eitaa logo
جنت المهدی۳۱۳
3هزار دنبال‌کننده
37.6هزار عکس
26.5هزار ویدیو
551 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴 🌴🌷🌴 🌷🌴 🌴 ✨ تا به حال غصه دار و ندیده بودمش. بود! نه در تنگناها و بدبیاری ها کم می آورد و نه زیر شدید و دیوانه وار ! اسمش بود. شهادت دادن به برادر و دوستان با قاسم بود. . -سلام ابراهیم.حالت چطوره؟دماغت چاغه؟راستی ببینم تو چند تا داری؟ . -سه تا چطور مگه؟ . -هیچی! از امروز دو تا داری. چون داداش بزرگت دیروز شهید شد! . -یا امام حسین(ع)! . . به همین راحتی! تازه کلی هم و تنگ خبر میبست و با شنونده کاری میکرد که اصل ماجرا یادش بره! هرچی بهش میگفتم که آخه مرد این چطور خبر داد است؟ نمیگی طرف حالش بد میشه یا میزنه؟ میگفت: دمت گرم! از کی تا حالا شده خبر بد و ؟ هیچ طور نمیشد بهش حالی کرد! حالا خودم معطل مونده بودم که به چه زبانی و حسی سراغ قاسم برویم و قضیه شهادت پدرش را بهش بگویم! قاسم را پیدا کردم. به چشمانم دقیق خیره شد و گفت: غلط نکنم گرگ بی طمع نیست! قضیه رو بگو، من ایکی ثانیه خبرشو میرسونم! نمیذارم حتی یه قطره از چشمان نازنین طرف بچکه! بهش گفتم: اگه بهت بگم خبر شهادت یکی از دوستامونه، چجوری خبر میدی؟ گفت: بارک الله! خیلی خوبه! تاحالا همچین خبری نداده ام! خب اول میرم پسرش رو صدا میزنم. بعد خیلی میگم: ماشالا چه درشتی داری! درست به بابای خدا بیامرزت رفتی..! نه اینطوری نه.. آهان فهمیدم! بهش میگم ببخشید شما تو هاتون کسی دارید که باباش شهید شده باشه؟ اگه گفت نه، میگم: پس خوب شد! شما رکورد دار محل شدید! چون بابات شهید شده! یا میگم شما فلان شهید نیستید؟ نه خوب نیست! باید آرام خبر بدم! بهش میگم: هیچی...نترسی ها...یه ترکش ریز ده کیلویی خورد به گردن بابات و از گردن به بابالاشو برده… . . دیگه شدم! حسابی افتاده بود تو دنده و خلاص نمیکرد! طاقتم طاق شد. دلم لرزید. چه و بود! کردم و پرده اشکی جلوی چشمانم کشیده شد. گفتم: میخواستم بپرسم پدرت جبهه ست؟ لبخند رو صورتش یخ زد. چند لحظه در سکوت بهم نگاه کردیم. کم کم حالش عادی شد. تکه سنگی برداشت و پرت کرد تو رودخانه! گفت: پس خیاط هم افتاد تو کوزه! رنگش عوض شده بود و صدایش رگه دار! گفت: اما اینجا را زدید به خاکی! من مرخصی نمیروم حتی اگــر...! بعدش هم لبخند آرامی زد! با خودم گفتم: چه دل بزرگی داشت این قاسم..! . . . #اسماعیل_یاراحمد #قاسم_یاراحمد https://eitaa.com/jannatolmahdi313 ✨I 🌴l 🌷 🌴 🌷 🌴 🌷 🌴 🌷 🌴 🌷
لاک جیغ قرمز.. مانتوی جلو باز آلبالویی.. کفشای خوشرنگ ده سانتی.. موهای شینیون شده.. به قول مادر جون هفت قلم آرایش! تولد شیدا بود؛حسابی شیک و پیک کرده بودم! کفشا اذیتم میکرد؛پام چند باری پیچ خورد..اما مهم نبود! توی مسیر برگشت از پسرای سیکس پک دار خیابون ونک کلی تعریف و تمجید شنیدم و ذوق کردم! خستگی از سروکولم بالامیرفت کلید درو چرخوندم؛وارد که شدم جلوی در ورودی یه جفت پوتین خاکی دیدم.. قطره های خون روش خودنمایی میکرد.. بی توجه به اون،رفتم سمت پذیرایی تا یکم روی مبل لم بدم ،خستگیم در بره.. شالم رو برداشتم که پرت کنم روی مبل؛ یهو با صدای سرفه یه مرد و یالا گفتنش شالی رو که معلق بود بین زمین وهوا گرفتم و انداختم روی سرم.. سربه زیر گفت سلام! من اما زل زدم بهش و گفتم سلام! مثل پسرای کوچه بازار چشماش چار تا نشد و از حدقه نزد بیرون.. حتی یه لحظه نگاهمم نکرد! نیشش تا بناگوش باز نشد..! انگار نه انگار یه دختر با اینهمه رنگ و لعاب جلوش وایستاده.. فقط عرق شرم وخجالت روی پیشونیش نقش بست.. من برعکس اون؛ در ریلکس ترین حالت ممکن بودم! با چشم غره ی وحید خودمو جمع کردم رفتم آشپزخونه.. مادر جون گفت دوست وحیده؛تازه از ماموریت اومده... خیره به گلای یاس روی میز ناهارخوری رفتم تو فکر.. [چرا خجالت کشید؟! چرا مثل بعضی از آقایون منو برانداز نکرد!] صدای مادر جون منو به خودم آورد لیلی جان بیا برای خداحافظی.. رفتم برای بدرقه.. آستین سمت چپش کاملا خونی بود!