eitaa logo
شهدا شهرک ولیعصر (عج)
196 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
20 ویدیو
0 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید اکبر انغوزه ای تاریخ ومحل شهادت 62/1/22 شرهانی عملیات والفجر یک ,مزار شهید شهرستان بافق
شهید اکبر انغوزه ای تاریخ ومحل شهادت 62/1/22 شرهانی عملیات والفجر یک ,مزار شهید شهرستان بافق
پاسدار شهید محمد ماژ پناه تاریخ ومحل شهادت 66/1/22 خرمشهر عملیات کربلای 8 ,فرمانده گردان زرهی از پایگاه بسیج مسجد چهارده معصوم (ع),مزار شهید  قطعه 29 ردیف 89 شماره 18
پاسدار شهید محمد ماژ پناه تاریخ ومحل شهادت 66/1/22 خرمشهر عملیات کربلای 8 ,فرمانده گردان زرهی از پایگاه بسیج مسجد چهارده معصوم (ع),مزار شهید  قطعه 29 ردیف 89 شماره 18
مختصری از زندگینامه شهید محمد ماژ پناه شهید محمد ماژپناه در سال 1337 در محله بریانک تهران چشم به جهان گشود. او آخرین فرزند خانواده بود و درس خود را تا پایان دوره راهنمایی در یکی از مدارس محله ابوذر ادامه داد و پس از آن در محله شهرک ولیعصر به خرید و فروش لوازم خودرو و نیز باطری سازی خودرو مشغول شد. وی در سال 57 و پیش از انقلاب ازدواج کرد که حاصل آن 1 فرزند پسر و 2 دختر بوده است. شهید ماژپناه از دوران جوانی در حرکتهای انقلابی بر علیه رژیم شاه شرکت داشت و با شور و شوق ، در پخش اعلامیه و فعالیتهای انقلابی شرکت داشت. او عاشق امام و رهبری بود و پس از انقلاب هم در جنگ های نامنظم در کنار شهید چمران حضور داشت . پس از آن که در منطقه بستان و در منطقه پنجوین در محاصره شدید عراق قرار گرفتند ، با گرسنگی و تشنگی در شرایط بسیار سختی بسر بردند تا اینکه پس از 12 روز به سختی برگشتند . شهید محمد ماژپناه در سال 1363 وارد سپاه پاسداران شد و عضو زرهی 20 رمضان گردید و در عملیاتهای متعددی شرکت کرد . بسیار شجاع و انقلابی بود و بیشتر اوقاتش را در جبهه ها بود و با وجود داشتن همسر و فرزندان ، دست از امام و انقلاب بر نداشت و در عملیات فاو والفجر 8 ، تانکشان سوخت و او به سرعت از تانک ، خود را بر روی خاک ها انداخت و آتش را خاموش کرد تا توانست خود را نجات دهد اما سر و صورتش آسیب دید . شهید محمد ماژپناه در عملیات کربلای یک و آزادسازی مهران فرمانده گردان زرهی بود. در همان عملیات با فاصله کمی از معاونش ، خمپاره ای بینشان برخورد کرد و معاونش شهید شد و بدنش پاره پاره شد اما به طور معجزه آسایی محمدماژپناه نجات یافت . البته او دیگر آسمانی شده بود و جسمش در زمین و روحش در آسمان به سر می برد تا شهادتش که نه ماه بعد اتفاق افتاد او دیگر در زمین نبود و آرزوی شهادت او را رها نمی کرد و دوری از دوستان و جدایی ، سینه اش را تنگ کرده بود و حکمتش این بود که بماند. ُنه ماه بعد در حالی که او را به خاک می سپردند، همسرش را به بیمارستان انتقال دادند و فرزند او که مدتها چشم انتظار تولدش بود به دنیا آمد و روز به خاکسپاری پدر، پسری متولد می شود و نام پدر را زنده می کند . محمد ماژپناه بعد از عملیات کربلای 8 در حالی که با دوستانش از منطقه عملیاتی به سمت خرمشهر برمی گردد ، مورد هجوم شیمیایی دشمن قرار می گیرد. محمد ، دلیرانه و ایثارگرانه چفیه اش را درآورده و دهان و بینی دوستش را که حالش وخیم بود می بندد و سوار تویوتا می کند و او را نجات می دهد ولی گازهای شیمیایی در خودش اثر کرده و او را خفه می کند و وقتی به بیمارستان می رسد دیگر کار از کار گذشته و او به درجه رفیع شهادت نائل می شود. محمد خیلی خونگرم و مهربان بود. عاشق معاشرت و رفت و آمد با فامیل بود و بچه ها و برادرزاده هایش او را خیلی دوست می داشتند چون وقتی به خانه هایشان می رفت ، شور و نشاط را به خانه می برد . خیلی خوش برخورد و قلبی مهربان و پاک داشت . عاشق امام و انقلاب و الگوی شجاعت و ایثار و مهربانی در فامیل بود. در آخرین سال زندگیش ، روز 11 فرورین برای آخرین بار از خانواده وداع کرد. همه از او می خواستند که بماند و در سیزده فروردین در کنارشان باشد ولی او نپذیرفت و گفت که اسلام و دفاع واجب تر است . او عزیز فامیل بود و رفتنش گرچه ارزشمند و افتخار آفرین بود و او را به آرزویش رساند اما رفتنش و داغش پشت فامیل را خم کرد . بچه ها او را خیلی دوست داشتند و داغش هنوز تازه و یادش ابدی مانده و خون پاکش اثربخش و جاودانه گردیده است . او سه یادگار از خود به جای گذاشت مخصوصاَ پسرش که نامش را زنده کرد .
