدا بود. تا پایش به خانه رسید فاطمه را صدا کرد: «خانم من از صبح آنقدر درگیر بودم که نتونستم لب به چیزی بزنم، از شام‌تون چیزی مونده؟!» بعد از شام تلفنش مدام زنگ می‌خورد، مثل همیشه چیزی از محتوای تماس‌هایش نمی‌گفت. فاطمه خودش را با بستن چمدان‌هایش مشغول کرد. قرار بود فردا با ریحانه و محمدحسین راهی کربلا شوند. ساعت حوالی ۱۱ و نیم شب بود که تلفن جواد دوباره زنگ خورد، این‌بار برخلاف همیشه برای رفتن یک توضیح یک خطی برای فاطمه داشت: سردار حاجی‌زاده گفتن فرمانده‌ها بیان... فاطمه ابرو بالا انداخت:فرمانده‌ها؟! لبخندی زد و از زیرنگاه‌های متعجب فاطمه فرار کرد: خداحافظ... مراقب خودتون باشید. عوارض خروج از کشورتون رو هم پرداخت کردم که فردا به زحمت نیفتی، فقط... برای من زیر قبه دعا کن. ریحانه پرسید: چه دعایی بابا؟! جواد زل‌زد در چشم‌های همسرش فاطمه و جواب دخترش را داد: مامانت خودش میدونه! صدای انفجار و لحظه‌ای که خبر شهادت رسید حوالی اذان صبح بود که صدای چند انفجار شدید، خانه را به لرزه انداخت. فاطمه هراسان از خواب پرید؛ جواد هنوز برنگشته بود. محمدحسینِ شش‌ساله و ریحانه‌ی ده‌ساله از ترس می‌لرزیدند. زیرنویس شبکه خبر، مدام از حمله‌ی اسرائیل می‌گفت. فاطمه برای اینکه بچه‌ها را آرام کند، پیشنهاد داد لباس بپوشند و با هم بروند بیرون. ریحانه سریع قبول کرد: «آره مامان، بریم شاه‌عبدالعظیم... برای سلامتی آقا دعا کنیم.» این جمله را باباجواد یادشان داده بود. همیشه و هر وقت اتفاقی می‌افتاد می‌گفت: «بچه‌هابرای سلامتی آقا دعا کنید... از خدا بخواید از عمر ما کم کنه و به عمر ولی‌مون، رهبرمون اضافه کنه.» بعد از زیارت از حرم که بیرون آمدند تلفن فاطمه مدام زنگ می‌خورد. _فاطمه خوبی؟ از همسرت خبر داری؟ _ما خوبیم، جواد گوشی‌اش در دسترس نیست فقط میدونم پیش سردار حاجی‌زاده است. _سردار حاجی‌زاده؟! -آره، چیزی شده؟! _میگن سردار شهید شده... فاطمه نفسش بالا نمی‌آمد. صدای آن طرف خط می‌لرزید، نگاهش را از گنبد گرفت و زیرلب مدام می‌گفت: پس بالاخره به آرزوت رسیدی! قول داده بودی جواد، قول داده بودی باهم شهید شیم! زخم کهنه اسرائیل بر تن سردار! سال ۹۷، مأموریت‌های سردار پوررجبی طولانی‌تر و پرتکرارتر از همیشه شده بود. آن‌قدر که محمدحسین دیگر پدرش را درست و حسابی نمی‌شناخت. جواد مثل همیشه، حتی یک‌کلمه هم نمی‌گفت کجا می‌رود، کی برمی‌گردد، یا اصلاً چه می‌کند. هر بار که فاطمه سر حرف را باز می‌کرد و چیزی می‌پرسید، همان جواب همیشگی را می‌داد: خیالت راحت، یه گوشه و کنار دارم سربازی آقا امام زمان رو می‌کنم. تا وقتی که اسرائیل پایگاه تیفور سوریه را هدف گرفت و جواد، این‌بار با ۲۵ درصد جانبازی به خانه برگشت. فاطمه تازه آن موقع فهمید این نبودن‌های چهل‌ـ‌پنجاه‌روزه، در سوریه، یمن، عراق، لبنان و... می‌گذرد. آن روز‌ها محمدحسین یک سال و نیمه بود. آن‌قدر کم پدرش را دیده بود که با او غریبی می‌کرد. مدام می‌پرسید: مامان، این آقا کیه؟ _بابا پسرم... بابا جواده. محمدحسین با جدیت سر تکان می‌داد و می‌گفت: نه! بابای من که باباجونه... منظورش پدرِ فاطمه بود؛ همان‌که بیشتر از بابا کنارش بود. از آن روز به بعد جواد راه می‌رفت و از فاطمه دعای شهادت می‌خواست: دیدی همه‌ی دوستام شهید شدند و من جا موندم. فاطمه اخم می‌کرد و می‌گفت: میخای شهید شی، من مشکلی ندارم، اما بعد از ۶۰ سالگی اجازه داری... جواد سر تکان می‌داد: نه؛ من دوست دارم جوون شهید شم. علی‌اکبری... همینطور هم شد در ۴۰ سالگی علی‌اکبری شهید شد. پیکری اربا اربا که دست، سر و پایش هر کدام از گوشه‌ی آوار پیدا شد و در یک تابوت جا گرفت.
پروژه عاشقانه یک زوج برای شهادت فاطمه شرط گذاشته بود که با هم شهید شوند، شبیه معصومه کرباسی و رضا عواضه. جواد هم با لبخند می‌گفت: «من که از خدامه تو رو هم با خودم ببرم...، اما بچه‌ها...» حتی امسال، شب‌های قدر که مشهد بودند، جواد، فاطمه را صدا زد و گفت: «بیا خانم، حالا که پروژه‌ی شهادت دوتاییه، یه عکس کنار امام رضا بگیریم، یادمون بمونه قرارمون کجا بسته شد...» زیاد از شهادت حرف می‌زد. آن‌قدر که فاطمه گاهی دلخور می‌شد، اما جواد می‌خواست گوشش با این واژه آشنا شود تا روزی که برایش خبر آوردند بند دلش پاره نشود و قلبش از دلتنگی نایستد. خواب دختر شهید کلید معجزه تفحص پیکر ده روز از انفجار گذشته بود ده روزی که هر لحظه‌اش برای فاطمه مثل یک سال می‌گذشت. هنوز پیکر جوادش را پیدا نکرده بودند. فاطمه بی‌قرار بود، آخرین خداحافظی‌شان آنقدر تند و سریع اتفاق افتاد که فرصت نکرد یک دل سیر همسرش را تماشا کند. شب دهم ریحانه سادات خواب دید: مامان، بابا یه جای خیلی قشنگ بود، مثل بهشت بهم گفت به مامان بگو سه روز برام زیارت عاشورا بخونه... روز سوم درست بعد از خواندن زیارت، تلفنش زنگ خورد: خانم پوررجبی، پیکر سردار تفحص شد. اجازه ندادند پیکر را ببیند، فقط برایش شرح دادند: سرش شبیه اباعبدالله جدا شده، مثل علمدار دست ندارد. مقطع‌الاعضا است مثال علی‌اکبر. فاطمه یاد چمدان‌هایش افتاد، یاد شبی که جواد رفت. قرار بودهفته پیش درست این موقع در کربلا باشد. حالا که سفرش کنسل شده بود جواد برایش یک کربلا آورده بود و هزار روضه... تمام کربلا در یک تابوت برگشته بود. منبع: فارس @jahadetabeen8