آدمها به فراموشی محتاجترند تا به خاطره.
آدمها از خاطرات، خنجر میسازند و با خنجرِ خاطره خط میاندازند روی همهچیزِ زندگی.
زندگی خجالت میکشد که از ذهن بیرون بیاید، بسکه تنوبدن و سروصورتش خطخطی خاطرات است.
📚سووشون
🖌سیمین دانشور
@jahaneketab
هیچوقت نباید به دنبال خوشبختی کامل بود. غیر ممکن است بتوان کسی را در این دنیا پیدا کرد که صد در صد خوشبخت باشد. باید به زیباییهای کوچک زندگی بسنده کرده و آنها را در کنار هم چید، درست مثل یک جاده.
در آن صورت است که وقتی برگردی و پشت سرت را نگاه کنی، میبینی چه مسیر طولانیای را به سمت خوشبختی طی کردهای.
📚کمی قبل از خوشبختی
🖌ـانیس لودیگ
@jahaneketab
📚کتاب #درد_جاودانگی
🖌 نویسنده #میگل_داونامونو
درباره کتاب:
کتاب درد جاودانگی (سرشت سوزناک زندگی) نوشته ی میگل داونامونو نویسنده ی اسپانیایی است. این کتاب شاهکار اذعان شده ی این نویسنده است که درد و رنج انسان مدرن را بیان می کند ، زیرا او گرفتار مبارزه بین حکم عقل و خواسته های قلب خود است. این کتاب را مردی نوشته است که می خواهد بداند چرا زندگی می کند و چرا می میرد. او در این کتاب فلسفی و نیز معنوی از نیچه، شکسپیر، دون کیشوت، سانچو پانزا و ... سخن به میان می آورد تا از جاودانگی بگوید.
میگل داونامونو فیلسوفی قابل فهم است که برای گرایش های غیرفلسفی می نویسد.
@jahaneketab
هنگامی که آدمی پی به محال میبرد درصدد نگارش آیین خوشبختی برمیآید. خواهند گفت: عجب! از همین کورهراهها میخواهید به سرزمین سعادت برسید؟ در پاسخ میگویم: ولی یک دنیا بیشتر وجود ندارد، بهروزی و محال دو فرزند همین خاکدانند.
📚دلهره هستی
آلبر کامو
@jahaneketab
همه ی ما به غم اعتبار و اهمیت بیشتری میدهیم تا به شادی؛ برای غمی که تمام گذشته و وزن و عمقش را به رخ ما میکشد؛ درحالیکه شادی هیچ گذشته، وزن و عمقی ندارد. همان لحظه که متولد میشود، در حال پرواز است.
📚فراتر از بودن
کریستین بوبن
@jahaneketab
📚کتاب #سرو_غمگین
🖌 نویسنده #آگاتا_کریستی
درباره کتاب:
کتاب سرو غمگین، رمانی نوشته آگاتا کریستی است که اولین بار در سال 1940 به چاپ رسید. الینور کارلیسل و رودی ولمن، یک زوج نمونه ی انگلیسی هستند و وقتی دارایی های قابل توجه عمه لارا نیز به آن ها ارث می رسد، شرایطشان حتی بهتر از گذشته می شود. اما اتفاق تراژیکی در راه است. این زوج که متقاعد شده اند ماری جرارد، یکی از دوستان دوران کودکی الینور، در حال تلاش است تا با چاپلوسی پیش عمه لارا، سهمی از ارثیه ی او به دست آورد، به منزل خانوادگی خود می روند تا در این مورد اطلاعات بیشتری به دست آورند. آن ها مدرک و نشانه ای در رابطه با این موضوع پیدا نمی کنند اما در عوض، رودی عاشق و شیفته ی زیبایی ماری می شود. الینور برخلاف میل خود، به درخواست عمه لارا در هنگام مرگ عمل می کند و بخشی از عمارت خانوادگی را به او می دهد. اما وقتی ماری مسموم می شود، همه ی مدارک و شواهد، علیه الینور است. اکنون وظیفه ی هرکول پوآرو است که گره ی این معمای پیچیده را بگشاید.
@jahaneketab
یک روز خودم را خواهم بخشید، از آسیبی که به خویش روا داشتم، از آسیبی که اجازه دادم دیگران بر من روا دارند و چنان محکم خویش را در آغوش خواهم کشید که هرگز ترک خود نکنم...
#امیلی_دیکنسون
@jahaneketab
«من با استعداد بودم. ینی هستم. بعضی وقتها به دستهام نگاه میکنم و فکر میکنم میتوانستم پیانیست بزرگی شوم، یا یک چیز دیگر. ولی دستهام چهکار کردهاند؟ یک جایم را خاراندهاند، چک نوشتهاند، بند کفش بستهاند، سیفون کشیدهاند و غیره. دستهایم را حرام کردهام. همین طور ذهنم را.»
📚 عامهپسند
🖌 چارلز بوکفسکی
@jahaneketab
📚کتاب #فلک_زده_ها
🖌 نویسنده #ماریانو_آثوئلا
درباره کتاب:
آزوئلا، پزشکی است که به دامان انقلاب مکزیک می افتد و از آنجا که پیشینۀ نویسندگی دارد، تحت تاثیر رویدادهای بزرگ میهنش، داستان هایی می نویسد.
آغاز داستان:
"به تو می گویم حیوان نیست! صدای پارس سگ را گوش بده! باید یک آدم باشد."
زن به تیرگی سیرا چشم دوخت. مردی که به رسم سرخپوستان نشسته بود و غذا می خورد و بشقاب سفالی زمختی در دست راست و سه تکه تورتیلا در دست دیگر داشت؛ گفت: "اگر سربازها باشند چه؟"
زن پاسخی نداد. همه حواسش به بیرون کلبه بود.
@jahaneketab