13.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻حقیقت تلخ
برای دختران سرزمینم
✍ واسه دوست پسرهاشون چالش میذارن و با حقایقی رو به رو میشن که اشک همشون رو در میاره
#جهادتبیین_ایران_اسلامی
@jahadtabyiniraneslami
🔻تصویری دردناک از برده سیاه پوست
✍آمریکایی ها در دوران برده داری با سیاهپوستان چنین رفتاری میکردن، همون آمریکایی که یه عده غرب پرست براش سر و دست میشکنن
#جهادتبیین_ایران_اسلامی
@jahadtabyiniraneslami
🔻 نقش گلدا مایر در تشکیل دولت یهود
✍بن گورین با 50 میلیون دلاری که خانم گلدا مایر طی سخنرانیهایش در آمریکا جمع آ وری کرده بود، نخستین سازمان یهود را به نام "هاگانا " که نطفه ارتش فعلی اسرائیل است؛ به وجود آورد و چند سال بعد طی نطقی در مقام نخست وزیری اسرائیل گفت:
🔸گلدا مایر با جمعآوری این پول نقش اساسی در تشکیل دولت اسرائیل را بازی کرد. زیرا بدون اسلحه و یک نیروی مسلح، دولت اسرائیل در همان تهاجم اولیه کشورهای عربی از میان می رفت!
#جهادتبیین_ایران_اسلامی
@jahadtabyiniraneslami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم زیرخاکی از تهران در دهه ۳۰
#جهادتبیین_ایران_اسلامی
@jahadtabyiniraneslami
☕️قهوه قجری/آخرین نوشیدنی قبل از مرگ
✍در دوران قاجار قهوه وارد دنیای سیاست شد وبزرگان زیادی را به کام مرگ کشاند.
🔸حسینقلی خان بختیاری ،جد بزرگ ثریا ( ملکه)، توسط ظل السلطان ،پسر ارشد ناصرالدین شاه ،شاهزاده ستمکار قاجار وحکمران اصفهان باوادار شدن به آشامیدن یک فنجان قهوه آغشته به سم در طول مدتی کمتر از ۱۵ ثانیه مسموم شد .
🔸جنازه بی جان او که صورتش سیاه شده و آماس کرده بود را در گورستان تخت فولاد اصفهان به خاک سپردند. در فنجان کوچکی که حسینقلی خان سالم و نیرومند ، بلافاصله بعد از نوشیدن قهوه غلیظ و شیرین آن در جا از دنیا رفت ، چندین سی سی سیانور ریخته شده بود.
🔸این قهوه را ، قهوه قجر میخواندند و پادشاهان قاجار برای از سر راه برداشتن هرگونه دشمن واقعی یا فرضی خود به آن متوسل می شدند.
📚 منبع :تاجهای زنانه/خسرو معتضد
#جهادتبیین_ایران_اسلامی
@jahadtabyiniraneslami
🔻 حکایت دردناک فروش دختران به جای مالیات
فروش دختران در زمان قاجار
✍از آنجایی که وضع اقتصادی عامه مردم ایران در دوره قاجاریه بسیار بد بود و شاهزادگان،والیان و حکام چنان زندگی را بر مردم تنگ کرده بودند که هر خانواده اصطلاحا در پی کم کردن نان خورهایش بود...
🔸و طبق معمول همواره قدرتمندان نیز زنباره و هوس ران بودند، بنابراین بهترین کالا برای باز پرداخت بدهی مالیاتی مردم در نزد آنان همین زن و دخترهای مردم بود! و چون گرسنگی و مالیات بر خانواده ها فشار می آورد، از دختران خود برای رها شدن از آن تنگناها مایه می گذاشتند!
🔸ناظم الاسلام کرمانی در صفحات ۲۰۹ و ۲۰۸ در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه چنین میگوید: حکایت قوچان را مگر نشنیده اید که پارسال زراعت به عمل نیامد و می بایست هر یک نفر مسلمان قوچانی سه "ری" گندم مالیات بدهد. چون نداشتند و کسی به داد آنها نرسید...
