#مدارس_قرآنی_جنت_کاشان
🔰در5شعبه مجزا و مجهز
🍃با رویکرد تربیت دینی🍃
#دخترانه #پسرانه 👩🎓👨🎓
#دبستان #پیش_دبستان
موسسه امیرالمومنین علیه السلام کاشان🎋
🔹🔹🔸🔹🔹🔸🔹🔹
شبکه های مجازی👇🌐💻📲
@janatkashan👤 ادمین
کانال ایتا✨
https://eitaa.com/janat_kashan
کانال تلگرام✨
https://t.me/JANAT_KASHAN
اینستاگرام✨
https://www.instagram.com/janat_kashan/
سایت ✨
http://janatkashan.blogfa.com/
🎋🎋🎋🎋🎋
☎️03155231790
📱09399482710
🔸🔸🔸
میدان درب عطا ابتدای خیابان غیاث الدین جمشید ساختمان دوم سمت راست
والدینی که از کمبود وقت برای بازی با فرزندتان شکوه دارید؛
⏳با قانون "صرفه جویی زمان برای فرزندان" اختیار وقتتان را به دست بگیرید:
🔸ده دقیقه حذف هم صحبتی با آدمهای پرحرف
🔸ده دقیقه کاهش تلفتهای غیرضروری
🔸ده دقیقه کمتر در فضای مجازی
🔸ده دقیقه کمتر تماشای تلویزیون
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
فرزندتان به "داشتن زمان خصوصی با شما" نیاز دارند
🔸🔸🔸🔸🔸🔸
شما هم با این موضوع موافقید؟؟
@janat_kashan
@janatkashan 👤 مدیر
هدایت شده از نهج البلاغه ایها 🌹🇵🇸
13.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تیزر 🎥
😍 عرفه ای دیگر میآید .....
وعدهٔ عاشق ِ خسران زدهٔ ماه ِ خدا 🌸
عصرِ روزِ عرفه ؛صحنِ حسین؛کرببلا 🌸
💠مراسم پرفیض #دعای_عرفه
♨️ همراه با ویژه برنامه استغاثه فرج امام مهدی علیه السلام
و دعا برای آزادی #شیخزکزاکی
🎤بانوای گرم حجت الاسلام حسن زاده
🗓یکشنبه بیستم مرداد ماه
🕰 شروع برنامه ساعت ۱۵
شروع دعا ساعت ۱۶
🔻خیابان باباافضل حسینیه پنجه شاه
▫️هیئت حافظان قرآن و نهج البلاغه
▫️موسسه امیرالمومنین علیه السلام
#عرفه۹۸
#استغاثه_فرج
#خمینی_آفریقا
#کاشان_پایتخت_نهجالبلاغه_ایران
💟 @khairolbashar
✴️ https://t.me/joinchat/AAAAAD-VzTh4SmqF6PDE-g
هدایت شده از نهج البلاغه ایها 🌹🇵🇸
#لوح
💠مراسم پرفیض #دعای_عرفه
✅ همراه با ویژه برنامه استغاثه فرج امام مهدی علیه السلام
و دعا برای آزادی #شیخزکزاکی
🎤بانوای گرم حجت الاسلام حسن زاده
💎یکشنبه بیستم مرداد ماه
⏰ شروع برنامه ساعت ۱۵
شروع دعا ساعت ۱۶
🔻خیابان باباافضل حسینیه پنجه شاه
▪️هیئت حافظان قرآن و نهج البلاغه
▪️موسسه امیرالمومنین علیه السلام
#عرفه۹۸
#استغاثه_فرج
#خمینی_آفریقا
#کاشان_پایتخت_نهجالبلاغه_ایران
💟 @khairolbashar 👈
✴️ https://t.me/joinchat/AAAAAD-VzTh4SmqF6PDE-g
فارغ التحصیلان سال تحصیلی 97-98
👇👇👇
http://janatkashan.blogfa.com/post/46
سلام .
وقت بخیر🌺🍃🌺
از اولیای محترم تقاضا داریم ،هنگام خرید لوازم التحریر وکیف مدرسه ،دقت نمایندکه
کیف وجامدادی که انتخاب می کنید ،حتماسبک باشد .
از خرید لوازم التحریر فانتزی و شخصیت های خارجی بپرهیزید.
و لوازم ساده وبا کیفیت خرید کنید .
هرچه لوازم مدرسه ساده تر باشد ،دانش آموزان آرامش بیشتری خواهند داشت.
