eitaa logo
🇮🇷 مسجد جامع قرطمان
447 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
91 فایل
تنها کانال رسمی مسجد جامع قرطمان در فضای مجازی (ایتا ) در راستای جهاد تبیین و اطلاع رسانی برنامه ها و گزارش فعالیت های مسجد 📍 اصفهان ، خمینی شهر ، قَرطِمان(مهد گل شب بوی ایران)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ چه کنیم یک زندگی با برکت داشته باشیم... 🎙حجت الاسلام والمسلمین استاد 💠 @shefavahajat
برنامه صبح جمعه نوزدهم خرداد ماه در مسجد جامع قرطمان : اقامه نماز جماعت صبح ساعت ۳ونیم دعای ندبه وسفره امام زمان علیه السلام ساعت ۵ونیم مسجد جامع قرطمان @jameQartman
هم اکنون محفل بزرگداشت شهدای مدافع حرم شهید مهدی اسحاقیان و شهید جواد محمدی در جوار بسیار معنوی شهید گمنام درچه در بوستان کوه سفید @jameQartman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌منطق شون🤦‍♂🤣‌ هم مردان باید چشم هاشونو از گناه حفظ کنن، هم زن ها باید حجاب شون رو رعایت کنن‌😊 اما نمیشه که زن ها بی حجاب بشن و بگن مردها کور بشن!!!!! 😎 ══❖•°🕋°•❖══╗  🆔 @jameQartman ╚══❖•°🕌°•❖══
13.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• 🌿 ✅ تقدیم به بانوان بلند مرتبه سرزمینم ✖️‌ اگر تربیت " غلط " به تو آموخت که ... 📥 دانلود برای تمان زنان واجب ❌❌ @jameQartman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
47.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷انتشار به مناسبت سالگرد شهید مدافع حرم جواد محمدی🖤💔🖤... فقط سه دقیقه پای صحبتای شهید حسن عبدالله زاده و آقا جواد در مورد رفتار تو سازمان و این دنیا باشید... # رفیق_ثم_الطریق ══❖•°🕋°•❖══╗  🆔 @jameQartman ╚══❖•°🕌°•❖══
🌱نشانه شناسی حیات عاطفیِ طیب و خبیث ✍مومن باید روزانه بر عرصه های وجودیش ارزش سنج بگذارد. یکی از آن عرصه ها، عواطف هستند. امام رضا در نشانه شناسی حیات عاطفی طیب فرمودند: مومن در ارزش ها احساس آرامش و رضایت و در ضد ارزش ها ناراحت و غمگین می شود. 🔆نشانه شناسی عواطف؛ 💡عواطف طیب؛"در هر فرد شدت و ضعف دارد"؛ -وقتی صدقه می دهم حال و احساس خوبی دارم -وقتی می بخشم حال و احساس خوبی دارم -وقتی نماز می خونم حال و احساس خوبی دارم -وقتی قرآن می خونم لذت می برم -وقتی غیبت می کنم احساس و حال خوبی ندارم -وقتی حسادت می ورزم احساس و حال خوبی ندارم -وقتی بدگویی می کنم احساس و حال خوبی ندارم 💡عواطف خبیث"در هر فرد شدت و ضعف دارد"؛ -هنگام انجام امور عبادی احساس،حوصله و رغبت ندارم . -از گناهان لذت می برم نفرتی ندارم. -از ایثار کردن لذت نمی برم. -تمایلی به پیش قدم شدن در گذشت کردن ندارم. -هنگام گناه تنش و اضطراب اخلاقی ندارم. -هنگام قرار گرفتن در مکان های معنوی حس خوبی ندارم. 🌹حال از عواطف خود بازخورد بگیریم. و خود سازی کنیم.                               ✍محسن عموچی                                قَد افلَحَ المُومِنُون ══❖•°🕋°•❖══╗  🆔 @jameQartman ╚══❖•°🕌°•❖══
هدایت شده از علی استادی
شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… شادی روح پاک  شهدا صلوات