eitaa logo
نویسندگان جریان
493 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
119 ویدیو
9 فایل
در جریان باشید. کانال انتشارات @jaryane_zendegi زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید
کارگروه روایت و تاریخ شفاهی برگزار می‌کند: دورهٔ کارگاهی «روایت قدم‌ها» آموزش روایت نویسی ویژهٔ سفر زیارتی اربعین سرفصل ها: 🔹اهمیت روایتگری 🔸مروری بر نگاه تمدن ساز و آخرالزمانی در پیاده روی اربعین 🔹چگونه نشاندن نگاه در روایت 🔸تکنیک های ارائهٔ متن موثر و دل نشین از تجربهٔ سفر اربعین، در قالب روایت 🧕اساتید دوره: سرکار خانم نمازی، سرکار خانم فرشتیان 🗓 جلسهٔ اول و دوم: دوشنبه ۱۵ مرداد جلسهٔ سوم و چهارم: دوشنبه ۲۲ مرداد ⏰ساعت ۴:۳۰ تا ۶:۱۵ عصر ✅ ویژهٔ خواهران ✨هزینه: ۲۰۰,۰۰۰ تومان 🔻مکان: مشهد، مجموعهٔ فرهنگی تربیتی کتاب پردازان، اتاق جریان برای ثبت نام و جزئیات بیشتر به این آیدی پیام دهید: @fahimf5 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
هُش دار که گر وسوسه نفس کنی گوش آدم صفت از روضه رضوان به در آیی 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
«رو‌به‌روی تابلوی راهنمای مترو می‌ایستم تا مسیر را پیدا کنم . دم صبح است و هنوز پف صورت ها نخوابیده. هنوز کسی حوصله حرف زدن ندارد . بیشتر مردم به نقطه‌ای نامعلوم خیره شده‌اند و دو کفه خوابیدن زیر باد کولر و جان کندن در گرما برای رفتن به سرکار را بالا و پایین می‌کنند. کنار تابلوی راهنما اتاقی‌ست برای مسئولین مترو . باد کولر کرکره هایش را به رقص درآورده و باعث می‌شود به جایگاه دومردی که داخل اتاق هستند ، حسادت کنم. یکی‌شان بگی نگی فربه است و موهای کم پشتی دارد. از ریش و المان های مذهبی در سازه‌ی هیبتش خبری نیست. به همکارش می‌گوید :«می‌دونی کجا منو خیلی متاثر کرد؟ اونجا که تو گودال ، حسین به شمر میگه.... » هیچ وقت گمان نمی‌کردم هفت‌صبحی در مترو ، روز ها گذشته از عاشورا ، وقتی که هیئت های دهه دوم هم تمام شده حتی ، از پشت در نیمه‌بازِ اتاقِ ایستگاه مترو ، روضه اباعبدالله بشنوم...» ✍نجمه سادات اصغری نکاح 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر فرعون در تعقیب موسی می کند تعجیل دوباره می رسد اذن عبور مومنین از نیل چه باک از مرگ در راه حقیقت دل قوی دارید به قربانگاه خود آمد به پای خویش اسماعیل به زودی می‌شود قاتل پشیمان از خطای خود که خون بی گناهان گل کند از مرقد هابیل خبیثانه ربود از سفره مهمانی گرامی را چه خواهد کرد این غم، با دل مهمان نواز ایل قسم بر خون پاک قاصدان قبله اول فقط تسکین این داغ است نابودی اسراییل هنیئاً لک هنیه... این ردای سرخ مردان است بماند پاسخ ما... فاتح و زلزال یا سجیل؟ زهرا فرقانی https://eitaa.com/ZahraForqani_poem 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
خون رهبران مقاومت در موطن خودشان ریخته شد خون صالح العاروری فلسطینی در لبنان خون جهاد مغنیه لبنانی در سوریه خون حاج قاسم سلیمانی ایرانی در عراق و خون اسماعیل هنیه فلسطینی در ایران این خون ها نشان می دهد امت اسلامی در هم تنیده است. ✍آمنه افشار 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
