🌺 ماملت امام حسینیم 🌺
نفوذ *دشمن* در *فضای* *مجازی* *جدی* *جدی* *است* ⛔⛔
◼️ *حجت الاسلام علیرضا پناهیان.* :
*میترسم کسانی که درجهاد تبیین مشارکت نمیکنند جزوخاذلین قرار بگیرند**
*🔴 خاذلین* *حسین* (ع)کسانی بودندکه *سیاسی*نبودندیاسیاست *سازش* راترجیح میدادند!*بدون* *خاذلین* ،*قاتلین* قدرت محاصره حسین(ع) رانداشتند!
✍️***دین باحکومت ودولت باقی نمیماند؛ اگرچه دولت رسولخدا(ص) وحکومت عدل علی(ع) باشد
دین بازبان همۀ مؤمنین باقی میماند،وقتی حرف دین برزبان همه جاری شد،دین باقی میماند.
چرا بااینهمه طرفدارانقلاب،حزباللهیها فکر میکنندوضع داردخرابترمیشود!؟
*چون انقلابیهاساکتند لذاکمتر بهنظرمیرسند!
بااینهمه آدم خوب وفهمیدۀ جامعۀ ما،فضای مجازی بایدمحلّ تهدیددشمن باشد نه ما
◼️طبق آیۀ قرآن، وقتی *ولیّ امر جامعه،* یک *«امر جامع»* رامطرح کرد،بایدبرنامۀ زندگی مابر اساس آن تغییرکند.
*باپاسخ دادن به یک شبهه میتوانی نامت را جزومجاهدین ثبت کنی؛مثل عمّار!
خیلی ازآدمهای خوب ومعتقدنمیدانندکه «امر جامع» چیست؛بااینکه درقرآن تصریح شده:
*«...وَ إِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ»*
وقتی پیامبر(ص)،یک مسألۀ مهمِ دارای اولویّت درجامعه رااعلام میکند*کسی نبایدازنزد پیامبر (ص) برودمگراینکه اجازه بگیرد؛* این آداب اطاعت ازولیّ خدا رانشان میدهد.
تقاضااین است که این آیه قرآن رادرمساجدمان ومنارلمان نصب کنیم تاهمه باآن آشنا بشوند. وقتی*ولیّفقیه یک امرجامعی رامطرح میکند، انسان مؤمن،امرجامع را رها نمیکند*که دنبال کارِخودش برودبلکه*برنامۀ زندگیاش رابر اساس آن، تغییرمیدهد.
الآن ولیِّ امرجامعۀ مسلمین، یک امرجامع بهنام «جهاد تبیین»رامطرح کرده وفرموده اند:
جهاد تبیین،واجبِ فوریِ عینی است،این باید درزندگی وبرنامههای ماتفاوت ایجادکند، متأسفانه خیلیهابرنامۀ زندگیشان را تغییر ندادهاندتابه جهاد تبیین برسند!کسی که بعد از امرِجامع «جهاد تبیین»، برنامۀ زندگی و کار و تحصیلش هیچ تغییری نکرده،آیا میتواند به مردم، دین یاد بدهد!
*ما چهکار میتوانیم انجام بدهیم؟*
مثلاً یک گوشیِ موبایل دستمان هست،لااقل میتوانیم چهارتا یام بگذاریم،تاییدکنیم ،چند تاپیام راارسال کنیم، یامیتوانیم برای چهارتا صفحه یا کانال،دنبال کننده بشویم،بالأخره بایدیک حرکتی انجام بدهیم!
⬅️قرآن میفرماید:*اگر ایمانت خیری نرسانده باشد،روزقیامت این ایمان بهدردت نمی خورد!
