Meysam Motiei - Shohada Sharmandeim (128).mp3
5.01M
🍃 شـــهدا شرمنده ایمـــ.....
🍃 با نوای مداح اهل بیت ؛ میثم مطیعی..
هدایت شده از آکادمی جریان
61a1b7e26635a4d079017b2b_4514981603641319313.mp3
38.28M
دعا افتتاح
معجون شب های رمضان 🍃🌿
هدایت شده از آکادمی جریان
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی✋🏼🌱
°•°•°
『بِســـمِاللهالرَحمــنِالرَحیــم』
📿 اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفاءُ، وَ انْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَ انْقَطَعَ الرَّجاءُ وَ ضاقَتِ الاْرْضُ، وَ مُنِعَتِ السَّماءُ و اَنتَ الْمُسْتَعانُ، وَ اِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْهُوَ اَقْرَبُ؛ يامُحَمَّدُ ياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرين🤲🏼
سلام چطورین خوبین ؟
نماز و روزه تون قبول 😊
چالش یهویی داریم
بگید ببینم روزه اولی هم داخل کانال داریم؟ 🧐🤨
#راض_بابا🕊
#قسمت_شصت_ویکم☁️
یکی از روزهای تابستان پارسال در سالن پذیرایی مقابل میز تحریر نشسته و قرآن را جلویش گذاشته بود دستش را زیر چانه زد و نقطهای از دیوار را به نگاهش دوخته بود مشخص بود ذهنش درگیر است میدانستم به چه چیزی فکر میکند به همین خاطر کنارش ایستادم و گفتم:" راضیه برای ثبت نام چیکارکنیم؟ فکراتو کردی؟
ناگهان از افکارش جدا شد و نگاهش را به من داد راضیه با این حرف هایی که مدیرتون در مورد مدرسه سمیه زد که خیلی از بنیه علمی خیلی قوی کار می کنند اما خیلی به حجاب و اخلاق اهمیت نمیدن به نظر من برو مدرسه شاهد ۱۵ که تو آزمونش نفر دوم شدی.
باز به میز خیره شد و نتیجه افکارش را هویدا کرد.
_اما من فکر میکنم حالا که ذخیره های مدرسه گراشی فرستادند مدرسه سمیه و نمونه دولتی شده حتماً فضاش هم با سالهای قبل فرق میکنه. کمی حرفش را مزه مزه کرد و ادامه داد:
من دوست دارم راهی رو برم که خدا راضی باشه و سعی می کنم توی این راه بیشتر تلاش کنم و ثابت قدم باشم.
_مامان من دوست دارم از لحاظ علمی قوی تر بشم. شاید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به سربازی قبولم کنه. امام زمان که یار بی سواد نمیخواد. لبخند نمکینی زد و با کمی ناز حرفش را ادامه داد
_میدونین چی؟می خوام خیلی درس بخونم که برم خارج ادامه تحصیل بدم. از بلند نظریش ذوق کردم و در بغلش کشیدم.
من از خدا خواستم تا آخرین لحظه عمرم دنبال کسب علم باشن.خندیدم و گفتم:
_ حتی وقتی که پیرزن شدی؟ خندهام را با خنده پاسخ داد
_ها تا اون موقع.
ناگهان با کشیدن پرده دریچه شیشهای آیسییو ریسمان افکارم و رابطه نگاهم با راضیه را بریدند. از صدای دویدنی که در راهرو پیچید سرم را برگرداندم.
چند پرستار و دکتر با عجله وارد آیسی یو شدند.قلبم به التهاب افتاد.جلو پرستاری که از آیسییو بیرون آمد را گرفتم.
_ تورو خدا بگین که چی شده؟
سریع گفت و رفت.
یکی از مریض ها حالش بد شد