داغ ابراهیم بر دل ماند و اسماعیل رفت یک خبر تسکین این درد است: اسرائیل رفت🇵🇸💔 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
به گفته‌ی خود او :«شهادت در خانواده‌ی ما مرحله‌ای از زندگی است.» از زمان آغاز طوفان الاقصی تا اکنون حدود سی تن از خانواده‌اش را در راه مقاومت از دست داد. و در کل هم حدود شصت تن... . آرمان‌هایش فراتر از روزمرگی‌ها بود که زمان شنیدن خبر شهادت سه پسر و سه نوه‌اش از خدا طلب صبر کرد و مجدانه به مقاومت ادامه داد. و شهادت هدفش از زندگی بود... شهادت هدف زندگی آدمیت است. منتها باید حق واژه‌ی آدمیت و انسایت را ادا کرد... حاج قاسم سید رضی سردار زاهدی سید ابراهیم و هم اکنون حاج اسماعیل هنیه. این بار با فاصله‌ی بسیار کمی ابراهیم و اسماعیل به قربانگاه شتافتند، تا به حقیقت بپیوندند، و فنای او شوند... دعای خیرشان بی‌شک بدرقه‌ی راه مجاهدان حقیقت هست و خواهد بود؛ و هر روز به ظهور نزدیک‌تر خواهیم شد. بکشید که ما بیدارتر از گذشته در راه نابودی‌ شما _که باطل هستید_ از همه چیز گذشته‌ایم. «یَقیناً کُلَهُ خَیْر» ✍🏻 مطهره ناطق 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «شهادت آرزوی دیرینه» در کتابی به نام ظهور نزدیک است میخواندم که در آخر زمان شیعه خیلی مورد ظلم قرار می‌گیرد، آن هم به جرم محب علی و اولاد علی علیه السلام بودن. شیعه عاشق شهادت هست، آن همچو مولایش امام حسین علیه السلام. شیعیان را با سر بریدن نهراسانید! قبل اینکه خنجر زیر گلویشان بگذارید سرشان در دامان امام حاضر عج و امام حسین علیه السلام قرار می‌گیرد، رسول خدا با لبخند و با آغوش باز به استقبالشان می آید. چه حس بهتر از این؟! درد و مشکل شما حب علی و آل علی نیست. درد شما این است که چشم دیدن قدرت، عظمت و اقتدار اولاد زهرا و پیروانش را ندارید. به فرموده‌ی امام راحل ما را بکشید زنده تر می‌شویم. حال شیعیان مظلوم و بی گناه زنده زنده سر میبرید. همین خون ها جوانانی در آن دیار ظهور می‌کنند که خود از کرده‌ی خویش پشیمان می‌شوید. شما پیروان کسانی هستید که به نوه‌ی رسول اکرم (ص) و فرزند زهرا و علی( ع) رحم نکردند، خوب شما برایمان آشنا هستید از هند جگر خوار تا خود شما وهابیان بی دین یهود! هرسال سینه میزنیم و گریه می‌کنیم، ولی در واقعیت داریم با خدا عهد می‌بندیم و راز نیاز می‌کنیم، همچین شهادتی روزیمان شود. یکی از شهدای دو نفر می‌کشند تا به مقتل رساندن تو را خواباندن و شروع به سر بریدن کردند، یک صدای آخ هم از او بلند نمیشود. با چشم خود این اقتدار را می‌بینید،اما کور دل را چه به دیدن این زیبایی!! هنیاً لهم💔 اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ” معهم معهم والا معا اعدهم.... ✍ 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بار آخر بود و او قرآن خود را باز کرد محو آیات الهی شد و لبخندی ز درد ناگهان بغداد و بیروت از نگاهش رد شدند صهیونیسم در قلب تهران، قلب او را هم زدند باز هم در نیمه‌شب قلبی کمی آرام یافت باز هم در نیمه شب مردی به سوی او شتافت راز این در نیمه شب‌ها برملا خواهد شود گرچه نامأنوس، دشمن عاقبت رسوا شود این جنایت گرچه اسماعیل را از ما گرفت آن شهادت گرچه ابراهیم را در برگرفت رنگ دیگر یافت آزادی، به خون آغشته شد خون شود پیروز بر موشک، تو گویی کشته شد؟ آرزوی من شهادت در ره آزادی است گرچه اهریمن پی کشتن در این آبادی است باز می‌گویند مردم:«حاج اسماعیل رفت مرهم دل یک خبر باشد که اسرائیل رفت.» من ولی گویم:«که مردم حاج اسماعیل هست ما مشخص می‌کنیم، آیا که اسرائیل هست؟» حمله‌‌ای بر خاک اسرائیل، آن هم مستقیم صادره از رهبرم، چون شد تعرض بر حریم شد ترور مهمان ما در خاک ایران عزیز انتقامی سخت در راه است در این رستخیز در ختام صحبتم آغاز ما را بنگرید تفرقه در عین وحدت؟ نه... شما خوش‌باورید ✍🏻 مطهره ناطق 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
📌 پروژه تعطیل شدنی نیست امروز صبح زود طبق معمول اکثر روزها اول از همه مادرم زنگ زد و با بهت و تأثر درباره تیتر خبر شوکه کننده‌ای که از همه‌ی شبکه‌ها پخش می‌شد، جلز ولز کردیم. بعد نوبت دوستانم بود که یکی زنگ زد، یکی پیام داد. مهمترین قسمت تحلیل این خبر، موقعیت مکانی‌اش بود. همه با تعصب می‌گفتند: «نباید اینجا شهید می‌شد.» این یعنی ما با شهادت مسئله نداریم. «ما ملت شهادتیم». ما ملتی هستیم که شیر مادرانمان در روضه‌های اباعبدالله جوشیده و به کام ما ریخته شده. گوش و چشم و ضمیر آشناییم با این کلمه. حتی میهمان بودن شهید دیشب هم برای ما قرابتی تاریخی دارد. تاریخی حوالی سال ۶۰ هجری. هر کس که خبر شهادت مسلم را می‌شنید، اول رد می‌کرد. چون می‌دانست مسلم میهمان خانه‌ی "هانی‌بن عروه" بزرگ قبیله‌ی مذحج است. کسی وجودش را نداشت حرمت خانه‌ی بزرگ قبیله را بشکند. اما شکستند و خون میهمان را به دامن میزبان معتبرش ریختند. این گزاره‌های تاریخی همیشه در حال تکرار یادم می آورد که ستم دلیل نمی‌خواهد. ستم با حرمت و بزرگی کاری ندارد. چون شیطان در ستمگر به حکومت نشسته.   اما چیزی که بعد از ریختن خون میهمان دیشبمان از نگاه و کلام و تأثر دوستانم قلیان می‌کرد، کلمه‌ی "اینجا" ست. اینجا یعنی خاک. ما همیشه‌ی خدا سر این کلمه غیرت عجیبی داشته‌ایم. این کلمه نه شوخی بردار است نه قابل اغماض. خاک یعنی محور حضور تک تکمان. یعنی بستر رشد و ریشه. خاک یعنی همان چیزی که دشمن ستمگر از آن محروم است. خاک یعنی آرزوی اسراییل.... به دی‌ماه غمگین ۹۸ نگاه میکنم. یادم می‌آید همین آقای رییس دفتر حماس، همین میهمان شهیدمان برای تشییع برادرش حاج قاسم پشت تریبون با لحنی غرّا و دلگرم کننده می‌گفت: «با این ترورها پروژه‌ی مقاومت در منطقه ضعیف نخواهد شد». یعنی ما سر می‌دهیم، سردار می‌دهیم، پیمانکار عوض می‌کنیم، اما پروژه مقاومت تعطیل شدنی نیست. من هم بابت مکانِ واقعه ی دیشب، کلافه‌ام اما وقتی صدای پدرانه‌ی حاج