*«لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في إيمانِها خَيْراً»*
امامباقر(ع) فرمود:منظورازاین خیر،نصرت امام است؛* یعنی ایمانش بایدبه ما اهلبیت (یابه خطّ اهلبیت)کمک کرده باشد،*کمک بازبان هم مثل کمک باشمشیراست*
بااینکه هرسال طرفداران انقلاب ازنظر کمّی و کیفی بهتروبیشتر ازسال قبل میشوند،امااکثر حزباللهیهافکرمیکنند که هر روزداردوضع خراب ترمیشود،چرا؟چون همه ساکتند!در تظاهرات وراهپیمایی ها که جمع میشوند، میگویند:«عجب جمعیّتی؛اینهمه محجّبه، اینهمه انقلابی!»
چراتعجّب میکنند؟چون*وقتهای دیگر،همه خاموشند،* لذامعلوم نیست که تعدادشان زیاد است.
پیامبر(ص)به عمّاریاسرکه درمقابل شبههافکنی یهودیان مدینه ایستادو جوابشان راداد، میفرماید:
فَأَنْتَ مِنَ الْمُجَاهِدِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الْفَاضِلِينَ
شماهم میتوانیدهمینطوری، نام خود راجزو مجاهدین درراه خداثبت کنید.
دین باکلاسِ اصول عقائد وباتبلیغ توسّط علما و اهل حوزه باقی نمیماند،دین بادولت و حکومت هم باقی نمیماند؛اگرچه دولت رسولخدا(ص) وحکومت عدل علی(ع)باشد!دین بازبان همۀ مؤمنین باقی میماند،وقتی حرف دین برزبان همه جاری شد،باقی خواهد ماند.*
آدم حزباللهی،منتظرنشسته ومیگوید:اگر اوضاع اقتصادی خوب بشود،إنشاءالله همه انقلابی میشوند❗حکومت علی(ع)که مشکل اقتصادی نداشت،پس چراآنگونه شد!حضرت میفرماید : *چون شمادرمقابل باطل،ساکت ماندیدونگفتید«این غلط است»لذاامثال معاویه برشمامسلّط میشوند.*
بااینهمه آدمِ خوب وفهمیدهای که درجامعۀ ما هست وبااین فضای مجازی که دراختیار همه است*نهتنهافضای مجازی نبایدمحلّ تهدید جامعۀ ماباشدبلکه بایدمحلّ تهدیددشمن ومحلّ فرصت ماباشد؛* البته اگراین ساکتین ازخواب بیداربشوند!
خدا برخی ازساکتین البته نه همۀ آنهارادرقرآن لعنت میکندچرا؟
چون یک جایی بایدیک حرفی رابزند،امانمیزند
میترسیم کسانی که درجهادتبیین مشارکت نکردندوبر این امرجامع مقیم نشدند،خدای ناکرده جزوخاذلین قراربگیرند،شایدتقصیر کسانی باشدکه دین رابدمعرّفی کردهاند؛طوری معرّفی کردهاند*جوان مؤمن،نمازمیخواند امّا دین راتبلیغ نمیکند.
