فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتی تو و زینبت ز غم می سوزد
آتش ز نوایش به دلم افروزد
این خانه عزاخانه شود بار دگر
هر گاه نگاه خود به در می دوزد
🌹السلام علیک یا زينب کبری🌹
🛑#جهاد_تبیین
#اَݪٰلّہُـمَّ‌عَجِِّلݪِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج
┏━━ °•🇮🇷•°━━┓
@jahadetabyein1
┗━━ °•🇮🇷•°━━┛
32.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مظلوم من مظلوم من
#ماه_رجب
#شهادت_حضرت_زینب
🛑#جهاد_تبیین
#اَݪٰلّہُـمَّ‌عَجِِّلݪِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج
┏━━ °•🇮🇷•°━━┓
@jahadetabyein1
┗━━ °•🇮🇷•°━━┛
🔵سختی های دردناک زینب ع در حفظ کودکان امام حسین ع در مسیر حرکت قافله اسراء
🔹اسراء را به شام می‌بردند، در نزدیکی شهر «عسقلان» هوا بسیار گرم بود؛ کاروان ایستاد ؛ سربازان به اسبان خود آب دادند و بقیه آب را بر روی زمین ریختند و به اسراء آل الله ندادند
▫️فاطمه صغری (رقیه ع) خود را به سایه بوتهٔ خاری رساند و در زیر همان سایه خوابش برد.
▪️وَ تَرکُوها وَ ارْتَحَلوا عَنها
▪️کاروان رفت و آن دختر را رها کرد
♦️ناگهان زینب ع متوجه شد که آن نازدانه از قافله جا مانده است،
🔹فَبَکتْ و نادَت:
▪️لذا صدای گریه زینب بلند شد و فریاد زد:
♦️ یٰا قَوم! بِاللّهِ عَلیکم إصبِروا هُنَیئةً...
▪️ای قوم! شما را به خدا قسم ! کمی صبر کنید؛ دختر برادرم و نور چشمم جا مانده .....
▫️«زجر بن قیس» که بسیار خشن بود گفت: من او رامی‌آروم
▫️ راوی گوید:
▪️ من همراه زجر بن قیس رفتم
🔹او به دخترک رسید و با تازیانه‌اش بر تن آن دختر زد و بر صورتش سیلی زد بحدی که آن دختر ناله « وا أبتاه!» سر داد.
♦️ بعد دخترک را بر عقب اسب خود انداخت و حرکت کرد.
▫️وقتی به قافله رسید ؛ دختر را از همان بالای اسب ، بر روی زمین جلو اسرا انداخت....
▪️بحرالمصائب ج۷ ص۲۹۹
با صلوات بمحضر اسراء آل الله نشر دهید
🛑#جهاد_تبیین
#اَݪٰلّہُـمَّ‌عَجِِّلݪِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج
┏━━ °•🇮🇷•°━━┓
@jahadetabyein1
┗━━ °•🇮🇷•°━━┛
1.66M
▪️در این صوت می‌شنوید
🔹بازخوانی سختی های جانکاه حضرت زینب س در طول مسیر ارسارت که کمتر مطرح شده و درس‌هایی که میتوان از آن گرفت را می‌شنوید
🔉محمد رضا رمزی اوحدی
کارشناس و پژوهشگر علوم دینی
🛑#جهاد_تبیین
#اَݪٰلّہُـمَّ‌عَجِِّلݪِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج
┏━━ °•🇮🇷•°━━┓
@jahadetabyein1
┗━━ °•🇮🇷•°━━┛