eitaa logo
آکادمی جریان
620 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
0 فایل
ارائه دهنده دوره های علمی_اموزشی و برگزار کننده رویداد های فرهنگی و جهادی #روانشناسی #زبان_های_خارجه #ورزشی #علمی #تحصیلی #قرآنی #هنری #فناوری #درآمدزایی برداشت مطالب و دلنوشته ها فقط با ذکر منبع🙏 🍀🌻در جریان باشید🌻🍀 @jaryan_ins
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا💫
صبحتون شهدایی✨
سلام😍✋🏻
اول صبحی یه سلام به امام حسین (ع) بدیم یه دقیقه هم وقتتون رو نمی گیره😉
‌‌ ✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.✨ 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌💚اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يااَباعَبدِالله الْحُسَيْن عَلَيْهِ السَّلامُ
یه‌سلام‌بدیم‌به‌آقامون‌صاحب‌الزمان! السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🍃
دعای عهد رو باهم زمزمه کنیم🌸
224.mp3
2.01M
صوت زیارت عاشورا💐
معلم وارد کلاس شد، چشمش به نوشته ی روی تخته افتاد: 👀 "ورود خـانـم هـای بـے حـجـابـــ بـه کـلاس درس مـمـنـوع!" 🚫 عصبانی شد و به دفتر رفت، مدیر به کلاس آمد، اول با زبان خوش پرسید: چه کسی این جمله را نوشته؟ کسی جواب نداد، مدیر عصبانی شد...😡😡😠 بچه ها را بیرون کرد و به صف کشید و تا می توانست با چوب به کف دستشان زد، باز کسی چیزی نگفت...😔 کار کسـے نبـود جــز... ♥️شهـیــد محـمـد رضـا تـوانـگـر♥️ ❤️ @kjsjauuwouy ○°○°°○°○°°○°○°°○° اللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌الفَرَج
♥️ هرڪس، هر چیزۍ را عآشقانہ بخواهد، بہ آن مےرسد🧡🍂 @kjsjauuwouy ○°○°°○°○°°○°○°°○° اللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌الفَرَج
「🕊♥️」 یه شب بارونی بود.🌧 فرداش حمید امتحان داشت.📝 رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس ها .. همین طور که داشتم لباس میشستم دیدم حمید اومده پشت سرم ایستاده... گفتم اینجا چیکار میکنی؟ مگه فردا امتحان نداری؟ دو زانو کنار حوض نشست و دستهای یخ زدمو از تو تشت بیرون آورد و گفت: ازت خجالت میکشم 😓😌 من نتونستم اون زندگی که در شان تو باشه برات فراهم کنم😔 دختری که تو خونه باباش با ماشین لباسشویی لباس میشسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه ..😓 حرفشو قطع کردم و گفتم : من مجبور نیستم🙂 با علاقه این کار رو انجام میدم😊 همین قدر که درک میکنی و قدر شناس هستی برام کافیه..😇 •همسرشهیدعبدالحمیدقاضی‌میرسعید💍• •عاشقانهـ شهداییـ😇🎈• @kjsjauuwouy ○°○°°○°○°°○°○°°○° اللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌الفَرَج
@kjsjauuwouy ○°○°°○°○°°○°○°°○° اللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌الفَرَج
شھیدحججۍ میـگفت✨ یھ‌وقتـایۍ‌دل‌ڪندن‌از یھ‌سـرےچیـزاۍِ"خـوب" باعـث‌میشه.... چیـزاۍِ"بهترے" بدسـت‌بیاریم... 🚶♀ بـراے‌ِرسیـدن به مھـدےِ‌زهـرا"عج" 😍 از‌چـۍ‌دل‌ڪندیم؟!💔🖐🏻 بس نیست خوندن و رد شدن؟! نشر دادن و نفهمیدن؟ بابا یه دقیقه وایسا! عجله چی داری؟! پنج دقیقه جمله آخر فک کن...اخه ما از چی دل ڪندیم؟!💔 فقط پنج دقیقه!بهش فکر کن! شاید همین پنج دقیقه ساختت... ✨ 🕊رفیق شهیدم 🕊
سلام بچه ها آرزوی موفقیت و سلامتی برای تک تک تون نرگس هستم ادمین جدید تون امیدوارم از فعالیت هایی که قراره داشته باشم راضی باشید بچه ها یه چیزی درمورد خودم بگم راستش من یه جورایی مذهبی نما بودم پروفایلم دخترونه مذهبی با بیوی مذهبی در ضمنی که تو گروه های چت بودم و خب به قول شماها رل زدم و کلا سرم تو گوشی بود مادرمم که سوالی میکرد دروغ و چاخان و... خدا ببخشه منو ولی خب مدتی هست که تغییر کردم و متحول شدم به کمک داداش رضا و اراده خودم الانم نماز هامو به موقع میخونم قرآن و دعا هامو. رفیق امام زمان شدم. خیلی خیلی کم بیرون میرم یعنی فقط برای رفتن به مدرسه اونم با حجاب کامل و چادرم میرم کتاب خودسازی و... از داداش رضا رو میخونم و کتاب های دیگه از اهل بیت احادیث و... ذکر زیاد میگم به خصوص استغفرالله ربی و اتوبه و الیه چون می‌خوام پاک بشم کاملا من خیلی دارم مطلب میخونم ولی خب از شهدا اطلاعات زیادی نداشتم و خیلی ام برام این موضوع جالب نبود متاسفانه ولی یک روز تو روبیکا بودم که رفتم تو یه کانال که از شهدا بودن وقتی درباره شهید بابک نوری هریس خوندم واقعا دیدگاهم نسبت به شهدا تغییر کرد و از اون لحظه تصمیم گرفتم به این شهدا متوسل بشم و الگو بگیرم ازشون اینارو گفتم که آدم اگه اراده داشته باشه می‌تونه تغییر کنه سخته ولی بعد آسون و شیرین میشه من الان خانوادم مخالف هستن با فعالیت من تو فضای مجازی چه خوب چه بد ولی خب من خیلی مقاومم اینم از تحول من 😅 جالبه نه بگذریم التماس دعا دارم از تون 😊😊🙏🙏
روایت دردناک دختر سوری از ماندن در محاصره داعشی‌ها پدرم اسلحه آورد خانه گفت: اگر اتفاقی افتاد و من نبودم خودتان را بکشید از پدرم پرسیدم چرا ؟؟ گفت چون اگر خودتان را نکشید داعشیها بلایی سرتان میاورند. که ارزو میکنید بدنیا نیامده بودید. فردای انروز چند خانواده از خانواده های منطقه به دست داعش اسیر شدند که پسرها و مردها و پیرمردها و پیرزنها را سربریده و دختران و زنان را برده بودند.