💐🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسیجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷
مهرداد نَفرِه۰۰۰
داستان دنباله دار من و مسجد محل
قسمت هفتاد و هشتم
بزاردفعه اول من تنهایی برم ببینم شرایط چه جوریه بعدش اَگه شرایط محیابودتو رو ببرم ، گفتم نه نمی تونم،طاقت بیارم بایدخودم از نزدیک ببینم،زیر چشمی یه نگاهی به حاج آقا قلعه قوندانداختم دیدم بانگاش داره میگه: حسن نه این کاررو نکن،یه نگاهی به محمد انداختم دیدم سرش رو به علامت نه،بالا پائین میکنه،یه نگاه به جمشیدانداختم دیدم چشم هاش قرمزشده وداره گریه میکنه،یه نگاه به علی شاهرخی انداختم دیدم چهره نگرانی داره،یادحرف جنگ اُحدافتادم مهم پیروزی اسلام وبه هدف رسیدن دین خداست،گفتم : ابوتراب قبوله توتنهابرو،ولی قول بده قبل از اذان ظهرواسم خبر بیاری،گفت قول میدم،یه نگاه به بقیه انداختم دیدم همه خوشحال شدند ، اونا خوشحال بودن ولی درون من آتیش بود فکر اینکه ممکنه احمد شهید شده باشه دیوونم می کرد ممکن بود زنده باشه و میون سیم خاردارها گِیر افتاده باشه ، یا حتی ' ممکن بود بعثی ها او رو تبدیل به یه تله انفجاری کرده باشن ، باید تا ظهر منتظر می موندم تا نتیجه کار ابوتراب مشخص بشه ، وقت اَذان ظهر چشمم به پیچ کانال ماهی بود یه کانال باریک که خودمون اون رو پوشنده بودیم ، یه مسیر باریک که یک نفر بتونه ازش رد بشه جلو و روش رو هم با نی و بوته های خشک پوشنده بودیم و همیشه به نوبت یکی مون مراقب دهنه باریک کانال بودیم ظُل زده بودم به دهنه ، یه هو دیدم دهنه تکون خورد اولش خوشحال شدم ، داد زدم جمشید بیا ابوتراب اومد ولی بعدش همه چی ساکت شد و دیگه خبری نشد ، جمشید به من که رسید با خوشحالی گفت : خیر ان شاء الله ، با علامت انگشت جلوی دهنم ، بهش فهموندم که هیس ، ساکت بشه و بره عقب ، اسلحه کلاشم رو برداشتم آروم مسلحش کردم و سینه خیز رفتم جلو به خودم گفتم ممکنه ماری،حیوونی،چیزی باشه،بعدگفتم ممکنه نیروهای گشتی دشمن باشه بهتره جلوترنرم ُوهم اینجا منتظربشم، جمشید،حاج آقا قلعه قوند،بچه ها روخبرکرده بودهمشون اسلحه به دست ازدور من رونگاه می کردند،با دست اشاره کردم سنگربگیرن و سکوت کنن،خوب که گوش دادم دیدم صدای ناله یه نفرداره می یادانگار یکی داره دردمی کشه،چاقو سنگریمو درآوردم ُبه دهنه کانال نزدیک شدم بانوک چاقو بوته هاو نی ها روکنار زدم دیدم نوک کفش پوتین آرتشی مشخصه، خوب که نگاه کردم رنگ پوتین یه رنگ خاصی بوداصلا" شبیه کفش وپوتین های نیروهای خودی نبوداین من روبه شک انداخت،صدای ناله بعض وقت هازیاد می شدوبعضی وقت ها قطع می شد.یه کمی ازبوته ها ونی ها رو ازسر راه برداشتم،پای یه نفرمشخص شدشلوارپلنگی که تابالای زانوپاره شده بودوزیر زانوکبود بود ُ و یه کمی وَرم داشت صدا قطع شده بود ُ و انگار طرف از شدت درد بیهوش شده بود یا شاید هم مرده بود ، به خودم گفتم اَگه کسی همراهش بود باید کمکش می کرد پس حتما" تنهاست ، بوته ها و نی ها رو کاملا" کنار زدم دیدم یه مرد حدودا" چهل ساله با سبیل پهن و پر پشت ُ و صورت تراشیده افتاده ، کنارش هم یه اسلحه سیمونف و قناسه رو زمینه توی دست راستش یه بیسیم مثل تلفنه که من تا حالا ندیده بودم و بیسیم روشن بود و خش خش می کرد ، اون ور تر نعش یه مار بزرگ مرده افتاده بود ، فهمیدم که باید ماره نیشش زده باشه ، به زخمش نگاه کردم تازه بود هنوز اطراف زخم کاملا" وَرم