📚📕📋📗📘📂✏️✏️✏️✏️✏️
دبستان پسرانه جنت (پیش به سوی دانایی و توانایی)
@janat_kashan
⭕️یادآوری فاجعه قصه کربلا یک بخش خیلی مهمی از ایمان شیعیان هست ⁉️
✅ماه محرم و بازگو کردن قصه کربلا بهترین فرصت برای یاد دادن درسهای مهم به کودکان هست. با بازی، قصه گویی سعی کنید عشق به امامان را در ذهن کودک نهادینه کنید.
✅محرم فرصت برای هم صحبتی با کودکان هست. بهانهای هست تا با قصه کربلا چگونه فکر کردن و نتیجه گرفتن را یاد دهیم.
✅باید از این رویداد تاریخی بهترین استفاده را کرد و درس آزادگی، جوانمردی یاد خدا و نیکوکاری را به کودکان داد.شاید فقط تعریف داستان کربلا برای کودک کمی خسته کننده باشد، با بازی و قصه گویی سعی کنید کاری کنید تا ملکه ذهن شود و درک آن لذت بخش شود.محرم فرصت برای هم صحبتی با کودکان هست. بهانهای هست تا با قصه کربلا چگونه فکر کردن و نتیجه گرفتن را یاد دهیم.
✅قصه کربلا را بصورت داستان برای بچهها تعریف کنید. در آخر از آنها بپرسید کدام قهرمان داستان را بیشتر تحسین میکنند و چرا؟ در مورد درسی که در محرم یاد میگیریم، مفهوم فداکاری و ایمان با بچهها بحث کنید.
♻️در ادامه یکسری فعالیتها در غالب کاربرگ، داستان و بازی داریم که با بچهها انجام دهید تا درسهای کربلا برای کودکان قابل درک باشد.
🔰داستان های و شعر ها را یکبار والدین مرور کنید سپس با لحن کودکانه برای فرزندان بازگو کنید.
🔰در هروز روز تعدادی از داستان ها و شعرها و کاربرگ ها را به اشتراک خواهیم گذاشت.
♻️با ما همراه باشید.
دبستان پسرانه جنت(پیش به سوی دانایی و توانایی)🇹🇯🏴🖤
@janat_kashan
درسهایی از قصه کربلا برای کودکان🏴🏴🏴
🖤سلام بر محرم
داستان کودکانه آغاز محرم
۱۰ شهریور1398
صبح که شد خورشید ازپشت کوه ها بالا آمد و یواشکی از آسمان پایین را نگاه کرد.
خیلی عجیب بود.آن پایین روی زمین همه چیز یک جور دیگر شده بود. همه جاپرشده بود ازپرچم. پرچم های سبز وسیاه وقرمز.پرچم های عزاداری. خورشید آهی کشید وبه پرچم ها که با باد تکان تکان می خوردند نگاه می کرد. بادیدن آنها حسابی دلش گرفت. یاد خاطره ای قدیمی افتاد .اتفاقی تلخ وغمگین .کربلا ظهر گرم عاشورا . خورشید غمگین شد.یک دفعه صورت گرد وطلایی اش پر ازاشک شد. او اشکهای طلایی اش راپاک کرد وهمین جور که پایین را نگاه می کرد و نور طلایی اش را همه جا می پاشیدداد زد:سلام محرم. سلام ماه شمشیر.سلام ماه شهادت.سلام سرزمین گرم کربلا .سلام برشما و امام حسین شهید علیه السلام. سلام بریاران فداکارآن حضرت وسلام بر عزاداران حسینی.
🏴شعر کربلا
دویدم و دویدم
به کربلا رسیدم
کنار نهر آبی
لبهای تشنه دیدم
یه باغبون خسته
با یک دل شکسته
کنار آب خسته
زانو زده نشسته
کوچولوی شش ماهه
اگه طاقت بیاره
عموجونش تو راهه
آهای آهای ستاره
یه دختر سه ساله
خواب باباشو دیده
اشک میریزه میناله
امام مظلوم من
کاشکی کنارت بودم
وقتی که تنها موندی
رفیق راهت بودم
♻️با ما همراه باشید.
دبستان پسرانه جنت(پیش به سوی دانایی و توانایی)🇹🇯🏴🖤
@janat_kashan
درسهایی از قصه کربلا برای کودکان🏴🏴🏴
دبستان قرآنی پسرانه جنت
@janat_kashan
👇👇
دبستان پسرانه قرآنی جنت
درسهایی از قصه کربلا برای کودکان🏴🏴🏴 دبستان قرآنی پسرانه جنت @janat_kashan 👇👇
داستان سقای عاشق
۱۲ شهریور ۱۳۹۸
اول ماه محرم بودجیران پرچم سبز مخملی را که رویش نوشته بود یا علمداربه بابا بزرگ داد وگفت:چرا مردم این پرچم ها را دوست دارند؟پدربزرگ لبخندی زد وگفت : بگذار این پرچم را بر سر در این خانه نصب کنم راز این دوست داشتن را هم برایت تعریف می کنم.