اینجا بود که مجبور شدیم یکی از خانواده را انتخاب کنیم که اگر اتفاقی افتاد همان همه ما را بکشد و در بعد هم خودش را بکشد..و در اخر برادرم که 12 سال داشت به اصرار مادرم قبول کرد که این کار را انجام دهد و ما نه شب داشتیم و نه روز و واقعا در شدیدترین و سختترین شرایط روحی بودیم و مادرم با گریه به برادرم میگفت که اسلحه را از خودت جدا نکن چون هر لحظه ممکن است که اوضاع جوری شود که از ان استفاده کنی و نگذاری که ما زنده به دست این داعشیهای کافر بیافتیم و میگفت پسرم نکنه دلت به رحم بیاید که اگر دلت به رحم امد و ما را نکشتی انها به طرز فجیعی ما را میکشند..چند روزی را با این اوضاع بد و استرس شدید گذراندیم و چند روز بعد داشتم نماز صبح میخواندم که شلیک گلوله در روستا شروع شد و درگیری خیلی شدید بود همه بیدار شدیم و برادرم اسلحه را به دست گرفته بود مادرم گفت هر وقت بهت گفتم اول من رو بکش بعد سه خواهرت بعد هم خودت..درگیری تقریبا سه ساعت طول کشید ما دیگه ناامید شده بودیم و گفتیم که دیگه کار تمومه.در همین لحظه پدرم در را باز کرد و وارد شد مادرم گفت چی شده.پدرم گفت ما درگیر نشدیم ایرانیها امدند و با داعشیها در گیر شدند میخواهند محاصره روستا را بشکنند تا ما را از این کفار نجات بدهند. یکساعت بعد محاصره شکسته شد. خدا را شاهد میگیرم تمامی اهالی روستا با دیدن نیروهای ایرانی از خوشحالی گریه شوق میکردیم و بالاخره این کابوس حقیقی تمام شد.انروزها را هیچ وقت فراموش نمیکنیم که چگونه شب را به صبح و روز را به شب میرساندیم.. 😔😔😔😔😔😔😔😔😔 بـــــیــــــاد حاج قاسم عزیز و همه سربازان حاجی به یاد همه اوناهای که اسلام براشون مرز نداره و از همه هستی شون گذشتن برای حفظ اسلام واقعی هدیه به روح بلند شهدای مدافع حرم و سلامتی رزمندگان اسلام صلوات 🌸❤️🌸
°•«🤞🏻☘»•° { } ببین رفیق من هر چقدر هم شکست خوردی بلند شو ادامہ بدہ🙂🤞🏻 هزار بار هم شکست خوردے باز ھم بلند شو دوبارھ شروع کن
°🤞🏻❣° { } . . ببین رفیق من !' اگہ گناه ڪردے و همش میگےتوبہ ڪنم کہ چے؟؟ خدا دیگہ منو نمیخواد... توبہ ے من اثر نداره !' میخوام بہت بگم سخت در اشتباهے😌 خدا منتظرتہ کہ برگردے...(: ایناهم حرف شیطونہ کہ میگہ پشیمون نشو و توبہ نڪن کہ فایده نداره! بہ حرف شیطون گوش نڪن... خدا منتظرتہ🤞🏻♥
-☆- مهم‌نیسٺ‌ڪےبودۍوچیڪاࢪڪردی… مهم‌اینه‌برگردۍومسیࢪجدیدتوباقدرٺ بیشترۍبرۍ🙂✨ آدمےڪه‌قدرٺ‌بدبودن‌داره…قدرٺ‌خوب بودن‌هم‌داره‌🐣🌱 اگه‌پنج‌دࢪصدازاستعدادٺ‌روتوبدبودن بیاری‌توخوب‌بودن؛عاقبٺ‌به‌خیرمیشے🌝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من با ایشون دیدگاهم نسبت به شهدا تغییر کرد روحت شاد برادر آسمانی 🖐🌸 شادی روح شون ص.ل.و.ا.ت.