نکرده بود از دور اشاره کردم با انگشتم علامت دو رو نشون دادم و گفتم دو نفر بیاید جلو ، محمد و علی اومدن ، محمد تا نگاه کرد گفت انگار این فرد رو من می شناسم ، تُو آخرین کلاسی که واسه دیدبان ها گذاشته بودن عکسش رو به ما نشون دادن ، یه کمی فکر کرد ُ و بعد گفت : آره ، اهان ، خودشه ، اسمش مهرداده ، مهرداد نَفره ، جزء گروه منافقینه ، و از سرکرده های اون ها ، ولی این که تُو حاج عمران بود ، اینجا چیکار میکنه ، یه هو مهرداد به هوش اومد آهی کشید و یه زجه زد ُ و دوباره از هوش رفت ، رفتم جلو چاقوی تُو دستش رو برداشتم یه چاقوی عجیب و چند کاره ، از آموزش ها و چیزایی که قبلا " راجب مار و نیش مار تُو فیلما دیده بودم با نوک چاقوش یه بُریدگی ضربدری رو زخم ایجاد کردم ، خون سیاهی زد بیرون ، دور وَرم رو فشار دادم ، مهرداد به هوش می اومد و باز از هوش می رفت ، علی گفت : حسن اَکه زهر وارد خونش شده باشه دیگه فایده نداره و آلان خون به قلب رسیده و ما نمی تونیم کمکی بهش بکنیم ، بهتر اذیتش نکنی ، محمد سریع گفت : علی جان اَگه سَم تمام بدنش رو گرفته بود آلان کاملا" فلج شده بود و نمی تونست دستش رو تکون بده تازه ماری و که من می بینم زیاد بزرگ نیست ، و سم زیادی نباید داشته باشه و مشخصه بعد نیش زدن مهرداد باهاش درگیر شده و اون رو کُشته ، گفتم علی جان محمد راست میگه تازه نَبضش ضعیف می زنه و مشخصه که هنوز زنده اس ، زخم رو بیشتر فشار ۰۰۰
ادامه دارد ، حسن عبدی
12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
لاتی که از مدعیان شهادت جلو زد...
😍😭😭
حضرت امام خمینی(ره) فرمودند: هفتاد سال عبادت کردید خدا قبول کند؛ ولی بروید یکی از وصیتنامه های شهدا را بخوانید. اینها ره هفتاد ساله ی ما را یک شبه طی کردند.
جا مانده ایم و حوصله شرح فراق نیست
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
آیت الله مجتهدی تهرانی(رحمت الله علیه):
گریه_ڪنید😊
✔️دیده اید بچه ها با گریه کردن کار خود را پیش می برند؟؟🙄
تا گریه می کنند، پدرشان راضی می شود☺️
با گریه کردن از بابا پول می گیرند.😌
🍃درِ خانه خدا هم باید گریه کنید👌
تا گریه نکنید، کار پیش نمی رود.
همین ڪہ میل پیدا کردی ڪہ گریه کنی و اشکی بریزی، معلوم می شود که خدا میخواهد تو را بیامرزد.😍
🌸بله، یکی از کارهای ما باید گریه باشد.
شب ها طولانی است.
از رختخوابتان بلند شوید.
در گوشه اتاق بنشینید.
کمی به حال خودتان گریه کنید.
✨شب ها به این فکر کنید که اگر در این حال بمیرم، دست خالی، چه خاکی بر سرمان بریزیم☹️😭
اگر وارد محشر شویم و به ما بگویند: «هیچ عمل خوبی نکرده ای» چه کنیم.
🍂در روایت آمده است که عده ای در روز قیامت در صحرای محشر پااانصد سال گریه می کنند، هق و هق می گریند که چرا پرونده شان درست نیست و اعمالشان خوب نمی باشد.😫😫😫
🌿در این حال ملکی نزد آنها می آید و می گوید: «اگر یک ساعت در دنیا اینگونه گریه کرده بودی، گرفتار این پانصد سال گریه نمی گشتی! می خواستی در دنیا این گریه ها را بکنی.»😒😒
خدایا، ما را گرفتار آن گریه ها نکن😔
#خودسازی✨
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولای ما نمونهء دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی، شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است
چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
نامه ای به علی (علیه السلام)
سلام امام علی عزیزم.
