هدایت شده از نصیر
صفحه نخست » تاریخ جمهوری اسلامی
کد خبر: ۲۵۵۳۵
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۴۰۰ - ۰۲:۳۱-22 June 2021
روایت محمدحسین صفارهرندی از حسین قدیانی
حسین قدیانی در عرصه قلم همان حسین قدیانی میدان فوتبال است؛ جنگنده، سمج، برخوردار از ذخیره تمامنشدنی انرژی و نیز هنرهای فردی با چاشنی عملیات نمایشی.
یادش بخیر، روزهای توپ زدن در زمین گل کوچک کیهان که با همت امیرحسین فردی - پدر خوب بچهها - تعطیلناپذیر بود و جماعتی از اهالی ادب و هنرهای فردی را به کاری جمعی وامیداشت که هم تفنن و تفریح بود و هم ورزش و تمرین و هم بهانهای برای یاران همدل و صدالبته با دیدگاهها و مشارب گوناگون سیاسی و فرهنگی و تنوع نسلها، آنگونه که پیشکسوتانی همچون محمدرضا سرشار و پدیدههای مبارک ادبیات انقلاب نظیر رضا امیرخانی در کنار و رویاروی هم پا به توپ میشدند و قهرمانان دیگری از اهل قلم نیز فارغ از دغدغه کتاب و نقد و ترجمه توی زمین فوتبال بر سر و کله و ساق پای هم میزدند.
در آن میان برای یکی مثل من که سالیان درازی است از شور و تقلای عصر جوانی فاصله گرفته و در میانسالی بیشتر حسرت توش و توان گذشته در صحنههای پرهیجان ورزشی را میخورد، قرار فوتبال امیرخان فرصتی بود تا کنار جماعت مختصر تکاپویی داشته باشم و بیش از آن از شور و نشاط جوانترها لذت ببرم. آنکه بیش از همه این مقصود را برآورده میکرد، هنرنماییهای جوانکی پرتب و تاب در زمین بازی بود که وقتی پا به توپ میشد، هر دو طرف عزا میگرفتند؛ طرف رقیب از آن رو که حریف او نمیشدند و تیم خودی هم کلافه از خورهبازیهای او که به کسی پاس نمیداد! دریبلهای ریز و پیدرپی و شوتهای کاری و حسابشدهاش و مزید بر هر دو بازیهای نمایشی و درجا که به مالیات گرفتن از توپ تشبیه میشد، خیرهکننده و جالب اینکه مایه دلخوری یاران همتیمش نمیشد؛ اگرچه کلافهشان میکرد! پسرک تیز و پرجست و خیز با این همه، بسیار کمحرف، محجوب و خجالتی بود. وقتی پای حرف و بحث به میان میآمد، جز درحد گزیدهگویی، لب به سخن بازنمیکرد و بیشتر از بزرگترها میشنید و آنچه را مطبوع طبعش میافتاد، در لوح اندیشه و دل ثبت میکرد.
مدتی بود که او را در جمع بچههای «مدرسه» و بعد «نسل سوم» کیهان فعال میدیدم؛ کنار دوستان خوبی مثل صادق غفرانی، کامران نجفزاده و مهدی محمدی که خود بچهها این آخری را فیلسوف صفحه مدرسه لقب داده بودند: حسین قدیانی اما خیلی زودتر از بقیه، طریقت گریز از مدرسه و راهیابی به جمع – ظاهراً- بزرگان را آموخت و به قول طعنهزنانش، غوره نشده، مویز شد! او این راه را آسان طی نکرد، میخواند و مینوشت و مینوشت... حتی اگر 10 بار نوشتههایش راهی به صفحات رویی روزنامه نمییافت، دست از سماجت برنمیداشت، باز مینوشت، پس از آنکه بسیار میخواند ... و چنین بود که کلاسهای مدرسه را جهشی طی کرد و خیلی زود به دانشگاه رسانه راه یافت.
