⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
سلام پدر مهربان ما صبحت بخیر ❤️
نگاهے به شهر بیندازیم
چه غریبانه و مظلومانه
از کنار ما میگذرید
و نظاره گرید که
چگونه شما را فراموش کردیم
و از بهار عبور کرده و به تابستان رسیده ایم
فصلها بےمعنےاند بے شما پدر مهربانم.
آقا جان در گذر عبور ثانیه ها و ساعت ها و روزها و سالها بےشما پیرشدیم
اے کاش تمام میشود
روزهاے سخت نبودنتان
اے کاش از راه مےرسیدید و بهار را مهمان همیشگے قلبهاے فراموشکارمان میکردید
شرمنده ایم که هیچ گاه شبیه منتظران واقعے ات نبودیم ...😔
السَّلاَمُ عَلَى مُحْيِي الْمُؤْمِنِينَ
ٖدر افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
#صلي_الله_عليك_يااباعبدالله♥️
اصلاً حسین جنس غمش فرق می کند
این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند
اینجا گدا همیشه طلبکار می شود
اینجا که آمدی کرمش فرق میکند
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دم اذان صبح بود .چشمهای خواب آلود بسیجیان،که دیگر تاب و توان باز ماندن را نداشت حاکی از شب زنده داری میداد.
به دستور حاج محمود تعدادی برای محافظت شب را بیدار بودند .
مهدی مثل همیشه خواب به چشمانش ،نمی آمد .
با همان قدم های آرام ،بطوری که صدای کوتاهی از لخ لخ کشیده شدن کفشش با سطح زمین به گوش می رسید ، به درب حسینیه نزدیک شد .
یکی از نیروها،از شدت خستگی پلکهایش،تاب و توان باز ماندن را نداشت .مهدی با دیدن این صحنه ،مثل همیشه مودب و مهربان ،با لبخند همیشگی ،گفت : داداش خوابت میاد ، برو بخواب ،من هستم .
بنده خدا انگار منتظر چنین پیشنهادی بود ،تشکر کردو رفت تا آبی به صورتش بزند و بعد هم بخوابد .
بعداز این که دست و صورتش را شست ،صدای از پشت درب حسینیه توجهش را جلب کرد.
انگار صدای گریه و ناله کسی بود .بی صدا به پشت حسینیه لشگر رفت .
مهدی باصدای نسبتا آرام در آن موقع صبح به پهنای صورت اشک می ریخت .
شاید مهدی مزد شهادتش را آن شب گرفت .
#شهید_مهدی_ذاکر _حسینی
#شهادت
#خاطرات
#خلصه
#دیدار
#عشق
صلوات 🌷🍃
🍃حماسه ها را ورق میزنم، سربرگ هرکدام نام یک حماسهساز را نوشته و من به دنبال او میگردم. اویی که تا چندی پیش حتی نامش هم به گوشم نخورده بود. ولی حالا منشأ #الهام من شده و امروز قلمم برای او مینویسد.
🍃گلبانگ #اذان در کوچه های شهر میپیچد، هوا گرگ و میش و آفتاب هنوز نزده است. اهالی خانه #مضطرب پشت در ایستادهاند، انتظار در سلول تک تکشان خانه کرده و هر لحظه منتظر شنیدن خبری هستند...
🍃بعد از دقایقی همزمان با آخرین «لاإله إلا إلله» که به گوش شهر میرسد #انتظار به سر میآید و صدای گریه «علی» در خانه میپیچد. #علی متولد میشود😍
🍃اویی که از ابتدا به چشم پدر با هر چهار فرزند فرق داشت. و مادر در تمام این نوزده سال هر روز با خودش مرور کرده بود که علی نمیمیرد بلکه #شهید میشود!
🍃شیرینی یاد #خاطرات آن روز به جان مادر مینشیند و هربار مشتاقانه این فیلم نوزده قسمته را از ابتدا روایت میکند. به دقایق پایانی که میرسد همراه آخرین نفس های فرزندش #نفسش میگیرد و آرزوهایش پیش چشمانش میمیرند و حسرت هایی باقی میماند از پیکر غرق به خون علی...😔
🍃و باز هم روضه ها به کمک مادر دلشکسته میآیند : به حجله میروم شادان ولی زخمی به تن دارم، به جای رخت دامادی لباس #خون به تن دارم😓
♡سالگرد #شهادتت_مبارک پروانه مهران♡
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🌺به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علی_آخوند_نسب
📅تاریخ تولد : ۱ بهمن ۱۳۴۶
📅تاریخ شهادت : ۲۷ خرداد ۱۳۶۵
📅تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : مهران
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🌹🍃صلوات