حالتون خوبه؟ هم دلم براتون تنگ شده بود و هم دلم گرفته بود گفتم دو خط نامه بنویسم و درد دل کنم. دیگه باید این مزاحم همیشگی رو ببخشید . آخه قربون اون صفا و مرامتون برم چی کار کنم که تو دنیا یه دونه هستی و مادر گیتی چون شما نیافریده. مرد مردهایی علی جانم.
این روزها همون طور که می دونید خیلی دلم گرفته و اشک تو چشمام غوغا می کنه و این دلم بیشتر از همیشه بی سر و سامون شده و هی پریشونی می کنه. خستم کرده به خدا !
این دل ما هم که انگار منتظر موقعیت بود که بگیره و حسابی ابری بشه و حالا بعد از پایان فتنه اخیر خوب فرصتی پیدا کرده و این غم لعنتی داره حسابی جولان می ده.
دلم از دنیا و از آدمهاش گرفته. دلم از همه چیز گرفته. علی جان بین خودمون باشه حتی دلم ازخدا هم گرفته!
نه اینکه بخوام ازخدا پیشتون گله و گزارش کنما، نه به مولا من راضیم به رضای خدا اما خب چی کار کنم که منم یه بنده زمینی ام و پام سفت و سخت رو زمینه. دله دیگه می گیره و کاریش هم نمیشه کرد. می دونی امام علی عزیزم ما هرچی با خدا حرف می زنیم انگار نه انگار! به خود خدا که بالاتر از اسم اعظمش اسمی نیست و خودش هم خوب میدونه که یه عالمه دوستش دارم اما خدا سالهاست ساز دل من و قبول نداره! نامردی نشه ها خداییش هوای منو خیلی خیلی تو همه چیز داره اما هوای این دلم رو نه!
امیر دلم علی جان این خدای مهربون، تو همه چیز واسه من سنگ تموم میذاره و همین که پای دل وسط میاد رخ بر می گردونه! دلش با دل من راه نمیاد! با دل من نمی سازه. نمی دونم حکمت چیه که مهر بی سامونی رو این دل ما خورده و انگار قرار هم نیست پاک بشه.
یا علی جان حالا خدا به کنار، می گیم خداست دلش می خواد اما این بنده هاش هم بد جوری نامرد و بی معرفت شدن. گرچه شما هم خوب طعم بی معرفتی رو چشیدید و منو درک می کنید.اِ اِ اِ تو رو خدا می بینی آقا جان چه روزگاری شده. ؟ آره به جون مولا قسم همین شده. آدما دیگه یادشون نیست که روزگاری راد مرد با غیرتی به اسم مولا امیر المومنین بود که یه دنیا معرفت و انصاف زیر قدم های مبارکشون سنگینی می کرد از بس که با عظمت و مرد بودند. نه امام علی جان همه چیز داره از یاد میره. دیگه به کی میشه اعتماد کرد خدا عالمه. بد روزگاری شده. حالا علی جان می دونید گیر و گرفت کار کجاست؟ اینکه دل یه آدم همیشه همراهشه و زخمش همیشه بی التیام. این خاصیت دله و دست من و شمام نیست. هرچی هم که بخوای فراموش کنی انگار نمیشه!
خستتون نکنم مولا. شما که دستتون تو گره گشایی شهره است پیش خدا سفارش این دل بشکسته ما رو بکنید. دلمون مونده بی صفا، شما که با صفا ترین با صفا های عالمید این دل بی نور و صفای ما رو رونق بدین.
راستی پس شما کی ما رو قابل می دونید و اجازه میدید پا تو اون حرم قشنگتون بذاریم؟ می بینی علی جان این هم یکی از همون موردهایی که خدا با دل ما بد تا می کنه! ای بابا...یا علی جان خیلی دوستتون دارم. انشاالله که بتونم شیعه و پیرو واقعی شما باشم. سلام منو به خدا و همه اون بالا بالایی های خدایی برسونید. امام علی جونم یادتون نره دعام کنید. منتظرما. خداحافظ..