خونی که خشک شده... پرسیدم دستتون زخمیه؟ گفت نه..! خون زخمای دوستمه... تو بغل خودم شهید شد؛امروز آوردیمش.. منم هنوز فرصت نکردم لباسامو عوض کنم.. [مادر جون] خیر از جوونیت ببینی پسرم...جونتو گذاشتی کف دستت.. [آقا محسن] وظیفه ست مادر... هر قطره ی خون من فدای تار موی ناموسم.. تا اینو گفت سنگینی نگاه مادر جونو رو خودم حس کردم کمی موهامو زدم زیر شال... آقا محسن برای حفظ حریم من و امثال من می جنگید... اونوقت من ندای آزادی سر داده بودم! آزادی پوچ! یاعلی گفت و رفت! من موندم و چار دیواری اتاق و یه پازل بهم ریخته توی ذهنم! پوتین وخاک وخون.. ناموس و تار مو... مانتوی جلو باز و حیا... کفش جیغ و لاک جیغ..! حجاب و حجاب و حجاب! یه شهید و یه پلاک! الله @jannatolmahdi313 https://eitaa.com/jannatolmahdi313
بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین 🖊مشخصات فردی #شهید 🔶 نام: حجت اسدی🌹🕊 🔶تاریخ ولادت: ۱۳۶۰ 🔶شهادت : ۱۳۹۴ 🔶محل شهادت : دمشق 🔶نحوه شهادت: اصابت ترکش به پلو و بازو
⭕️سالار عقیلی: از شنیدن خبر معافیت مالیاتی هنرمندان خوشحال شدم! 🔹به محض شنیدن خبر معافیت مالیاتی بسیار خوشحال شدم و به نظرم واقعا خبر خوب و خوشحال کننده‌ای بود. 🔹به هر حال کارهای فرهنگی و هنری بیشتر جنبه معنوی امر مطرح می‌شود و جنبه مادی وجود ندارد./فارس ✍️ #افسران حالا امثال این سلبریتی‌ها زمانی که ما در سوریه و عراق برای امنیت مردممون خرج می‌کردیم و کلّی هم #شهید دادیم، جیغِ بنفش می‌زدن که آی پولامون رفت، یا زمانی که سپاه از پروژه‌های خوبِ هنری و فرهنگیِ سینما و تلویزیون(به وقت شام، پایتخت۵ و...) حمایت می‌کرد، برخی‌هاشون تیکه را روانه این ارگان می‌کردن! 👈 حالا می‌بینیم انقدر حق‌به‌جانب حرف می‌زنند که انگار حقشون هست که نپردازند😒😐 @jannatolmahdi313
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 سالها #خواب بودیم او می‌جنگید😭 تا اینکه خواب بودیم او #شهید شد😔😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 @jannatolmahdi313
4_5803274099987842397.mp3
زمان: حجم: 11.76M
علمدار علی کانال جنت المهدی۳۱۳ @jannatolmahdi313 عنوان سرود: علمدار علی موضوع: شهید حاج قاسم سلیمانی @jannatolmahdi313 با اجراى: گروه سرود رهپویان حرم شاعر:عارفه دهقانی آهنگساز:مهدی زارع تهیه شده در خانه سرود و موسيقى بسیج @jannatolmahdi313
رهبر انقلاب اسلامی: @jannatolmahdi313 دوران بزن دررو تمام شده است. اگر یکی بزنید می‌خورید. @jannatolmahdi313 تازه این شروع کار است، ان شاءالله تا نابودی کامل پیش خواهیم رفت. سردار سلامی عزیز -فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی- گفتند: اگر پس از ، غلطی از آمریکا سربزند، تلاویو و حیفا را با خاک یکسان می‌کنیم. @jannatolmahdi313 گفتند: سردار قاسم سلیمانی خطرناک‌تر از حاج قاسم سلیمانی است. نابودی @jannatolmahdi313
🌹قسم‌نامه #شهید #رئیسعلی_دلواری برای مبارزه با بریتانیا که اکنون در منزل او نصب شده است: ✅✅تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم... ✨جهت شادی روحش صلوات @jannatolmahdi313
👈 سخن مهم #شهید #حاج_قاسم_سلیمانی درباره عاقبت بخیری #امام_خامنه_ای @jannatolmahdi313