📸 #قاب_ماندگار | شوخی جدی 📝 اولین روز بود که آمده بودم مکانش برایم جالب بود انگار خورشید سرخ روی زمین بود غروبی بسیار زیبا، حیفم آمد دوربین به دست باشم و از غروب عکسی نگیرم با یک پا زانو زدم و آماده عکس گرفتن که ناگهان صدای بوق ممتد و بعد از آن ترمز شدیدی، و اتومبیلی که یک قدمی من ایستاد، از ترس تمرکزم را از دست دادم و به زمین افتادم. 📝 آنقدر ترسیده بودم که صدای قلبم که تند تند میزد را می شنیدم، صدای درش را که باز شد شنیدم و صدای قهقهه بلندی که گفت: ترسیدی؟ یکی از برادران از دور گفت: نیامده شروع کردی؟ من که نشستم و با تعجب به او نگاه کردم 📝 اولین بار بود که می دیدمش اما بقیه می شناختنش و با او شروع به خوش و بش کردند، من هم به کار خودم مشغول شده بودم، چند دقیقه گشت و دوباره او را دیدم که با دو لیوان چایی که قاشقی در آن بود به سمتم آمد و گفت: بیا چایی بخور خستگی ات در برود. چایی را به دستم داد و مشغول هم زدن شکر چایی شد و گفت: حلالم کن، ترسوندمت. 📝 من با خنده‌ایی خواستم نشان دهم که ناراحت نیستم و چایی را هم زدم و کمی از آن را خوردم، تا حالا در عمرم چایی به این شوری نخورده بودم البته تا حالا چایی شور نخوردم، یک نگاهی به چایی کردم و یک نگاهی به او، به من خیره بود و منتظر که چایی را تمام کنم، مجبور شدم تا آخر را بخورم. حالم بهم خورده بود چه جور چایی به این شوری را خورد. همان‌طور با لبخند نگاهم کردم و گفت: خوشمزه بود؟ من هم که چاره ای جز تایید نداشتم و گفتم: بله دوباره صدای قهقهه اش بلند شد و گفت: واقعا این چایی رو خوردی؟ تازه متوجه شدم از قصد چایی شور دستم داد، من را بگو تمام مدت فکر میکردم حس چشایی ندارد که متوجه نشده. 📝 من اولین کسی نیستم که او این طور اذیتش کرده همه از دستش شکار بودند. شب موقع شام یکی از دوستان پشتم را زد و گفت می خواهیم امشب انتقام تو را از او بگیریم، همه خندیدند. با آمدنش خنده خود را جمع کردند و ساکت شدند. شب عدسی داشتیم با مسئول آماد هماهنگ کرده بودند به همه یک بشقاب عدسی داد اما به او بشقابی با یک دانه عدس، یک نگاه به ما کرد و یک نگاه به عدسی وسط بشقاب، نشست و همان یک دانه عدس را با نان خالی خورد اما باز شیطنت و اذیتش را داشت. 📝 صبح بود و شروع کار و زندگی، نیرویی قوی باعث می شد صبح زود بیدار شوم و آماده کارهایم که صدای علی را شنیدم که بلند بلند در حال صحبت با همسرش بود با دیدن من با قیافه جدی و مضطربی گفت: به فرمانده بگو پسرم مریض شده و باید بروم. بدون اینکه بتوانم جوابی دهم با عجله خود را به اتومبیلش رساند و همان طور که سوار میشد گفت: هدیه‌ای کنار کیفت گذاشتم برای عذرخواهی حلالم کن این را گفت و رفت. جعبه‌ای کنار کیفم بود گرفتم تا بازش کنم اما ترسیدم نکند باز بخواهد اذیتم کند و با باز کردن جعبه جانوری از درون آن بیرون بپرد یا چیز ترسناکی درون آن باشد. 📝 جعبه را از خودم دور کردم، چشمهایم را بستم و آرام بازش کردم، شکلات کوچکی درون جعبه نسبتا بزرگ، انتظار چیز وحشتناکی را داشتم اما به خیر گذشت. 📝 در راه بازگشت با نگاه کردن به عکس هایم تمام اتفاقات این چند روزه را مرور میکردم از خدا میخواستم تا دوباره بتوانم همچین لحظه های نابی را ثبت کنم همچین شادی و همدلی را دوباره تجربه کنم. @jahadgaran | جهادگران

