تو از راه رسیدی و من حکمت تمام سختیهایی که کشیده بودم را فهمیدم. تو برای رهایی من از اسارتی که خودم ساخته بودم آمدی و مرا دوباره با جهان آشتی دادی و فهمیدم عشق یعنی آزادی... و این درسی بود که سالها برای فهمیدنش رنج کشیدم.!
بریدا
#پائولو_کوئیلو
@jahaneketab
یاد گرفتن حتی یک نکته کوچک از کتاب
ارزش خواندنش را دارد.
گاه تنها یک جمله
تمام مسیر زندگی آدمی را تغییر میدهد.
@jahaneketab
📚کتاب #عروسی
🖌نویسنده #نیکلای_گوگول
درباره کتاب:
در نمایشنامه عروسی چند خواستگار برای آنکه خود را در دل دختر دم بخت جا کنند و در همان حال، سایر رقیبان را از چشم او بیندازند، به انواع و اقسام حیلهها و ترفندها متوسل میشوند. گوگول در این نمایشنامه کاستیهایی را در شخصیت هر یک از قهرمانان اثر گنجاده است و با نمایش و گاه بزرگنمایی این کاستیها و واداشتن ما به خندیدن به آنها، توجه ما را به احتمال وجود همین عیوب در خودمان بر میانگیزد. اوج نگاه تیز انتقادی طنز شاد و نیشدار،اغراق و کاریکاتورسازی ادبی و سایر ویژگیهای شاخص هنر گوگول در این نمایشنامه قابل مشاهده است.
@jahaneketab
📚کتاب #داستان_کودکی_من
🖌نویسنده #چارلی_چاپلین
درباره کتاب:
«داستان کودکی من» نوشته چارلی چاپلین، بازیگر و کارگردان نامدار آمریکایی است. این کتاب، زندگینامه چارلی به قلم خودش (اتوبیوگرافی) است که در آن زندگی دشوار خود در دوران نوجوانی و ورود و موفقیتش در عرصه سینما را بازگو کرده است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «عاقبت در سیرک «کیسی» در یک صحنه مسخره، در نمایشی به نام دیک تورپین راهزن، و در نمایشی با دکتر والفرد بادی نقشی پیدا کردم. با دکتر بادی توفیق بیشتری یافتم، چون نمایش او چیزی بالاتر از حد یک کمدی مبتذل بود. در اینجا نقش من تقلید از یک پروفسور، یک دانشمند، بود و من خوب توانستم خودم را به صورت او دربیاورم.
@jahaneketab
به طور کلی صلاح در این است که آدمی شعور خویش را با نگفتن نشان دهد، نه با گفتن!
زیرا سکوت از هوشمندی است و گفتن از خودپسندی.
#آرتور_شوپنهاور
@jahaneketab
خواب تنها راه فرار من است، و هزینهٔ فرار، بیدار شدن با هوشیاری کامل و دانستن این است که کابوس نمیدیدهام.
جنگجوی عشق
گلنن دویل ملتن
@jahaneketab
همیشه داشتن و از دست دادن به مراتب آدم را بیشتر ناراحت می کند تا این که از اول نداشته باشی ...
#خالد_حسینی
@jahaneketab
📚کتاب #آرش_در_قلمرو_تردید
🖌نویسنده #نادر_ابراهیمی
بخشی از کتاب:
آقا معلم نفس آسوده ای کشید و گفت : "شکست خوردی، نه؟" و دستهایش آویخته شد و موج لبخند شادمانه ای بر ساحل لب های او نشست، آهسته گفت : بله، شیطان ! من به آنها گفته ام که هرگز "بدبخت بودن را به "آینده" نبرند. برای زمان آینده، افعال بهتری وجود دارد که می شود صرف کرد. دیگر خیلی دیر است که تو صرف فعل بدبختی را به شاگردان من تعلیم بدهی. تنها یک لحظه ی مملو از تردید ممکن بود تصور کنم که آنها را فریب داده ای؛ولی حالا دیگر دلم گرم است که آنها، بی شک آینده را با افعالی که دوست دارند پر خواهند کرد...
@jahaneketab
تعداد آدمهایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛
تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است " من هرچه بیشتر دنیا را میشناسم از آن ناراضی تر میشوم "
هر روز که میگذرد بیشتر معتقد میشوم که آدمها " شخصیت ناپایداری دارند "
نمیشود روی ظواهر ، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد!
📕 #غروروتعصب
✍🏻 #جین_آستین
@jahaneketab