#مامان_شماره_چهلویک
#مامان_عروس
دختر خانم هجده سالهای که در دوران عقدکردگی هستند و به تازگی متوجه بارداری خود شدند.
پدر ایشون از راه جمعآوری ضایعات روزگار میگذراند و به دلیل اینکه مریضاند و با عصا حرکت میکنند روزها در منزلاند و شبها مشغول جمعآوری ضایعات میشوند. مادر دختر خانم هم مبتلا به بیماری اعصاب هستند.
آقای داماد چون پدرشان سرطان دارند، وام ازدواجشان رو خرج بیماری ایشون کردند و به تازگی در کارگاه کفاشی مشغول به کار شدند.
متأسفانه اطلاع یافتن خانواده ها از مسئلهی بارداری عروس خانم موجب اختلافات خانوادهها شده.
امید است قبل از بروز مشکلی جدی، بتوانیم جهیزیهای آبرومند برای این دختر خانم تهیه کنیم.
💳 شماره کارت جهت تأمین جهیزیه برای #مامان_عروسها
۶۱۰۴۳۳۷۳۴۷۲۰۸۲۳۱
سمیه قهرمانی
آدرس کانال در پیام رسان بله👇
https://ble.ir/giveroflife
آدرس کانال در پیامرسان ایتا👇
https://eitaa.com/giveroflife
هدایت شده از مجموعه جهادی حسنا (حمایت از مادران باردار)
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش
#اطلاعرسانی
📹 این فیلم فقط،
*گوشهای* از فعالیتهای خادمین شما در #مجموعه_حسنا است ...
باشد که مقبول حضرت حق افتد🙏
✨ شماره کارت ویژه تأمین ارزاق برای این خانواده ها و مخارج مربوط به خانمهای باردار و نوزادشون(خوراک، پوشاک، سیسمونی، دارو، دکتر و هزینه های متفرقه مورد نیاز)
۵۰۲۲۲۹۱۰۷۶۳۰۰۹۹۳
مهران سرمد
✨جهت اطلاع از فعالیتهای این مجموعه در یکی از کانالهای زیر عضو شوید.
پیام رسان بله👇
https://ble.ir/giveroflife
پیامرسان ایتا👇
https://eitaa.com/giveroflife
﷽
انفاق کن و از تنگدستی نترس!
🔹 نصیحت حضرت امام رضا علیهالسلام به امام جواد علیهالسلام
🍃 رهبر انقلاب:
امام هشتم علیبنموسیالرضا (علیه الصّلاة و السّلام) در نامهای به فرزندش امام جواد علیهالسلام نوشت:
«فانفق و لا تخش من ذی العرش اقتارا»؛
در راه خدا انفاق کن پسرم و نترس از اینکه خدای متعال تو را در سختی و تنگدستی نگه دارد.
❇️ این طرز فکر اسلام است و این طرز فکر اسلام فقط مال متوسطین و فقرا نیست که هر وقت ما یک چیزی را اعلام کردیم، یا برای جنگ، یا برای سیل یا برای نیازهای گوناگون، اولین کسانی که اجابت کردند، طبقهی متوسط مردم است.
💍 میآیند انگشتری را، طلائی را به آدم میدهند که آدم خجالت میکشد، اشک انسان درمیآید، میبیند که این چه خانوادهی ضعیفی است، انگشتری که به حسب قیمت ظاهری کمبهاست، اگرچه در باطن بسیار باارزش و قیمتی است، اینها هستند غالباً که میآیند میدهند؛ افراد متوسط و افراد فقیر.
آن کسانی که پولهای بیشتر دارند، کمتر میآیند. ۱۳۶۶/۰۸/۲۹
#طرح_کرامت_امام_حسنی(ع)
#انفاق
#بخشش
@giveroflife
☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘
امام حسن مجتبى علیه السلام میفرمایند:
*أنَا الضّامِنُ لِمَن لَم يَهجُس فى قَلبِهِ إِلاَّ الرِّضا أَن يَدعُوَ اللّهَ فَيُستَجابَ لَهُ؛*
كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند.
كافى، ج۲، ص۶۲
🌸 میلاد دومین اختر تابتاک آسمان امامت و ولایت، امام حسن مجتبی علیه السلام بر شما مبارک باد🌸
@giveroflife
حسناییهای عزیز
طاعات و عباداتتون قبول حق☺️
در این ماه پر خیر و برکت و تو شرایط درگیری با بیماری کرونا که خیلی از ماها سفره های افطارمون که برای پذیرایی از دوستان و آشنایان پهن میشد خالی مونده
ما پیشنهاد یه طرح جایگزین براتون داریم
با نزدیک شدن به نیمه ماه رمضان،
میتونیم کریمانه
و به تأسی از مولود این ماه،
بخشی از مبلغی که میخواستیم برای سفرههای افطارمون هزینه کنیم را برای رفع نواقص پکهای سیسمونی(خرید پوشک و دوخت سرویس خواب) انفاق کنیم.