وقتی جنگ شد! یعنی آنگاه که شعلههای فتنه زبانه کشید، وقت آن بود که سوار اتوبوسی شود که پیش از این پدرش را برده بود جبهه! و سوار شد آنگونه که دیگر پیاده شدن از آن قابل تصور نیست. حسین، وقتی پلاک پدر شهیدش را به گردن آویخت و با اصحاب فتنه دست به گریبان شد، توفانی بهپا کرد که بیاختیار ما را به یاد پیچ و تابهای هنرمندانه و یکهتازیهایش در زمین گل کوچک کیهان و قرارگاه امیرخان انداخت. به جای جادوگری با توپ و دریبلهای ریز و شوتهای فنی و کاری، حالا قلم او بود که رقصکنان بر صفحه روزنامه میخرامید و دلنوشتههایش بر صفحات اینترنت، شور و شعور پمپاژ میکرد؛ دل دوستان را خنک و سینه دشمنان را آکنده از کینه و درد میکرد. هنر او آنجا ظاهر شد که در هجوم ناجوانمردانه جبهه فتنه بر سرش، قافیه را نباخت و یک تنه قد علم کرد و جنگید و جنگید تا لشکر حریف سپر انداخت و خواب نیمهشب را بهانه کرد تا وانمود کند در صحنه مصاف یک «قبیله» با یک «مرد» کم نیاورده است! بیتردید، این روزها ادبیات انقلاب و ادبیات و هنر مقاومت به قلم حسین قدیانی بدهکار شده است. چه، او زمانی به پای این علم خجسته قامت برافراشت که بسیاری از سرافرازان این عرصه در قعود حیرت و سرخوردگی کمر خم کرده بودند. بگذریم از جماعتی که گسسته از بیعت پیشین راه خروج بر امام خویش در پیش گرفتند و سببساز جوشش غیرت نسل سوم انقلاب در هنگامه خیانت و سکوت خواص راه گم کرده و سرگردانی یاران دست و پا گم کرده شدند.
ادبیات غیرت، این روزها مدیون جوانی است که به کلمات، جان و معنایی تازه بخشید. حالا دیگر کمتر کسی است که وقتی نام «ساندیس» را میشنود به یاد این جمله فرزند شهید اکبر قدیانی نیفتد که «به کوری چشم فرانس 24، اعتراف میکنم و افتخار میکنم که حکومت به ما ساندیس داد.» آنقدر این جمله را گفت و نوشت و تکرار کرد که دشمنان ایران، از تهمتهای سخیف و مضحکشان به حماسه حضور ملت انقلابی و بلندهمت ما، انگشت ندامت به
هدایت شده از نصیر
دندان گزیدند.
شاگرد دیروز مدرسه، امروز استاد دل بردن از دلدارانی است که به نام خدا انقلاب کردهاند، به یاد روح خدا در صحنه دفاع از حق ایستادهاند و پیروی از ولی خدا (حضرت سیدعلی) را دعای فرج آن ذخیره موعود و دردانه خدا ساختهاند.
این سطرها را به مثابه شکر به درگاه حضرت حق به خاطر «تولد یک پروانه» و به نیابت از خیل عظیم خوانندگان و دوستداران قلم فرزند خوب ملت نوشتم تا شاهدی باشد بر صدق این ادعا که «شاگرد از استاد سر آمده است!»
محمدحسین صفارهرندی
هدایت شده از مکتب جهانی اسلام
🔴فاش شدن راز ۱۱ سپتامبر توسط ژنرال آمریکایی
💢ژنرال وسلی کلارک رئیس سابق ستاد ارتش امریکا و فرمانده سابق ناتو در سال ۲۰۰۷ با صراحت اعلام کرد:
♦️حادثه ۱۱ سپتامبر بهانهای برای ویران کردن لبنان، عراق سوریه، لیبی، سومالی، سودان و ایران بود.
♦️این ژنرال کهنه کار آمریکا ادامه داد: تمام ۷ کشور به غیر ایران با جنگ نابود شدند. ولی به دلیل قدرت نظامی ایران، استراتژی به نابودی نرم تغییر کرد.
♦️او هم چنین گفت تحریم ها دو هدف دارند.