خاک پای قنبر غلام والامقامت : بهروز😍
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردان میدان اینان بودند که آرمانها و ارزشها را درک می کردند و باورهایشان جز عشق به اسلام و ایران چیزی نبود ...
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسیجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷
شانس ۰۰۰
داستان دنباله دار من و مسجد محل
قسمت هفتاد و نُهم
نَبضش ضعیف می زنه ُومشخصه که هنوززنده اس،زخم روبیشترفشاردادم خون به رنگ اصلی خودش خارج شد،زخم روبستم وجلوی خون ریزی روگرفتم وبه بچه ها گفتم ماتا اونجا که بتونیم کمکش می کنیم اَگرخواست خداباشه زنده می مونه واَگه نه ماوظیفه مون رو نجام دادیم،یه هوعلی گفت:حسن یه صدایی میاد،هر سه مون دوباره برگشتیم این وره دهنه کانال و دوباره بوته هاونی هاروکشیدم سرجاش،از لای نی هانگاه می کردم دیدم یه نفرنزدیک شد صورتش رونمی تونستم ببینم ولی صداش رو می شنیدم،به بچه اشاره کردم آماده درگیری بشن،یه هوصدای ابوتراب اومد،خوب آقامهرداد پس تواینجایی،خیلی دنبالت گشتم چه جوری اینجا روپیدا کردی؟بوته هاروزدم کناروگفتم ابوتراب؟مااینجاهستیم,ابوتراب خندید گفت: میدونم ازدوردیدمتون ،چند دقیقه ایی هست که دارم نگاتون میکنم,بوته ها و نی ها روزدیم کنار و اومدیم پیش ابوتراب دیدم دستش رو گذاشت روی رگ گردن مهرداد ُ و گفت ضعیفه ولی زنده است ، معلومه آدم جون سختیه ، هر کِی بود تا حالا مرده بود ، یه نگاه به به پاش انداخت و گفت : آفرین برادر خوب بهش رسیدی ، دست کرد از کوله اش یه کیف کوچیک درآورد ، دیدم یه سُرنگه مثل سُرنگ و آمپوله حمله شیمیایی ، فوری زد روی پای مهرداد ، علی پرسید ، برادر این چی بود ؟ ابوتراب گفت : پادزهر نیش مار اَگه شانش آورده باشه و به کمک شما سَم به قلب و مغزش نرسیده باشه با این پادزهر زنده می مونه ، محمد پرسید ؟ برادر تو اون رو می شناسی ؟ ابوتراب گفت چطور مَگه ، تو می شناسیش ؟ محمد گفت : آره فکر کنم می شناسمش ، ابوتراب پرسید ، از کجا ؟ محمد گفت : تُو آخرین کلاسی که واسه دیده بان ها گذاشته بودن عکس مهرداد ُ و چند نفر از سرکرده های گروه منافقین رو به ما نشون دادن ُ و گفتن موقع دیده بانی هر وقت اونها رو دیدیم سریع اطلاع بدیم ، مثل اینکه این چند نفر واسه قرار گاه کربلا خیلی مهم هستن ، ولی مهرداد تُو حاج عمران عراق بود فکر نمی کردم اومده باشه اینجا ، شایدم برادر دوقولوش باشه ، ابوتراب خندید ُ و گفت : نه خودشه ، خود ِ نامردشه ، ده روزی هست که اومده جنوب ، و من یک هفته اس دنبالشم ، پرسیدم ، یعنی تُو اون رو میشناسی ، گفت آره خیلی خوب می شناسمش ، علی پرسید از کجا ؟ ابوتراب گفت : حکایتش طولانیه ، شاید یه وقتی واستون تعریف کردم ، گفتم : ابوتراب ؟ مهرداد تونسته مَقر ما رو پیدا کنه ، اَگه اینجا لو رفته باشه تمام زحمت های بچه ها به باد میره ، ابوتراب گفت به چند دلیل نتونسته ، اولا" مهرداد چند روزی بود که من رو دنبال می کرد ، گفتم تُو رو واسه چی ؟ گفت : یه آمانت پیش من داره ، می خاد اون رو بگیره ، محمد گفت آمانت چی ؟ ابوتراب دست کرد از تُو گردنش یه زنجیر درآورد که یه چیزی مثل یه قلب کوچیک بهش آویزون بود ، بازش کرد یه موسیقی آروم شروع کرد به نواخته شدن ، علی گفت : چه خوب من قبلا " یه دونه از اینا داشتم ، خراب شد ، الان خونمونه ، ابوتراب عکس داخل قلب رو به ما نشون داد ، یه خانم که دو تا بچه یه شکل کنارش بودن ، محمد پرسید اینا کِیه ان ؟ ابوتراب گفت این خانم خاله ی منه ، و این دوتا بچه دوقولو پسر خاله های من ، گفتم خوب این چه ربطی به مهرداد داره ، ابوتراب گفت ربطش اینه که بچه سمت چپی خود همین آقا مهرداده که اینجا افتاده ، داشتیم شاخ در می آوردیم ، علی پرسید برادر ؟ یعنی می خای بگی این آقا ، پسر خاله شماست ؟ ابو تراب خندید ُ و گفت بله ، پسر خاله ایی که تُو خارج بزرگ شده و از ما و ایران و خرمشهر دور بوده ، دوتا برادر دوقولو که هر دوشون جزء سازمان مجاهدین خلق قبل از انقلاب و از فرمانده هان و نزدیکان سرکرده امروز منافقین در پایگاه اشرف در عراق هستند ، محمد گفت : داستان جالب شد ، حتما" یه روز باید واسمون تعریف کنی ، یه دفعه مهرداد یه آهی کشید ُ و چشمهاش رو باز کرد ، انگار دارو اثر کرده بود ، ابوتراب خندید ُ و گفت : سلام پسر خاله ، این شد سه تا ، این سومین باره که نجاتت میدم ، مهرداد با تعجب و درد نگاه می کرد خودش رو تکون داد انگار دنبال یه چیزی می گشت ، ابوتراب خندید ُ و گفت : دنبالش نگرد ، پیش منه ، هر سه تاشون پیش منه ، هم قناسه ات هم بیسیمت و هم ، ابوتراب زنجیر ُ و قلب رو نشون داد ُ و گفت هم آمانتی برادر دوقولوت شهداد ، مهرداد نا امید یه نگاهی به ما انداخت ُ و آروم گفت : شانش آوردید این مار لعنتی مزاحم شد وگرنه تا حالا سر تک تک تون رو بریده بودم ُ و گذاشته بودم رو سینه تون ، بعد یه سرفه شدیدی کرد که از داخل دهنش خون زد بیرون ، علی آب دهنش رو قورت داد و گفت : آره حسن جون مثل اینکه واقعا" شانس آوردیم ، محمد گفت : چیزی به اسم شانس وجود نداره ، این مار مامور خدا بود ۰۰۰
ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای ضرغامی (بلانسبت آقا)
جواب همین یک مادر شهید را هم نمیتوانی بدهی
خدا ازت نگذره بی انصاف خون جوان رعنای شهیدش و به چی فروختی که داری این جور چهار نعل در مسیر شیطان میتازی
این پیام برای ثبت در تاریخ نه ؛ بلکه ثبت در لوح الهی که فرمود : فمن بعمل مثقال ذرة بره ؛
منتشر کردم (جانباز شیمیایی بهروز بیات)
📸 وقتی مادر شهید تصویر فرزند شهیدش رو در بیلبورد کنار خیابان میبیند...😔💔
بمیرم برا دلت مادر جان 😔😔
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
🔴 رَغائب به معنای آرزو نیست!
بلکه شب رغبتها است،
یعنی از خدا بخواهید رغبتهای
یک سال شما را هدایت و اصلاح کند.