ما به ۵۰ بسته پوشک و ۵۰ دست سرویس خواب احتیاج داریم، هزینه هر بسته پوشک تقریباً ۸۰۰۰۰ تومان و هزینه هر سرویس خواب ۱۰۰۰۰۰ تومان است.
شما میتونید با تقبل یک سهم یا چند سهم در این #امر_خیر_امام_حسنی(ع) ما شریک شوید.
🔆 مدت این طرح از امروز، دهم ماه مبارک رمضان تا هفدهم ماه مبارک هست.
🌟 مازاد این پول برای هزینههای دیگر سیسمونی و ... استفاده خواهد شد.
🔆 توی این روزهای عزیز میتونید به *نیت صدقه* هم مبالغ خود را واریز کنید.
شماره کارت جهت واریز مبالغ برای تقبل یک یا چند سهم از پکهای سیسمونی
۵۰۲۲۲۹۱۰۷۶۳۰۰۹۹۳
مهران سرمد
آدرس کانال در پیام رسان بله👇
https://ble.ir/giveroflife
آدرس کانال در پیامرسان ایتا👇
https://eitaa.com/giveroflife
مجموعه جهادی حسنا (حمایت از مادران باردار)
حسناییهای عزیز طاعات و عباداتتون قبول حق☺️ در این ماه پر خیر و برکت و تو شرایط درگیری با بیماری ک
امروز
روز کریم است
کریم اهل بیت علیه السلام
با کریم ها، کارها دشوار نیست😍
نیت کنید و قدمی کوچک بردارید
انشالله بهترین عیدی رو از دستان باسخاوت آقا امام حسن مجتبی(ع) بگیرید☺️🌺
کمکهای ما،
دلگرمی فرشتههای توراهی و خونوادههاشون هست.
@giveroflife
چند وقتی ست که درد همدمش شده، اما امروز دیگر امانش را بریده است. درد از پهلوها میپیچد و نفسش را بند میآورد. دوست داشت میتوانست به مادرش زنگ بزند و بگوید ....
🔸 فردا شب
ساعت ۲۲
منتظر ادامهی این داستان واقعی باشید😊
🌱 انتشار داستان مکتوب ولی واقعی یکی از مادران تحت حمایت مجموعه حسنا
#گفتا_تو_بندگی_کن
@giveroflife
حسناییهای عزیز چشمتون روشن😍
گل پسری که میبینید،
عزیز دل #مامان_شماره_سیودو هستند که چند روز پیش به دنیا اومدند😊
امیدواریم قدمش پر خیر و برکت باشه🙏
الحمدالله امروز با کمک خیرین مجموعه تونستیم مبلغ ۸ میلیون تومان فراهم کنیم تا گل پسرمون به همراه مادرش از بیمارستان مرخص شوند.
از همهی عزیزانی که باواسطه یا بیواسطه قدمی برداشتند تا این مادر عزیزمون امشب را در منزل خودش سپری کند بسیار ممنونیم، اجرتون با عزیز دل حضرت زهرا سلام الله علیها
البته از پول جمعآوری شده، مبلغ کمی اضافه مانده که انشالله برای مورد بعدی استفاده خواهد شد.
@giveroflife
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 سقط جنین خطرناکتر از کرونا!
آمار عجیب و غریب سقط جنین از زبان دکتر فاطمه محمدپور
#سقط_جنین
#کاهش_جمعیت
#ایران_جوان
#قتل_جنین
#برنامه_مثل_ماه
@giveroflife
چند وقتی ست که درد همدمش شده، اما امروز دیگر امانش را بریده است. درد از پهلوها میپیچد و نفسش را بند میآورد. دوست داشت میتوانست به مادرش زنگ بزند و بگوید ....
قسمت اول داستان #گفتا_تو_بندگی_کن
تا دقایقی دیگر
🌱 انتشار داستان مکتوب ولی واقعی یکی از مادران تحت حمایت مجموعه حسنا
@giveroflife
#داستان_کوتاه
#گفتا_تو_بندگی_کن
#فصل_اول_تنهایی
چند وقتی ست که درد همدمش شده.
اما امروز دیگر امانش را بریده است. درد از پهلوها می پیچد و نفسش را بند می آورد.
دوست داشت می توانست به مادرش زنگ بزند که: "مامان وقتشه بیا بریم بیمارستان."
و مادرش قند در دلش آب شود و قربان صدقه نوه ی کوچکش بشود و نگران دخترش... ولی نمی تواند...