دلبری خدا فقط اونجا که میگه تا زمانی که من خداتم حق نداری از حرف مردم ناراحت باشی! سوره یس آیه۷۶ دیشب خانوادم با حرفاشون خیلی ناراحتم کردن ولی الان این آیه رو میخونم دیگه هیچ ناراحتی از هیچ کس ندارم شماعم نداشته باشید چون خدارو دارید 😉🌹
🌼 اَمَنْ یُجیبْ...بخوان برایمـ حالِ دلم اضطراری است! در ایـن دنیای شلـوغ و هـزار رنگ دل خوشم .... ▫به بودنت.. ▫داشتنت.. کـاش می دانسـتم!!؟😔 ایـن ندیـدنت کی ..به پایـان می رسـد؟ 🤲🏻 ......🌼🌼): ••┈┈••❥•♥⁩•⁦⁦❥••┈┈••
بچه ها راستش من اصن نمی‌دونستم بی تی اس چیه 😅 آنقدر درموردش بحث کردین آخر سر رفتم سرچ کردم فهمیدم چیه واقعا چه چیز افتضاح و مزخرفی یه چیز دیگه بگم من قبلاً عاشق بازیگرای کره ای بودم ولی الان کلا چند وقتیه اصن توجهی ندارم بهشون سریال هاشون و نگاه نمیکنم خخخ اصن سریال نگاه نمیکنم راستش فقط سرم تو گوشیه ولی کارای بد بد نمیکنم منحرف نباشید آدم شدم 😅🖐❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅داستان کوتاه 🔶️این ماجرا واقعی و مربوط به زمانی است که آنتوان دو سنت اگزوپری، نویسنده کتاب شازده کوچولو، در اسپانیا اسیر نیروهای فرانکو بوده است. 🔶️"مطمئن بودم كه مرا اعدام خواهند كرد به همین دلیل به شدت نگران بودم. جیبهایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا كنم كه از زیر دست آنها كه حسابی لباسهایم را گشته بودند در رفته باشد یكی پیدا كردم و با دستهای لرزان آن را به لبهایم گذاشتم ولی كبریت نداشتم. از میان نرده ها به زندانبانم نگاه كردم. 🔶️او حتی نگاهی هم به من نینداخت درست مانند یك مجسمه آنجا ایستاده بود. 🔶️فریاد زدم "هی رفیق كبریت داری؟ 🔶️به من نگاه كرد شانه هایش را بالا انداخت و به طرفم آمد. نزدیكتر كه آمد و كبریتش را روشن كرد بی اختیار نگاهش به نگاه من دوخته شد. لبخند زدم و نمیدانم چرا؟ شاید از شدت اضطراب، شاید به خاطر این كه خیلی به او نزدیك بودم و نمیتوانستم لبخند نزنم. در هر حال لبخند زدم و انگار نوری فاصله بین دلهای ما را پر كرد. 🔶️میدانستم كه او به هیچ وجه چنین چیزی را نمیخواهد. ولی گرمای لبخند من از میله ها گذشت و به او رسید و روی لبهای او هم لبخند شكفت. سیگارم را روشن كرد. ولی نرفت و همانجا ایستاد. 🔶️ مستقیم در چشمهایم نگاه كرد و لبخند زد. من حالا با علم به اینكه او نه یك نگهبان زندان كه یك انسان است به او لبخند زدم نگاه او حال و هوای دیگری پیدا كرده بود. 🔶️پرسید: "بچه داری؟" با دستهای لرزان كیف پولم را بیرون آوردم و عكس اعضای خانواده ام را به او نشان دادم و گفتم: "آره ایناهاش" او هم عكس بچه هایش را به من نشان داد و درباره نقشه ها و آرزوهایی كه برای آنها داشت برایم صحبت كرد. 🔶️اشك به چشمهایم هجوم آورد. گفتم كه میترسم دیگر هرگز خانواده ام را نبینم. دیگر نبینم كه بچه هایم چطور بزرگ میشوند. چشمهای او هم پر از اشك شدند. 🔶️ناگهان بی آنكه كه حرفی بزند. قفل در سلول مرا باز كرد و مرا بیرون برد. بعد هم مرا بیرون زندان و جاده پشتی آن كه به شهر منتهی میشد هدایت كرد. نزدیك شهر كه رسیدیم تنهایم گذاشت و برگشت بی آنكه كلمه ای حرف بزند. 🔶️آری یك لبخند زندگی مرا نجات داد." بیاید بی دلیل به هم لبخند بزنیم و یکدیگر را دوست داشته باشیم.
🕊✨ به شوخی به یکی از دوستانم گفتم: من ۲۲ ساعت متوالی خوابیده‌ام! گفت: بدون غذا؟ همین سخن را به دوست دیگرم گفتم گفت: بدون نماز؟ و اینگونه خدای هرکس را شناختم! -شهیدمصطفۍچمران