📚کتاب #بازمانده_روز
🖌 نویسنده #کازوئو_ایشی_گورو
درباره کتاب:
کتاب بازمانده روز اثر کازوئو ایشی گورو
در سال 1956، استیونز، پیش خدمتی باسابقه در دارلینگتون هال، تصمیم می گیرد که به سوی وست کانتری برود. اما این گردش شش روزه، تبدیل به سفری به درون گذشته ی استیونز و کشورش انگلستان می شود؛ گذشته ای که با فاشیسم، دو جنگ جهانی و عشقی پنهان بین یک پیش خدمت و یک خدمت کار خانه، گره خورده است.
@jahaneketab
عشق شبیخون جاودانگی به فانی بودن است، لمس تجربهٔ ابدیت. عشق زمان معمول را به چالش میکشد تا تقویم خود را بسازد. سال نو نه در فروردین که با سالروز نخستین دوستت دارم آغاز میشود. یلدایش در انتظار پاسخ تو به درخواست عشق است
دلدادگی زمان را میگسلد، روزها دیگر یکسره نیستند. روزها در تقویم دل حاضرند تا یادآوری کنند وزن برخی روزها چه بیشتر از باقی ایام است.
📕 سمتِ آبیِ آتش
✍🏻 #امیرحسین_کامیار
@jahaneketab
اژدهای کوچک پرسید: «اگه بعضیها از من یا کارهام خوششون نیاد چی؟»
پاندای بزرگ گفت: «تو باید راه خودت رو بری. بهتره اونها رو از دست بدی تا خودت رو.»
✍🏻 #جیمز_نوربری
📕 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک
@jahaneketab
📚کتاب #تو_از_تاریکی_میترسی؟
🖌 نویسنده #سیدنی_شلدون
درباره کتاب:
در نیویورک، پاریس، دنور، برلین چهار نفر در اثر خودکشی می میرند. دو زن بیوه یکی نقاشی زبردست که در یک محاکمه مشهور مافیایی به عنوان شاهد است و دیگری "کلی" مدل زیبا و مشهور. شوهران آنها و دو کشته دیگر در شرکت کینگزلی به عنوان دانشمندانی موفق کار می کردند. آنها خود نمی دانند با مرگ شوهرانشان جانشان به خطر می افتد. به آنها سوءقصد می شود و سردرگم برای محافظت متقابل به یکدیگر می پیوندند. دو زن درحالی که نمی توانند به کسی اطمینان کنند، در یک بازی خطرناک بر علیه نیروی ناشناخته ای که می خواهد آنها را بکشد. وقتی شروع به تحقیق و بررسی می کنند خود تبدیل به صید می شوند.
@jahaneketab
یکی از مضرترین تمایلاتی که من در طبیعت بشر دیدهام ناراضی بودن از حال و چشمداشت به آیندهٔ مجهول است.
به جای اینکه از گلهای زیبایی که در کنار پنجره اتاقمان روییده است لذت ببریم در عالم رؤیا به گلستان سحرآمیزی که در کرانهٔ افق است چشم دوختهایم.
بعضی چیزها در جهان خیلی مهمتر از دارایی هستند. یکی از آنها توانایی خوش بودن با چیزهای ساده است.
📕 آیین زندگی
✍🏻 #دیل_کارنگی
@jahaneketab
هر وقت با ناملایمات روبهرو میشویم، روانِ ما خردهروایتهایی میسازد. اینها قصههاییست که خودمان ابداع میکنیم تا روایتگرِ قبل و بعدِ ماجرا باشند. ما باید همواره این روایتهای امید را زنده نگه داریم، حتی اگر غیرمنطقی و مخرب باشند؛ چرا که آنها تنها نیروی ثباتسازیای هستند که از ذهنِ ما در برابر حقیقتِ ناخوشایند حفاظت میکنند.
✍🏻 #مارک_منسن
📕 اوضاع خیلی خراب است
@jahaneketab
📚کتاب #خانم_دالاوی
🖌 نویسنده #ویرجینیا_وولف
درباره کتاب:
کتاب خانم دالاوی، رمانی است نوشته ویرجینیا وولف که یک روز از زندگی زنی اشرافی به نام کلاریسا دالاوی را در انگلستان پس از جنگ جهانی اول روایت می کند. در داستان این رمان که از دل دو داستان کوتاه به وجود آمده، کلاریسا در حال آماده شدن برای مهمانی ای است که عصر همان روز به میزبانی خودش برگزار خواهد شد. داستان به منظور ایجاد تصویری بی نقص از زندگی کلاریسا و ساختار اجتماعی انگلستان در زمان میان دو جنگ جهانی، به طور مکرر در زمان به جلو و عقب رفته و از ذهن و زبان شخصیت های گوناگونی روایت می شود.
@jahaneketab
محبوبم!
جهانم آشفته است؛ جهانم میزان نیست. جهانم پر از اضطراب است. لحظات چَموشند. تنها هنگامی که به شما میرسم، روبهروی توام و به تو سلام میکنم، آن زمان جهان به تعادل میرسد.
جواب بدهی یا نه،
تو جهانِ مرا را متعادل میکنی.
وقتی به شما سلام میکنم پاییز اینطرف در سمت چپ من است و بهار کمی آن طرفتر و اگر شما پاسخ بدهید، فصلها با هم قاطی میشوند. هم بهار است هم برف میریزد هم گلها میشکفند و هم برگها زرد میشوند.
من به سلامم سلام میکنم. اگر بِنا باشد آن سلام را به شما عرض کنم وه چه سلامی است!
✍🏻 #محمد_صالح_علاء
📕 دست بردن زیر لباس سیب
@jahaneketab
وقتی طوفان تمام شد، یادت نمیآید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتی در حقیقت مطمئن نیستی، که طوفان واقعاً تمام شده باشد.
اما یک چیز مسلم است: وقتی از طوفان بیرون آمدی، دیگر آنی نیستی، که قدم به درون طوفان گذاشت…
📕 کافکا در کرانه
✍🏻 #هاروکی_موراکامی
@jahaneketab