🔸حاکم آنجا سیصد نفر دختر مسلمان را در عوض گندم، مالیات گرفته و هر دختری را به ازای دوازده من گندم (۳۶ کیلو) محسوب و به ترکمانان فروخت! گویند بعضی از دختربچه ها را در حالت خواب از مادرهایشان جدا می کردند! زیرا که بیچاره ها راضی به تفرقه نبودند و...
#جهادتبیین_ایران_اسلامی
@jahadtabyiniraneslami
🔻 نماز جماعت مسلمانان لشگر سیزدهم ارتش آلمان نازی سال 1944
✍هاینریش هیملر(قائم مقام ارتش آلمان نازی) علاقه زیادی به اسلام داشت و معتقد بود که دین اسلام توانایی تولید جنگجویانی بی پرواوشجاع دارد
#جهادتبیین_ایران_اسلامی
@jahadtabyiniraneslami
🔻ضرب المثل ماستشو کیسه کرد
✍در زمان پادشاهی مظفرالدینشاه قاجار، ادارهی شهر تهران را به فردی نظامی بهنام «مختارالسلطنه» سپرده بودند. مختارالسلطنه مرد بیگذشت و سختگیری بود. اَخم و تَخم میکرد و سر سازگاری با بازاریها را نداشت. اگر هم میشنید دکانداری یا بازرگانی گرانفروشی کرده است، دمار از روزگارش درمیآورد. دیگران هم از دست سختگیریهای او حال و روز خوشی نداشتند. گفته شده است که یک بار دستور داد چند گدای تهرانی را که به بساط کاسبی ناخنک زده بودند، به درخت ببندند. با این همه حاکم باتدبیر و کاردانی بود. بسیاری از خیابانهای تهران را سنگچین کرد و چاههای کوچکی کَند تا آب باران خیابانها را انباشته نکند. کارهای دیگری هم انجام داد که به سود تهرانیها و شهر تهران بود.
🔸پیش از سپردن کارها به مختارالسلطنه، برخی لبنیات فروشها و خوارباریها هر کار دلشان میخواست میکردند و تا آنجا که تیغشان میبُرید بهای کالاها را بالا میبردند. مختارالسلطنه به این اوضاع بلبشو پایان داد و بهای کالاها را ثابت نگهداشت، تا آنکه یک روز به او خبر دادند که ماستفروشهای بازار بهای ماست را گران کردهاند. مختارالسلطنه چند مامور را فرستاد که سر و گوشی آب بدهند و خط و نشانی بکِشند. آنها رفتند و دست از پا درازتر برگشتند. ماستفروشها گوش به اُلدروم بُلدروم ماموران ندادند و ککشان هم نگزید. مختارالسلطنه چاره را در این دید که خود پاشنهی کفشش را بالا بکشد و به سراغ آنها برود
🔸حاکم تهران، با لباسی مبدل به یکی از دکانهای ماستفروشی بازار تهران رفت و ماست خواست. فروشنده پرسید: «چه جور ماستی میخواهی؟ ماست مختارالسلطنه یا ماست معمولی؟». مختارالسلطنه شگفتزده پرسید: «ماست مختارالسلطنه کدام است؟» فروشنده گفت: «ماست مختارالسلطنه همان دوغِ دَم در است که نیمش آب است. شُل است و مزهی آب میدهد. اما ماست معمولی سفت و چرب است. آب هم تُوی آن نریختهایم، البته قیمتش گران است. خیلی گرانتر از ماست مختارالسلطنه». مختارالسلطنه پرسید: «مردم بیچاره ماست آبکی را چه جور میخورند؟». فروشنده پوزخند زد و گفت: «ماست را میریزند درون کیسه و آویزانش میکنند. یک مدت که بماند آب کیسه خالی میشود و ماستش را میخورند. به همین سادگی!».