فَاستبقوا الخیرات شویم،
بالاترین خیرات زمینه سازی ظهور مولاست، که باید به سمتش سبقت بگیریم.
📚 آیت الله جوادی آملی
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
⭕️ ليلة الرغائب شب آرزوها نيست!
🔺در سالهای اخیر در مورد معنای لیلة الرغائب كه اولين شب جمعه ماه رجب است، اشتباهی بزرگ صورت پذیرفته است...
🔸در برنامه های ویژه این شب پر فیض، به اشتباه لیلة الرغائب را شب آرزوها معنا میکنند؛ اين در حالى است که موضوع "ليلة الرغائب" هيچ ارتباطى با "آرزو" و "آرزو کردن" ندارد و اساساً در ادبيات دينى، مؤمنان همواره در آيات و روايات مختلف، از داشتن آرزوهاى دور و دراز، منع شده و "طول الأمل" همواره مذموم شمرده شده است و آنچه به جاى آن مطرح است، موضوعيت اميد و رجاء به رحمت الهى در عين اعتقاد به خوف از عذاب او است.
📝 بررسی لغوى معناى لیلة الرغائب:
"رغائب" جمع مکسر "رغيبة" است که در زبان عربى دو معنا را افاده ميكند:
۱- چيزى که مورد ميل و رغبت انسان است. [کتاب العین، ج۴، ص۴۱۳]
۲- بخششى که فراوان باشد. [جمهرة اللغة، ج۱، ص۳۲۰]
🔸همان طور که ديديم هيچ يک از اين دو معنا، ارتباطى با "آرزو کردن" ندارد و موضوع اين معانى مربوط به فلسفه و هدف خلقت جن و انس، عبادت خدا است.
🔸 ليلة الرغائب شبى است که خداوند خواسته است تا بندگانش با ميل و رغبت به سوى عبادتش بشتابند و ساعتى را به اقامه نماز و استغفار و مناجات با پروردگارشان به سرآورند و بخشش و رحمت و مغفرت او را طلب کنند.
🔅در حدیث است که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: ملائکه این شب را به این نام نهادند و محدثان در کتابهای دعا نمازی با کیفیت مخصوصی در این شب ذکر کرده اند که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
🔺هر کس این نماز را در این شب انجام دهد ثواب این نماز به نیکوترین صورت با روی خندان و درخشان و با زبانی فصیح در شب اول قبر در حضور این فرد ظاهر شود و به او می گوید: ای دوست من مژده می دهم تو را که از هر شدّت و سختی نجات یافتی، نمازگزار میگوید: تو کیستی که من تاکنون چنین صورتی زیبا با چنین جلوه ای ندیدم و سخنی شیرینتر از کلام تو نشنیده ام و بویی بهتر از بوی تو نبوئیدم در پاسخ میگوید: من همان نماز لیلة الرغائبم که شما انجام دادی. امشب آمده ام نزدت باشم تا حق را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من در عرصه قیامت سایه بر سر تو خواهم افکند پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد.
🔖 کیفیت اعمال لیلة الرغائب :
🔸روز پنج شنبه اول ماه رجب روزه گرفته شود.
چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز اقامه شود كه هر دو ركعت به یك سلام ختم می شود و در هر ركعت یك مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود.
و چون دوازده ركعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذكر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود.
پس از آن در سجده هفتاد بار ذكر "سبوح قدوس رب الملائكة والروح" گفته شود.
پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذكر "رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلی الاعظم" گفته شود.
دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذكر "سبوح قدوس رب الملائكة والروح" گفته شود.
در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود.
ان شاء الله به استجابت می رسد.
#لبیک_یا_خامنه_ای
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee
فضيلت و اعمال ليله الرغائب +كيفيت نماز
این نماز در منابع زیر ذکر شده است:
اقبال الاعمال، سید ابن طاووس-
مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی
بلد الامین، کفعمی
اختیار المصباح الکبیر، ابن باقی قرشی
انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است
@janbaz_shimiaee