جیران می دانست که محرم برای همه مسلمانان یادآورآزادگی یارانش است اما تا به حال فکر نکرده بود که چرا روی پرچم های محرم سقای تشنه لب ویا (علمدار کربلا) نوشته اند . بعد ازمدت کوتاهی که گذشت بابابزرگ کنار نوه اش آمد که روی پاهایش منتظر ایستاده بود .
@janat_kashan
جیران انگار خود را در کربلا می دید . صدایی گفت : امروز هفتم محرم است امروز سپاه کوفه در کنار رود فرات نگهبان های زیادی گذاشته اندتا نگذارند کسی از یاران امام حسین علیه السلام آب بردارد.کمی ان طرف تر از فرات خیمه های بزرگ وکوچکی قرار داشت درست در وسط خیمه ها خیمه ای بود که از ان گفتگوی چند بچه به گوش می رسیدآفتاب داغتر از همیشه شن های نینوا را می سوزاندیکی از دختر بچه ها که از دیگران بزرگتر به نظر می رسیدگفت : بیایید کمی بازی کنیم و از دامن بلند کوچکش چند سنگ کوچک رنگی روی زمین گذاشت . پسربچه ای داخل خیمه رفت و گفت : بچه ها بچه ها عمویمان عباس رفته است تا برایمان آب بیاورد . لب های خشک بچه ها را ، رنگ لبخند زیباتر کرد . همه با چشمانی پر از امید به آن سوی تپه های سوزان نگاه می کردند .مرد اسب سوار چابک بر کنار فرات رسید .چند نفر از نگهبانان کوفی به سوی او آمدند . علمدار رو به دشمنان گفت : ای کوفیان چگونه خود را مسلمان می دانید وآب را بر اهل بیت رسول خدا می بندید.؟ و با جهشی برق آسا به سمت نگهبانان حمله برد و با ضربه نیزه آنان را پراکنده کرد....
@janat_kashan
هیچ کس جرات روبرو شدن با عباس را نداشت . او خودش را به آب رساند . مشک را از آب پر کرد و به خیمه ها آورد.آن روز کودکان آب نوشیدند و رمقی دوباره گرفت . دشمنان امام ،سپاهیان بیشتری در کنار فرات آوردند . سه روز دیگر با بی آبی گذشت . روز عاشورا فرا رسید . هر دو سپاه در جنگ بودندکودکان تشنه ونگران رو به رقیه می گفتند: پس چرا عمویت عباس برای ما آب نمی آورد؟ اندکی آن طرف تر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در حالی که پرچم دار سپاه بود یک نفس آرام نداشت گاه بر سر بالین مجروحی می رفت وگاه هم چون سایه در پی برادرش امام حسین علیه السلام بودتاسپر حفاظتی او باشد . علمدار کربلا دوباره به یاد بچه های تشنه افتاد . امروز روز دهم محرم سال 61هجری بود . به سمت فرات رفت . همان جا که نام دیگرش علقمه است . دشمنان از هر طرف به سمت او روانه شدند.یکی تیر پرتاب می کرد و دیگری نیزه اما علمدار کربلا قوی تر ازآنی بود که با چندتیر از پا دربیاید . او چون شیر می جنگید و به سمت دشمن حمله می برد. به سمت اب رفت . مشک را پر از اب کردگلو لبانش از تشنگی می سوخت اما صدای رقیه وگریه ی بی تاب علی اصغر و بقیه فرزندان کوچک کاروان را به یاد اورد باخود گفت:این رسم جوان مردی نیست .آب ننوشید.مشک بر دوش انداخت وبه سمت خیمه راهی شد اما خود را در محاصره دید . تیرها ونیزه ها ازهمه طرف می آمد . علمدار،سخت مبارزه کرد اما نیزه ها مشک آب را سوراخ کردند و دشمنان چون گرگان گرسنه با شمشیر و تیر پا و بازو وچشمان او را مجروح کردند . حضرت ابوالفضل علیه السلام تا اخرین نفس به یاد بچه ها بود و می خواست که اب برای آنها بیاورد که به شهادت رسید.
لینک کانال دبستان جنت (پیش به سوی دانایی و توانایی)🇮🇷 🏴👇👇
@janat_kashan