قاسم که تاکید می‌کرد: «جهوری اسلامی حرم است» در گوشم می‌پیچد. به خودم می‌گویم برای بازوی مقاومت، شهادت هر جایی غیر از خاک حرم، کم بود. بعد دوباره به این می‌رسم که "خاک" همان آرزوی همیشگی اسراییل‌ است که باید به گور ببرد. حمیده عاشورنیا چهارشنبه | ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ | پس از باران، روایت نویسندگان گیلانی eitaa.com/pas_az_baran ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌چگونه بهتر بنویسیم؟! 💠اقسام قید از لحاظ معنی و کارکرد 🔅زمان: امروز، فردا، در آن هنگام... 🔅مکان: اینجا، آنجا... 🔅حالت: آهسته،گریان، نالان 🔅منفی: هرگز، اصلاً، هیچ نه... 🔅استثنا: مگر، جز، وگرنه، غیر ... 🔅تأکید: آری، بی‌گمان، بلکه، راستی، ناچار، هرآینه، بی چون و چرا ... 🔅کیفیت: خوب، تند، به آرامی... 🔅استفهام: چون، کی، چرا، چطور، چگونه 🔅تأسف: افسوس، متأسفانه... 🔅تعجب: چه عجب، عجبا... 🔅شک و تردید: شاید، اگر .. 🔅قید تکرار: دوباره و ... ☕️ادامه دارد.... منبع: نویسنده شو/ انتشارات بیکران دانش 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
1_12832597232.mp3
3.09M
روایت محبان اهل بیت در دو ماه محرم و صفر گوینده: حدیث انصاری زاده تدوین: فاطمه کرباسفروشان نویسنده: ثریا عودی تولید شده در استودیو جریان (ع) 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع بسی پادشاهی کنم در گدایی 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
Saleh al-Arouri était un palestinien martyrisé au Liban. Jihad Mughniyeh était un libanais martyrisé en Syrie. Qasim Soleimani était un iranien martyrisé en Irak. Et puis, Ismail Haniyeh était un palestinien martyrisé en Iran. Le sang de ces martyrs, qui a coulé dans tout l’axe de la résistance, montre que la Oumma islamique est étroitement liée. On ne peut pas supposer que ces martyrs ont été martyrisés en exil, car ils ont combattu dans l’axe de la résistance et leur sang a coulé sur ce même axe de resistance 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«تازه از راه رسیده بودیم . پیرزنی که همراه مان بود بی تاب رفتن به زیارت به ما اصرار می کرد تا زودتر راه برویم. پرسان پرسان از کوچه ها گذشتیم. آخرین پیچ را که رد کردیم چشم مان به گنبد طلایی امام رضا علیه‌السلام افتاد. پیرزن همان طور که لنگان جلو می رفت اشک هایش را با گوشه چارقدش خشک می کرد.صدای غریبی را شنیدیم که با صوت حزینی: ضامن آهو رضا ای گل خوش بو رضا صدا نزدیک تر شد. پیرمرد لاغر و تکیده ای که عرق چین سبز روی سرش داشت و شال سیدی دور گردنش بود جعبه ای پر از نوارهای کاست را روی دوچرخه گذاشته بود و اطراف حرم حرکت می کرد . او شده بود زبان حال همه زائران خسته دلی که از دور و نزدیک به زیارت آمده بودند. پیرزن جلو رفت و یکی از نوارها را از پیرمرد گرفت و گفت: این باشد برای وقتی که نفس های آخرم رو می کشم، برایم بگذارند...» ✍آمنه افشار 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