📜 #بخوانیم || اگر غریبی فقط واژه نبود، ........... 🔰 به مناسبت شهادت امام جواد علیه السلام ▪️قطار از ریلهای جان ما گذر می کند و به مقصد می رسد، هوای مشهد را می کنیم طوطیای چشم، می رسیم جلوی باب الجواد، و هربار ما اینطور سلامش می دهیم. السلام علیک یا غریب الغربا، یا علی بن موسی الرضا (ع) و من همیشه برایم غریبم است چرا حضرت سلطان را غریب می گوییم مگر ما نبودیم مگر ما نیستیم ..... ▪️غریبی یعنی پدری از پسرش جدا می افتد، یکبار وقتی این فراق رخ داد همه دوره کردند پسر را، سپاهیان دشمن شده بودند ریگهای بیابان، شده بودند ذرات هوا، پسر همه را تار و مار کرد اما هرم گرما، کینه دشمن و خصومت قلبی شان توان از پسر ستاند. علی اکبر حسین بر زمین افتاد و از پدر کمک خواست. ▪️حسین همچون باز شکاری خودش را به بالین پسر رساند. پدر و پسر هردو تشنه، هردو زخم خورده و به امید دیدار رسول خدا (ص) و سیراب شدن از دستانش با هم وداع کردند. کمر حسین شکست، قلبش فروریخت و جوانش را به راه خدا قربانی کرد. ▪️ یکبار عقب تر از این، پدری که همه وجودش پسرش بود از طرف خدا مامور شد، فرمود همه وجودت را به قربانگاه بیاور و ابراهیم سرپا گوش شد. تیغ گذاشت بر گلوی جگر گوشه اش و تیغ نبرید. کاش تیغ هایی هم که بر بدن علی اکبر فرود آمد نمی برید، کاش یکبار دیگر حسین قبل از اربا اربا جوانش را رشید و ایستاده می دید . ندا آمد: ابراهیم، پسرت را به تو بخشیدیم. ▪️و این داستان پدر و پسر تاریخ همچنان ادامه داشت، ولی هر چه میگردم هیچ غریبی هچون تو نبود عزیر دل پدر . جوان بودی، زیبا بودی، خوش سخن بودی و از همه مهم تر غریب بودی! در کربلا حسین بود. همراه اسماعیل، ابراهیم بود . اما تو چه یا جواد الامه. داستان شما طور دیگری است . ▪️ در تمام لحظاتی که سم بر جگر علی بن موسی (ع) نشسته بود، منتظر نسیم بود تا بوی جوادش را بیاورد. شاید پسر این بار همچون باز شکاری به بالین پدر آمد و قصه طور دیگری رقم خورد. ▪️ و حالا این بدن شماست، غریب مدینه، میوه دل رضا (ع)، جگر گوشه مادر، که به دستور معتصم سه روز در کوچه رها شد و چه چیز دلخراش تر از این است. در این سالها خلفا اینقدر نیرنگشان روز به روز عمیق تر شده بود که زهر به سرعت اثر کرد، ام فضل همسری که برایت هم سر و هم درد نبود، بعد از آنکه مسمومت کرد از رنج در چهره ات پشیمان شد، شیون کرد و چه حاصل ....و تو او را وعده دادی به روزگاری سخت، و وعده شما صادق است. ▪️معتصم فکر میکرد با بی حرمتی به بدن بی جانت می تواند این لکه ننگ را پاک کند، که ای خدای سخاوت و جود و کرم حتی بدن مبارکت بعد از سه روز خوش بوتر شده بود هم نشین مرغان ملائک بود. اما یادمان نمی رود که این غریبی زخم ما را تازه کرد. امان از کربلا ، ای وای از عاشورا، بدن جدت، سم اسبه آفتاب بیابان .... کل یوم عاشورا ، کل ارض کربلا اگر غریبی فقط واژه نبود ،و اگر غریبی تصویر بود. تصویر شما عین غربت است یا جواد الائمه @jahadgaran | جهادگران

📸 #گزارش_تصویری | برگزاری اردو جهادی عمرانی و فرهنگی به همت گروه جهادی گروه جهادی شهیدحسین خرازی و شهیدان پاکنژاد دانشگاه فرهنگیان یزد در مناطق کم‌برخوردار شهرستان خاتم، استان #یزد @jahadgaran | جهادگران

💊 #سلامت_نما | هم‌افزایی‌ از‌ نوع‌ درمانی-فرهنگی 🔸 در جهت آموزش بهداشت و پیشگیری می‌توان از مربیان فرهنگی کمک گرفت. انتقال مطالب در مبحث پیشگیری در اولویت است و بخشی از مطالب آموزش بهداشت قبل از اردو به مربی فرهنگی گفته می‌شود و او با توجه به الزامات فرهنگی هر گروه سنی، طرح درسی تهیه می‌کند. 🔍 این دسته از مطالب را با هشتگ #سلامت_نما در کانال جهادگران دنبال کنید. @jahadgaran | جهادگران

