💢خبر خوب
خدمت دامداران و مرتعداران 💢
⚠️با اشراف اطلاعاتی سپاه بر روی
منطقه چاه باقر به جهت حفظ و
حراست از طاقها وجلوگیری از قاچاق طاق به اطلاع کلیه مرتعداران می رساند؛
به محض مشاهده
ماشینهای مشکوک در منطقه سریعا با شماره 114 تماس حاصل نمایند و
شماره پلاک ماشین های قاچاقچی را
اعلام نمایند تا در اسرع وقت
به موضوع رسیدگی انجام گردد.
⚠️کانال جارچی رویان
https://eitaa.com/jarchyrooyan/3471310851C6309f6dsb549b8
هدایت شده از رویان امروز
🏴تصاویری از
شب سوم عزاداری ایام فاطمیه
در هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین (ع)
همراه با سخنرانی حجتالاسلام فدایی
و مداحی برادر علی شریعتی
{ این مراسم روضه ۶ شب دیگر
همراه با سفره اطعام فاطمیه
برگزار می گردد. }
▪️کانال هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین (ع)
@heyate_asheghan
#حکایت_شب ✏️
حکایت می کنند که روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد، آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت: «این سبد گردو را هدیه می دهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک گردو بردارید. به اندازه تعداد اهالی، گردو در این سبد است و به همه میرسد.»
مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکییکی از داخل سبد گردو برداشتند. پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد. به این ترتیب هر کسی یک گردو برمیداشت و پی کار خود میرفت. مردی که خیلی احساس زرنگی میکرد با خود گفت: «نوبت من که رسید دو تا گردو برمیدارم و فرار میکنم. در نتیجه به این پسر باهوش چیزی نمیرسد.»
او چنین کرد و دو گردو برداشت و در لابهلای جمعیت گم شد. سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت: «من از همان اول گردو نمیخواستم. این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد.»این را گفت و با خوشحالی راهی منزل خود شد...
🌐 به جمع ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/jarchyrooyan/3471310851C6309f6dsb549b8