«کوچکتر که بودم، من هم زائر آقا بودم. تابستان ها و عید به عید همراه خانواده، پانصد کیلومتر را می آمدیم برای پابوسی خاک آقا. بزرگتر که شدم، شدم مجاور و حال و هوای حرم و زیارت برایم متفاوت شد. در همان عالم کودکی، آن ذوق بعد از طی پانصد کیلومتر و دیدن صحن و حوض و آینه کاری ها برایم خوشایندتر و دلچسب تر بود و هنوز هم خیلی وقت ها دلم برای تجربه ی آن حس تنگ می شود. بعد از کوچ به مشهد، روی دیگری از زیارت و زائر را می دیدم. بیشتر عیدها و تابستان ها ما میزبان زائران آقا می شدیم. پررنگ ترین خاطره ی من از آن روزها و زائرها، برمی‌گردد به تابستانی گرم. وقتی با تعداد زیادی از آن مهمان ها، پیاده راه افتاده بودیم به طرف حرم، یادم می آید که همبازی کودکی های پدرم، وقتی به نزدیکی حرم و درب های اصلی می رسید، همانطور که اشک می ریخت و دستانش را رو به حرم بلند می کرد، می خواند: ممنونم امام رضا که رام دادی تو حرمت، حالا این دست من و این همه لطف و کرمت.....» ✍فاطمه ممشلی 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«یک رادیوی ژاپنی داشت که به اندازه سیستم‌های صوت پارتی‌ها صدا می‌داد بیرون. هر آهنگی فکرش را بکنی توی کیف نوار کاستش پیدا می‌شد. اصفهانیِ شاد ، شجریانِ غمگین. صبح به صبح بندِ رادیو را به گردن می‌انداخت و سرازیر می‌شد توی کوچه‌ها. کم و بیش کسی پیدا می‌شد که از کارش استقبال کند و سکه‌ای، اسکناس پاره‌ای، چیزی صله دهد. دستگاه می‌خواند و می‌خواند . لاینقطع. سالی یکی دو بار پیش می‌آمد که برود تعمیرگاه یا باتری‌اش عوض شود. شب‌ها فرقی نمی‌کرد کجا باشد، خوابش که می‌گرفت چوب پنبه ها را از گوشش بیرون می‌کشید و کیفش را زیر سرش می‌گذاشت و تا صبح چشمانِ ریزِ بادامی‌اش به خطی صاف بدل می‌شد. زندگی‌اش به همین منوال بود تا محرم ها. نواری داشت مخصوص این روز ها. یک نوحه‌ی قدیمی بی‌ربط بود که کسی از نام و نشان خواننده‌اش خبر نداشت. اما سی روز محرم، پی در پی همان را پخش می‌کرد. هیچ وقت دنبالِ نوحه‌ی جدید نرفت. اهل مقدس‌بازی‌ها نبود. فقط می‌دانست محرم حرمت دارد و نمی‌شود مثل ماه های گذشته ترمز بریده زندگی کرد‌‌ و به دانسته‌اش پایبند بود‌. نوار می‌خواند: «اومدم امام رضا خونه به دوش تو باشم» سال‌ها گذشت و مردِ رادیو به دوش مرد. محرم نبود اما سر قبرش رادیو همان نوحه را می‌خواند که: «ممنونم امام رضا رام دادی توی حرمت، حالا این دست منو این همه لطف و کرمت». ✍نجمه‌سادات اصغری نکاح 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
. وسفكت دماء قادة المقاومة في وطنهم دماء صالح العاروري، فلسطيني في لبنان دماء الفنان اللبناني جهاد في سوريا دماء الحاج الإيراني قاسم سليماني في العراق ودماء إسماعيل هنية الفلسطيني في إيران وهذه الدماء تدل على أن الأمة الإسلامية متشابكة متواتطة مع بعضها البعض . 🌊 جریان، تربیت نویسنده جریان ساز 🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.