2_144187756792010803.mp3
11.08M
به علی بگو دلتنگم:) 💙
•••
خیلی وقته که مارو نمی طلبی🫀
با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیر امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص،و به جایگاه ابدی سفر میکنم؛وبه دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم.
از خدای رحمان و رحیم میخواهم که عذرم را در کوتاهی و قصور و تقصیر بپذیرد.
- وصیت نامه حضرت امام خمینی ره:)
#امام_خمینی
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سایه سرم رقیه . .🫀
#روحاللهرحیمیان
📝 #توییتر
حضرت آقا فرمودند :
دیدم بعد از فقدان رئیسی عزیز همه مطبوعات و اشخاص گوناگون از #تلاش های شبانه روزی او تعریف می کنند ، دلم برای رئیسی سوخت!
در زمان حیات او این برجستگی ها را می دیدند بلکه برعکس آن را می گفتند ، او غالباً جواب نمی داد اما گاهی پیش من گلایه میکرد !
.
نتیجه ما از کلام حضرت آقا درباره ی شهید رئیسی نقشه راه مسیر آیندمونه که بیشتر قدر سرمایه های جهادی و انقلابیمون رو بدونیم و به حرف های بی اساس دوست و دشمن برای تخریب این عناصر توجه نکنیم تا خدای ناکرده دوباره زمانی دنبال طلب حلالیت نباشیم!
┄┅─✵🍁✵─┅┄
♨️ #حاج_حسین_طاهری
* 💞﷽💞
💗 خریدار عشق💗
قسمت35
چایی رو داخل استکانا ریختم و رفتم سمت پذیرایی بعد از سلام و احوالپرسی چایی رو به همه تعارف کردم
رسیدم به احمدی ،اصلا نگاهم نکرد،همونجور سرش پایین بود ،چایی رو برداشت و خیلی آروم گفت ،ممنونم
بعد رفتم کنار زهرا نشستم
بعد از مدتی صحبت کردن
حاج خانم: ببخشید حاج آقا،اگه اشکالی نداره این دوتا جوون هم برن یه گوشه صحبت کنن
بابا: خواهش میکنم،اجازه ما هم دست شماست،بهار بابا - بله
بابا: آقا سجاد و راهنمایی کن - چشم
از جام بلند شدم ولی احمدی هنوز نشسته بود
حاج خانم: سجاد مادر پاشو دیگه
احمدی: چشم
من جلوتر حرکت کردمو احمدی پشت سرم می اومد
وارد اتاقم شدیم
من گوشه روی صندلی نشستم و احمدی ایستاده بود
حرفی نمیزد ولی از چهره اش عصبانیت میبارید - نمیخواین بشینین ؟
احمدی: نه همینجور، راحتم،اگه میشه حرفاتونو بزنین میشنوم - یعنی شما حرفی ندارین؟
احمدی: وقتی این خواستگاری به میل شما و مادرمه ،پس من چیزی برای گفتن ندارم
-باشه ،پس بریم منم حرفی واسه گفتن ندارم
احمدی: چرا اینکارو میکنین، چرا با سرنوشت مون بازی میکنید؟
- سرنوشت،بازی،مگه زندگی کردن بازیه؟
احمدی: زندگی،کدوم زندگی،من یه ماه دیگه میرم ،معلوم نیست برگردم یا نه ،چرا میخواین آینده تون تباه بشه...
- من اگه فقط یه روز ،یه روز از زندگی با شما خوشبخت باشم برام کافیه، مهم نیست آدم چقدر کنار مردش زندگی میکنه ،مهم اینه اینقدری که زندگی کرده چقدرشو با عشق زندگی کرده ،حالا میخواد یه سال باشه ،یه ماه باشه ،یه روز باشه یا یه عمر...
احمدی: باشه ،هر جور راحتین، اگه میشه پس بگیم یه صیغه بخونن بین ما،هر موقع برگشتم عقد کنیم ،اگر هم برنگشتم که بتونین دوباره ازدواج کنین
- نه ،من دلم میخواد علاوه بر اسمتون توی قلبم ،دلم میخواد اسمتون داخل شناسنامه ام هم باشه
احمدی: خانم صادقی،اخه عصبانیت تو صورتش موج میزد..
- من حرفامو زدم ،حالا میتونیم بریم
( یعنی جونم بالا اومد تا این حرفا رو بزنم)