یا ایران دچار آشوب می شود که پروژه سوریه جنگ داخلی اجرا می شود یا ایران تسلیم مذاکره می شود که پروژه عراق و لیبی خلع سلاح و حمله نظامی اجرا می شود.
♦️ایران راهی جز پیروزی در جنگ اقتصادی ندارد یا پیروز می شود و ابرقدرت می شود یا شکست می خورد و نابود می شود.
💯💯 از این گفتگو سال ها می گذرد و کشورمان ایران توانست مقابل شدیدترین تحریم های اقتصادی مقاومت کند و از پس تهدیدهای نظامی هم عبور کند. اکنون این ایران است که سرنوشت منطقه غرب آسیا را تعیین می کند و به یک قدرت جهانی تبدیل شده است.
📚منبع: کتاب برج های دوقلو
👤خوان آنتونیوسارین ... استاد دانشگاه شیکاگو
#ایران_قوی
#غرب_بدون_روتوش
🇮🇷 به #کانال_خط_شکن_بپیوندید.👇
Join🔜 @Khatshekan1🙏
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
هدایت شده از احمد جهان بزرگی
.
.
به بهانه مسائل اخیر حسین قدیانی (3)
چرا یک زندان رفتن بر اساس شکایت آدمهای .... ، انسان را از این رو به آن رو می کند خدا می داند ........
قلم قبل حسین قدیانی در بهمن 97 .......... یعنی 2 سال پیش ...........
همین که پاچهی شلوار #رضا_شکیبایی (سردبیر وطن امروز) 20 سانت نیست؛ همین که درون جیب بالای کت #احسان_محمدحسنی (رئیس سازمان اوج) هیچ درختی دیده نمیشود؛ همین که زیپ شلوار #وحید_جلیلی (انقلابی دغدغهمند) همیشه در ملأعام بسته است؛ همین که فاق شلوار #محمدرضا_کائینی (روزنامهنگار و تاریخپژوه) به کوتاهی سیبیل گربه نیست؛ همین که نخ شرت ماماندوز #مازیار_بیژنی (طراح اهل بیت انقلاب) از آستین کاپشنش نزده بیرون؛ همین که عرقگیر #یاسر_جبرائیلی (کارشناس مسائل اقتصادی و سیاسی) به رنگ لنگ حمام نیست؛ همین که کت #رائفی_پور (کارشناس همهی مسائل) درون شلوارش نیست؛ همین که #نجم_الدین_شریعتی (مجری برنامهی خدامحور سمت خدا) با حولهی قدی پدربزرگش در تلویزیون ظاهر نمیشود؛ همین که دکمههای پیرهن #میثم_ایرانی (از خوبان نازنین اینستاگرام) با طناب به کفشش بسته نشده؛ همین که خشتک #علی_زکریایی (طناز قهار) از 10 جا پاره نیست؛ همین که #علی_صدری_نیا (مستندساز) موهایش را عین بچهراسو شانه نمیکند؛ همین که سوراخ ناف #مهدی_صفارهرندی (تهیهکننده) از کیلومتر 25 جادهمخصوص معلوم نیست؛ همین که کفش #علی_علیزاده (قاتل بیبیسی و من و تو) 4 متر و 3 سانت، پاشنه ندارد؛ همین که دماغ #وحید_یامین_پور (کارشناس و مجری رسانه) از 8 جا عمل نشده؛ همین که لایههایی از شکم #مسعود_فروغی (سردبیر فرهیختگان) از جورابش نزده بیرون؛ همین که #میثم_محمدحسنی (مدیر نصرتیوی) از لیف به جای کراوات استفاده نمیکند؛ همین که اندازهی هر 2 پاچهی شلوار #عباس_گودرزی (طراح خوشذوق حزباللهی) با هم مساوی است؛ همین که لب بالایی #صادق_مهدی_غفرانی (روزنامهنگار و فعال رسانه) شیفت روی انگشت شصتش نیست؛ همین که #کامران_نجف_زاده (خبرنگار برجستهی ایران در نیویورک) از پارچهی دمکنی خالهاش به عنوان پالتو استفاده نمیکند؛ همین که آستین کت #میثم_مطیعی (مداح صاحبسبک انقلابی) از لالهی گوشش بیرون نزده؛ همین که #مهدی_رسولی (مداح دلاور و اصیل) روی سرش گل سر ننهی فولادزره نمیگذارد و همین که موی دماغ خود من حسین قدیانی تا به حال هرگز گره به پنبههای نافم نخورده؛ این یعنی برتری 6 بر هیچ جوانان جناح انقلاب بر هرزههای غربزده که سر و ریخت بیریختشان بدل به سوژهی جوک ملت شده! دم قدمایمان گرم با این #ضرب_المثل واقعا حکیمانه؛ «میمون هر چی زشتتره، بازیگوشیش بیشتره!» و #روی_سن بره که دیگه بدتر!
