#شما🌸
الان هم میگن این امیکرون چرته فقط دارن مردم تشویق به زدن دز سوم کنند
#من
خوب راست شو بخواین من خودم کرونا رو از اول قبول نداشتم
به نظرم کرونا هم یه مریضی شبیه سرما خوردگی فقط واگیر بودن ش زیاد تره
از نظر خودم استرس کرونا ست که مردم رو می کشه ولی دیگه واسه سلامتی خودمونه باید رعایت کنیم
آخه در عرض دو سال بیماری های باحالی میاد کرونای
آمریکایی
چینی
امیکرون
دلتا و...
این بیماری ها از کجا میاد خدا داند😐🤦🏻♀
#شما🌸
من دو دل شدم یک کانال هست همش میگن واکسن خارجی نزنید خب برای دانش اموز ها فقط سینوفارم هست منم میخوام واکسن بزنم موندم چیکار کنم میدونی چیه میگن اقا برکت زده و ایرانی بوده ماهم باید ایرانی بزنیم
#من
من خودم خیلی دوست داشتم برکت بزنم ولی نبود مجبور شدم سینوفارم بزنم که الان تقریبا نوبت سوم واکسنم رسیده فعلا که زنده م😄
#شما🌸
https://eitaa.com/kjsjauuwouy/10112 سلام برای دانش آموزان پاستو کووک هم میزنن من زدم هیچ عارضه ای نداشت و ایرانی و کوبا یی هستش
#من
عه چه خوب پس برین بزنین چرا معطلین😁
شهید🕊🥀
نام:رحمان عبادی نام پدر:حسن
نام مادر:صفیه محل شهادت:ام الرصاص
استان شهادت:بصره تحصیلات:دوم متوسطه
مزار شهید:قزوین رشته:تجربی
تاریخ تولد: 1347/01/1
تاریخ شهادت:1365/10/4
محل تولد:قزوین
سال تفحص:1376
شهدا را با ذکر صلوات یاد کنیم💔
شهید رحمان عبادی، یکم فروردین ۱۳۴۷، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش حسن، قصاب بود و مادرش صفیه نام داشت. دانشآموز دوم متوسطه در رشته تجربی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در امالرصاص عراق به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۶ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
مادر شهید عبدالرحمن عبادی گفت: عبدالرحمن ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت، همیشه سربند یا زهرا میبست، بعد از 12 سال تکههای استخوان عبدالرحمن را آوردند.
دردمندم، روحم از شدت درد میسوزد و قلبم میخروشد و احساسم شعله میکشد. خداوندا مرا با شهادت در راه خودت آسایش بخش، احساس میکنم که این جهان دیگر جای من نیست با همه وداع میکنم، میخواهم تنها با خدایم باشم. خداوندا از تو میخواهم بدنم چون سیدالشهدا تکه تکه شود تا در آن دنیا خجل و سر افکنده نباشم
بخشی از وصیت نامه شهید و سخنان مادرشان درباره ارادت به حضرت فاطمه(س)