اصلا چندین و چند سال است که مادرش از حال او خبر ندارد. ۳ ساله بوده که یتیم شده. تقریبا همسن همین الان های پسرش ابوالفضل.
و بعد از آن هم مدتی نگذشته است که مادرش تصمیم گرفته برود پی زندگی خودش و او و خواهرش را با غم یتیمی و بی مادری تنها بگذارد.
حجم این همه غم برای شانه های کودکی در سن او خیلی زیاد بود.
هنوز تلخی آن روزها را در کامش حس می کند.
بی پناهی و تنهایی ناچارشان کرده بود به خانه عمو پناه ببرند. مابقی دوران کودکی اش در خانه عمو گذشته بود.
نوجوان بود که عمو هم رفت پیش پدر...
شماره مهدیه خانم را می گیرد.
قبل ترها چندباری از مهدیه سفارش سبزی گرفته بود و از آن موقع به بعد، مهدیه حواسش به او بود و کمکش می کرد.
از سه ماه پیش که مشکل بیمه اش را به او گفته دارد کارهایش را پیگیری می کند ولی هنوز به نتیجه نرسیده است.
برای این که بیمه تکمیلی هزینه زایمان را بدهد باید از همان نه ماه پیش اقدام می کردند ولی دیر شده است.
_سلام مهدیه خانم چه خبر؟
_سلام عزیزم. امروز حالت چطوره؟
_دردام بیشتر شده انگار
_دارم می رم بیمارستان شهریار قیمت زایمان رو از اونجا هم بپرسم.
_خدا کنه از بقیه بیمارستانهایی که این مدت ازشون قیمت پرسیدی ارزونتر باشه
_خدا کمکمون می کنه عزیزم نگران نباش
مراقب خودت باش...
بلند می شود کمی قدم بزند بلکه دردش کمتر شود.
در زیرزمین نمور و کوچکشان هوا کم است و نفسش را به شماره می اندازد.
به قاب عکس شوهرش، سیدمسعود نگاه می کند......
همان که بعد از فوت عمو سایه سرش شد، هرچند با این اختلاف سنی بهشان نمیخورد زن و شوهر باشند.
یادش بخیر وقتی اولین بار فهمید باردار است با چه ذوقی به سید مسعود خبر پدرشدنش را داده بود و لب های مسعود به لبخندی از ته دل گشوده شده بود که بالاخره بعد از چندین سال انتظارشان به سر آمده بود و خدا به آنها هم بچه داده بود.
چقدر دلشان بچه میخواست و چقدر صبر کرده بودند تا لذت این لحظه شیرین را بچشند.
چقدر حیف شد که نشد برای دومین بار آن خنده عمیق را در چهره شوهرش ببیند...
قبل از آن که به او بگوید باز دارد پدر می شود در یک غروب گرم تابستان در میان بهت و ناباوری او سید سکته کرد....
پیش از آن که به بیمارستان برسد همه چیز تمام شد و ابوالفضل که هنوز سه سالش نشده بود و سادات کوچک درون شکمش که تازه فقط صدای قلبش شنیده می شد یتیم شدند
و او ماند و دنیایی غم و تنهایی و مسئولیت...
سید که رفت باز تنها شد و باز بی سرپناه...
و این بار مجبور شد در اتاق کوچکِ خانهی خواهر ناتنی اش بچه اش را بزرگ کند...
ولی برای شوهرخواهرش نگهداری از سارای باردار و ابوالفضل یتیمش سخت بود.
به یک خیریه معرفیشان کرد تا برایشان خانه ای جور کنند و آنها هم همین زیر زمین را برایش اجاره کردند که هرچند دور افتاده بود و کوچک ولی لااقل دیگر سربار کسی نبودند.
بعداز آن که دو ماهی، که خیریه پرداخت اجاره اش را تقبل کرده بود تمام شد، باید خودش آستین ها را بالا می زد کاری می کرد که دخلش با خرجش بخواند.
سبزی سرخ می کرد و می فروخت.
هرچند در این شرایط کرونا هم کسی سبزی سفارش نمیدهد و همین قوت لایموت هم به زور می رسد...
و فقط مانده است کمکهای گاه و بیگاه همان هایی که قبلترها سبزی سفارش میدادند........
دستی به موهای صاف و قهوه ای ابوالفضل می کشد. خدا را شکر که لااقل ابوالفضل همدم تنهاییش بود...
ادامه دارد
#نویسنده: ز. بزاز
📝پ.ن ۱: داستان براساس یک ماجرای واقعی نوشته شده است.
📝پ.ن ۲: اسامی شخصیتها مستعار هستند.
آدرس کانال در پیام رسان بله👇
https://ble.ir/giveroflife
آدرس کانال در پیامرسان ایتا👇
https://eitaa.com/giveroflife