📸 #گزارش_تصویری | ارائه خدمات پزشکی به همت گروه جهادی تخصصی بالینو در روستاهای بخش بیده از توقع پادنا سمیرم، استان #اصفهان @jahadgaran | جهادگران

➕ #رویش_پلاس | هوای تازه روستا 🔰 معرفی فعالیت‌های اقتصادی، اشتغالزایی و کارآفرینی گروه‌های جهادی در رویش پلاس. 💰 این هفته، حسین صادق‌زاده از *گروه جهادی شهید احمد کاظمی* به ارائه توضیحاتی در مورد فعالیت‌های اقتصادی جهادی می‌پردازد. 💰 گروه‌های جهادی سراسر کشور با اطلاع از فعالیت‌های جهادی اقتصادی صورت گرفته، می توانند با الگو گیری مناسب و پژوهش درست در عرصه اشتغالزایی و کارآفرینی بدرخشند. 📥 سایر کیفیت‌ها: www.aparat.com/v/eOM0w 🚀 #جهش_تولید @jahadgaran | جهادگران

🎞 #ببینید | جهادگری همیشه در صحنه بود خستگی همیشگی دست هایش به پایان رسید دویدن های بی پایانش و بی خوابی چشم هایش... این دنیا را ترک کرد و هزاران دست خسته و پای نفس بریده و چشم بی خواب شده، به جهادش اقتدا کردند. ۳۱ خرداد سالروز شهادت دانشمند شهید چمران گرامی باد. @jahadgaran | جهادگران

🎞 #عکس_نوشت | شهید مصطفی چمران فرقی نداشت نماینده مردم پایتخت باشد در مجلس شورای اسلامی یا وزیر دفاع یا حتی نماینده امام. او جهادگر بود و فقط یک هدف داشت برای هدف بزرگ الهی ، برای رضای خدا کار می کرد. دنبال رضایت خدا بود و فرقی نداشت این رضایت در سفر باشد یا در حضر. امام خمینی (ره) : جهاد را در راه آن (هدف بزرگ الهی) از آغاز زندگی شروع و به آن ختم کرد . @jahadgaran | جهادگران

🗞 #خبر | برگزاری جلسه عهدخدمت با دبیران پایگاه جهادگران 🔸 جلسه عهدخدمت با دبیران پایگاه جهادگران هفت استان‌ با حضور مسئولین پایگاه اطلاع رسانی جهادگران، مورخ ۳۰ خرداد ماه سال ۱۴۰۲ بصورت مجازی برگزار گردید. 🔹در این جلسه ابتدا آقای جاویدی، مسئول پايگاه اطلاع رسانی جهادگران در رابطه با کارنامه اشراف استان‌ها و به برگزاری جلسه با دبیران پایگاه بصورت منظم هر دو هفته یکبار اشاره کرد. 🔸 آقای غلامزاده معاون عملیات جهادی بر لزوم تقویت فرهنگ جهادی و بسترسازی برای حضور دانشجویان جهادی، استفاده از ظرفیت خبرگزاری‌های استانی برای بازتاب و انعکاس خبری گروه‌های جهادی، تاکید کرد. 🔹 خانم حسنی سردبیر پایگاه اطلاع رسانی جهادگران به مشکلات عهدخدمت سال‌های گذشته و نحوه برگزاری نشست خبری برای عهد خدمت تابستان ۱۴۰۲ پرداخت. 🔸 خانم حبیبی خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی جهادگران، قالب درست خبری و اصول خبررسانی را بیان کرد. 🔹 در پایان دبیران پایگاه استان‌ها به ارائه گزارش از برنامه‌های عهد خدمت و معرفی تیم‌رسانه‌ای پرداختند. @jahadgaran | جهادگران

📰 #بخوانید || جزوه مصطفی چمران؛ الگوی عرفان مبارزه‌جو، به مناسبت سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران منتشر شد 🔹 چمران به مثابه انسان انقلاب اسلامی، از کسانی نیسـت کـه در کنج کتابخانه‌ها و خلوت عبادت فردی صـرف، خدا را جست‌وجو کند؛ خودسازی بـرای او در جهاد معنی پیدا می‌کند. ✍ نوشته محمدصادق شهبازی 📥 دریافت نسخه الکترونیکی جزوه 👇 💻 b2n.ir/w35350 🌐 @geraa_ir @jahadgaran | جهادگران