eitaa logo
آکادمی جریان
611 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
0 فایل
ارائه دهنده دوره های علمی_اموزشی و برگزار کننده رویداد های فرهنگی و جهادی #روانشناسی #زبان_های_خارجه #ورزشی #علمی #تحصیلی #قرآنی #هنری #فناوری #درآمدزایی برداشت مطالب و دلنوشته ها فقط با ذکر منبع🙏 🍀🌻در جریان باشید🌻🍀 @jaryan_ins
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 من دو دل شدم یک کانال هست همش میگن واکسن خارجی نزنید خب برای دانش اموز ها فقط سینوفارم هست منم میخوام واکسن بزنم موندم چیکار کنم میدونی چیه میگن اقا برکت زده و ایرانی بوده ماهم باید ایرانی بزنیم من خودم خیلی دوست داشتم برکت بزنم ولی نبود مجبور شدم سینوفارم بزنم که الان تقریبا نوبت سوم واکسنم رسیده فعلا که زنده م😄
🌸 من دوز سوم سینوفارم هم زدم مشکلی ندارم هنوز زندم فقط میترسم اخلاقم مثل چینی ها نشه یهو شام قورباغه بخورم ناهار خفاش😁😂 😂🤦🏻‍♀
🌸 خواهر من خودم ته خطم بابام تو سپاه هست گیج شدم موندم اینا مذهبی انقلابی اند یا مذهبی خالی اخه خیلی دم از انقلاب اقا و حاج قاسم میزنند اما میگن وزیر بهداشت چرت میگه بابا وزیر بهداشت مال همین دولت اقای رئیسی هست نه روحانی اندکی حق👌🏻
🌸 چندتا دیگه امتحان داری؟! یدونه دیگه مونده😇
🌸 من از الان می ترسم برم بزنم از آمپول می ترسم دوز های قبلی هم که خودت دستام رو می گرفتی من از الان تب کردم دارم ویبره میرم😭😐🤦🤦 وای من رو یاد اون لحظه سم ننداز😆 آمپول مگه ترس داره😐
🌸 https://eitaa.com/kjsjauuwouy/10112 سلام برای دانش آموزان پاستو کووک هم میزنن من زدم هیچ عارضه ای نداشت و ایرانی و کوبا یی هستش عه چه خوب پس برین بزنین چرا معطلین😁
شهید🕊🥀 نام:رحمان عبادی نام پدر:حسن نام مادر:صفیه محل شهادت:ام الرصاص استان شهادت:بصره تحصیلات:دوم متوسطه مزار شهید:قزوین رشته:تجربی تاریخ تولد: 1347/01/1 تاریخ شهادت:1365/10/4 محل تولد:قزوین سال تفحص:1376 شهدا را با ذکر صلوات یاد کنیم💔
شهید رحمان عبادی، یکم فروردین ۱۳۴۷، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش حسن، قصاب بود و مادرش صفیه نام داشت. دانش‌آموز دوم متوسطه در رشته تجربی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۶ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
مادر شهید عبدالرحمن عبادی گفت: عبدالرحمن ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت، همیشه سربند یا زهرا می‌بست، بعد از 12 سال تکه‌های استخوان عبدالرحمن را آوردند. دردمندم، روحم از شدت درد می‌سوزد و قلبم می‌خروشد و احساسم شعله می‌کشد. خداوندا مرا با شهادت در راه خودت آسایش بخش، احساس می‌کنم که این جهان دیگر جای من نیست با همه وداع می‌کنم، می‌خواهم تنها با خدایم باشم. خداوندا از تو می‌خواهم بدنم چون سیدالشهدا تکه تکه شود تا در آن دنیا خجل و سر افکنده نباشم بخشی از وصیت نامه شهید و سخنان مادرشان درباره ارادت به حضرت فاطمه(س)
طَرَف‌داشـت‌غِیبـَت‌میڪَرد . .! بِھش‌گُفـت:شـونِه‌هـٰاتودیدۍ؟! گفـت‌:مـَگِه‌چیشُدِه؟ گُفت:یـِه‌ڪولِه‌باراَزگُنـٰاهانِ‌اون‌بَنـدِه‌ خـُداروشـونِه‌هاۍ‌توعـِه . .🖐🏻 🚶🏻‍♂
اونایی‌شهیدمیشن‌که‌مثل‌آقاابراهیم‌ هادی‌وقتی‌دیدتیپش‌طوریه‌که‌باعث‌ جلب‌توجه‌نامحرم‌‌میشه،تیپشوعوض‌ کرد.نه‌اونی‌که‌وقتی‌دیدتیپش‌خوبه‌ازش‌ سواستفاده‌کرد🚶🏻‍♂