eitaa logo
جهادگران وطن ( همسنگران شهدا) پایگاه شهید رجایی شهرستان تکاب
169 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
60 فایل
جهادگران عرصه های مختلف جامعه اسلامی پایگاه شهید رجایی_مسجد حضرت ابوالفضل۲منجق تپه (فعالیت های جهادی _علمی و فرهنگی _ورزشی -هنری _مشاوره و .... ای رهبر آزاده آماده ایم آماده
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️‏شرافت اگه تصویر‌ بود … 🔹نشسته بود داشت چرخ سطل زباله رو تعمیر میکرد، وظیفه‌اش نبود ولی دلش از هرکسی بیشتر برای بیت المال سوخته اون اختلاسگری که به بیت المال میرسه تا تهش رو چپاول نکنه آروم نمیگیره از خجالت بمیره . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌷ماه_مهمانی_خدا روزه این نیست که یک وعده غذاکم بشود روزه آن ست که ایمان من و تو محکم بشود 🌷طاعات و عبادات قبول 🌷تقدیم به شما روزه داران عزیز 🌷 التماس دعای خیر و فرج ...
سـ🌺ــلام صبح اول هفته تون بخیر و سلامتی امیدوارم زندگیتون غرق الطاف بیکران خداوندی باشه الهی که دل هاتون سرشار از آرامش و حس خوب خوشبختی باشه صبح  آخرین شنبه سال تون زیبـا🌺
🌹 هیچ وقت از روی ظاهر کسی رو قضاوت نکنید...خدا به ظاهر نگاه نمیکند.دل را بو می‌کند...و بهترین ها را با شهادت برای خود گلچین می‌کند... . ▪️ ویژه ۲۵ ▫️سردار شهید حاج حسین بصیر🥀 ▫️سردار شهید ذبیح اله عالی🥀 ▫️سردار شهید حاج جعفر شیرسوار🥀 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ا آنقدر بهش حمله کردن تا توییتش رو پاک کرد!
قرار دل ها مسجد و منبر آرامبخش و هدایتگر خط : مدیر کانال
‏بعضی چیزها درجهان؛ خیلی مهم تر از دارایی هستند. یکی از آنها؛ توانایی خوش بودن با چیزهای ساده است... ‌
📔من می‌خواهم زنده بمانم سه بیمار جواب آزمایش‌هایشان را در دست داشتند. دکتر به هر سه گفته بود که بر اساس آزمایش‌های انجام‌شده، به بیماری‌های لاعلاجی مبتلا شده‌اند، به صورتی که دیگر امیدی به ادامه زندگی برای آن‌ها وجود ندارد و در آینده‌ای نزدیک عمرشان به پایان می‌رسد. آن‌ها داشتند در این باره صحبت می‌کردند که می‌خواهند باقی‌مانده عمرشان را چه کار کنند. نفر اول می‌گفت: من در زندگی‌ام همیشه مشغول کسب و تجارت بوده‌ام و حالا که نگاه می‌‌کنم، حتی یک روز از زندگی‌ام را به تفریح و استراحت نپرداخته‌ام. اما حالا که متوجه شده‌ام بیش از چند روز از عمرم باقی نمانده، می‌خواهم تمام ثروتم را در این چند روز خرج کامجویی و لذّت از دنیا کنم. می‌خواهم جاهایی بروم که یک عمر خیال رفتنش را داشتم. چیزهایی را بپوشم که دلم می‌خواسته اما نپوشیده‌ام. کارهایی را انجام دهم که به‌علت مشغله زیاد انجام نداده‌ام و چیزهایی را بخورم که تا به حال نخورده‌ام. نفر دوم می‌گفت: من نیز یک عمر درگیر تجارت بوده و از اطرافیانم غافل شده بودم. اولین کاری که می‌کنم این است که می‌روم سراغ پدر و مادرم و آن‌ها را به خانه‌ام می‌آورم تا این چند روز باقی‌مانده را کنار آن‌ها و همراه با همسر و فرزندانم سپری کنم. در این چند روز می‌خواهم به تمام دوستان و فامیل‌هایم سر بزنم و از بودن با آن‌ها لذت ببرم. در این چند روز باقی‌مانده می‌خواهم نصف ثروتم را صرف کارهای خیرخواهانه و عام‌المنفعه کرده و نیمی دیگر از آن را برای خانواده‌ام بگذارم تا پس از مرگ من دچار مشکلات مالی نشوند. نفر سوم با شنیدن سخنان دو نفر اول، لحظه‌ای ساکت ماند و اندیشید و سپس گفت: من مثل شما هنوز ناامید نشده‌ام، و امیدم را به زندگی از دست نداده‌ام، من می‌خواهم سال‌های سال عمر کنم و از زنده‌بودنم لذت ببرم. اولین کاری که من انجام می‌دهم این است که دکترم را عوض می‌کنم. می‌خواهم سراغ دکترهای باتجربه‌تر بروم. من می‌خواهم زنده بمانم و زنده هم می‌مانم!
وقتی اسکندر جهت فتح ممالک قطع مسالک می کرد در اقصای مغرب به شهری رسید که در آب و هوا و نعمت و صفا نظیر آن را ندیده بود فرمان داد تا در آن حوالی سراپرده بر پا نمایند . ناگاه به قبرستانی رسیدند دید بر قبر یکی نوشته شده او یکسال عمر کرده و بر دیگری نوشته سه سال و بر دیگری پنج سال و خلاصه هیچ یک را عمر از پانزده سال و بیست سال بیش نبود در حیرتشد که چگونه در چنین آب و هوای خوب عمر اندک باشد. فرستاد جمعی از اعیان شهر را حاضر کردند و همه را معمّر و کهن سال یافت. از معمای عمر کم قبرها پرسید. گفتند: اموات ما نیز مانندما عمر زیاد کرده اند ولی روش ما این است که از ایام زندگی خود آن چه برای تحصیل علم و دانش و تکمیل نفس گذراندیم از عمر خود شماریم و بقیه را باطل و بیهوده دانیم پس هر که از ما، درگذرد آن مقدار زمان را حساب کنند و بر روی قبر او نویسند که با علم و دانش بوده است . اسکندر را این سخن و عادت بسیار پسندیده آمد وآنها را تحسین کرد . 📚منبع: داستان هایی از فضیلت علم، ص16