🔸مختارالسلطنه که از خشم و عصبانیت میلرزید، با فریاد گفت: «ماست مختارالسلطنهای نشانت بدهم که حظ کنی!» سپس به آدمهای همراهش که کمی دورتر ایستاده بودند و ماجرا را نگاه میکردند، دستور داد ماستفروش را جلوی مغازهاش آویزان کنند و تغار دوغ را درون دو لنگهی شلوارش بریزند و شلوار را از بالا به مچ پا، ببندند. مختارالسلطنه گفت: «آنقدر این شکلی بمان تا آب ماست از شلوارت بریزد و دیگر جرات نکنی آب تُوی ماست مردم بریزی»! چیزی زمان نبُرد که خبر آویزان کردن ماستفروش به گوش بازاریها و دکاندارهای سراسر تهران رسید. آنها که مختارالسلطنه را خوب میشناختند و میدانستند با کسی شوخی ندارد، ماستها را کیسه کردند و آبش را گرفتند تا از خشم حاکم تهران در امان بمانند.
از آن روز به اینسو، زبانزد «ماستها را کیسه کردن» در میان تهرانیها رواج گرفت.
#جهادتبیین_ایران_اسلامی
@jahadtabyiniraneslami
حکایت شنیدنی علی بابا خان و زن زیبا
✍در شهر خوی حدود 200 سال پیش دختر ماهرخ و وجیهه و مومنهای زندگی میکرد که عشاق فراوانی واله و شیدای او بودند. عاقبت امر با مرد مومنی ازدواج کرد. این مرد به حد استطاعت رسید و خواست عازم حج شود، اما از عشاق سابق میترسید که در نبود او در شهر همسر او را آزار دهند. به خانه مرد مومنی (به ظاهر) رفت و از او خواست یک سال همسر او را در خانه اش نگه دارد تا این مرد عازم سفر شود. اما نه تنها او ،بلکه کسی نپذیرفت.
🔸عاقبت به فردی به نام علی باباخان متوسل شد، که لات بود و همه لات ها از او میترسیدند. علی باباخان گفت : برو وسایل زندگی و همسرت را به خانه من بیاور. این مرد چنین کرد، و بار سفر حج بست و وسایل خانه را به خانه علی بابا آورد. همسرش را علی بابا تحویل گرفت و زن و دخترش را صدا کرد و گفت مهمان ما را تحویل بگیرید. مرد عازم حج شد، و بعد یک سال برگشت، سراغ خانه علی بابا رفت تا همسرش را بگیرد. خانه رسید در زد، زن علی بابا بیرون آمده گفت: من بدون اجازه علی بابا حق ندارم این بانو را تحویل کسی دهم . برو در تبریز است، اجازه بگیر برگرد.
🔸مرد عازم تبریز شد، در خانه ای علی بابا خان را یافت، علی باباخان گفت، بگذار خانه را اجاره کردم تحویل دهیم با هم برگردیم، مرد پرسید، تو در تبریز چه میکنی؟ علی باباخان گفت: از روزی که همسرت را در خانه جا دادم از ترس این که مبادا چشمم بلغزد و در امانتی که به من سپرده بودی خیانت کنم، از خانه خارج شدم و من هم یک سال است اهل بیتم را ندیدهام و اینجا خانهای اجاره کردهام تا تو برگردی. پس حال با هم بر می گردیم شهرمان خوی
🗣نقل از مرحوم آیت الله فاطمی نیا
#جهادتبیین_ایران_اسلامی
@jahadtabyiniraneslami
📷 بلال فروش زمان قاجار
#جهادتبیین_ایران_اسلامی
@jahadtabyiniraneslami
📷 عکسیاز ارتش ایران در دوره قاجار
قوای نظامی ایران در دوران قاجار فاقد معیارهای یک ارتش مدرن بود و از سواره و پیادهنظام ایلی تشکیل میشد
#جهادتبیین_ایران_اسلامی
@jahadtabyiniraneslami