.
.
✍️جهان بزرگی احمد,
.
برای بنده عجیب است .............. اعضاء سرطان اصلاحات از یک فرد حزب اللهی شکایت می کنند ، به زندان می افتد ........ اما با عصبانیت از دست حزب اللهی ها با همانها هم جبهه می شود ...........
فعلا فقط یک چیز به ذهنم می رسد ............. در برابر اعضاء سرطان اصلاحات ما از حزب اللهی ها خوب دفاع نمی کنیم ........
آقای شریعتمدار مقصر است ......... پس از زندان باید آنقدر قدیانی را تحویل می گرفت و بولد می کرد که قدیانی پشتیبانی را خوب حس می کرد ....
سرطان اصلاحات یک فرد معاند با سابقه بسیار مشکوک را رئیس شورای اصلاح طلبان می کند ............ اما خدا نکند یک فرد حزب اللهی مورد هجوم سرطان اصلاحات قرار بگیرد ........... خیلی از کسانی که سابقا به او اظهار ارادت می کردند حتی می ترسند به او تلفن کنند ........
اما قلیلی از با معرفتهای شجاع می مانند .............. و می نویسند : « من هم یک جهان بزرگی هستم ».... درود بر شرفتان ...........
باید دوستان قدیانی می ماندند و می گفتند : « ما هم یک قدیانی هستیم »
اما دریغ و درد ....
.
.
.
برادر عزیزم آقای رئیسی
در خصوص برجام تنها چیزی که از شما می خواهیم اعلام آخرین فرمایش حضرت آقا در مورد برجام و تأکید بر اجرای این فرمایش است.
همین .......یا علی
.
جهان بزرگی احمد:
.
متأسفانه از این سلولهای سرطان اصلاحات، چیزی عاید آقای رئیسی نخواهد شد ... نمیگویم نباید نظرخواهی میکرد. نتیجه نظرخواهی را می گویم.
امثال زیدآبادی، عبدی، نصیری و ... قبلا طرحهایشان را داده اند ....
در یک کلام :
آنها در طرحهایشان ذلت مردم ایران را می طلبند. نه از سر عامل بودن ، که این را هم ما سخت می توانیم اثبات کنیم ، بلکه از سر این که روابط بین الملل و لوازماتش را نمی فهمند. در آینده هم نخواهند فهمید....
.
.
برادر عزیز جناب آقای رئیسی
در کشوری ممکن است :
فقر نباشد ، اما احساس فقر باشد..... این بد است
افسردگی نباشد ، اما احساس افسردگی باشد ..... این بد است
وابستگی نباشد ، اما احساس وابستگی باشد...... این بد است
خفقان نباشد ، اما احساس خفقان باشد ...... این بد است
و .........
تحول باشد ، اما احساس عدم تحول باشد ....... این بد است
برادر !
سپردن هر یک از مناصب سطح عالی (مدیر کل به بالا ) به افرادی از سلولهای سرطان اصلاحات و به ویژه مدیران دولت های 11 و 12 احساس عدم تحول به دنبال خواهد داشت .....
و این برای شما بسیار بد است ....
توفیق شما را در تحول از خدا خواستارم .....
.