پاسدار شهید محمد ماژپناه تاریخ ومحل شهادت 66/1/22 خرمشهر عملیات کربلای 8 مزار شهید قطعه 29 ردیف 89 شماره 18 قسمتی از وصیتنامه شهید ماژپناه:پروردگارا ! ما را یک لحظه به خودمان وامگذار پروردگارا ! به خانواده های محترم شهدا صبر عنایت فرما خدایا ! پرچم پرافتخار اسلام را بر همه جهان برافراشته بدار ای خدایا بزرگ تو را به پهلوی شکسته زهرا قسم می دهیم اسرای ما را از چنگال رژیم عراق آزاد بفرما. خدایا ! رهبر کبیر انقلاب اسلامی این نجات دهنده ما را تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی برای ما نگه دار. ... آمین یا رب العالمین
بسیجی شهید حمید رضا میرزایی  تاریخ ومحل شهادت 62/1/22 فکه عملیات والفجر یک ,ساکن محله زاهدی از پایگاه بسیج مسجد باب الحوائج ,این شهید تا 73/5/7 جاویدالاثر بودند،مزار شهید قطعه 50 ردیف44 شماره 7
شهید حمید رضا میرزایی در کنار شهید مجید شریفی هر دواز پایگاه بسیج مسجد باب الحوائج
بسیجی شهید حمید رضا میرزایی  تاریخ ومحل شهادت 62/1/22 فکه عملیات والفجر یک ,ساکن محله زاهدی از پایگاه بسیج مسجد باب الحوائج ,این شهید تا 73/5/7 جاویدالاثر بودند مزار شهید   قطعه 50 ردیف 44 شماره 7
بسیجی شهید علی لک ,تاریخ ومحل شهادت 62/1/22 شرهانی ,فکه ,عملیات والفجر یک ,ساکن محله بهداشت ,مزار شهید قطعه 50 ردیف 48 شماره 15,رجعت پیکر شهید 73/12/5
بسیجی شهید علی لک ,تاریخ ومحل شهادت 62/1/22 شرهانی ,فکه ,عملیات والفجر یک ,ساکن محله بهداشت ,مزار شهید قطعه 50 ردیف 48 شماره 15,رجعت پیکر شهید 73/12/5
وصیت نامه شهید علی لک :                                                                                                                               ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاَ بل احیاء عند ربهم یرزقون. خدایا ! ای پروردگار عالمیان ! ای معبود عابدان ! ای معشوق عاشقان ! ای رمز راضیان ! ای خالق مخلوقات! قسم به ذات احدیت و قسم به جلال و کرمت که تا آخرین لحظه حیات و تا قطرات آخر خون خود ، از جهاد در راهت دریغ نخواهم کرد و با رمز پر شکوهت بدون هیچ ترس و واهمه بر دشمن زبون اسلام یورش خواهیم برد و این آفت قرآن را به شکست   وا خواهیم داشت. حال که آخرین لحظات عمر بی ثمر خود را سپری می کنم ، از تو  ای رحمان و رحیم ! طلب بخشش و عفو می کنم و از تو می خواهم که از گناهان من درگذری.                                                                      یا الله ! از وقتی که این انقلاب الهی در این کشور عزیز به لطف و کرم تو پای گرفت ، در خود نیز یک انقلابی حس کردم که رفته رفته جوشش این انقلاب درونی را در خود بیشتر و بیشتر حس کردم. هر روز که بر عمر انقلاب افزوده می شد به اسلام آشنایی بیشتری پیدا   می کردم و سعی در هرچه بیشتر ساخته شدن خود داشتم. تا اینکه جنگ شروع شد و چون اطلاعی از جنگ نداشتم ، اول اشتیاقی به آن نشان نمی دادم ولی چون حقایق پشت حقایق نمایان می شد و انسانیت ها بر صفحه تاریخ نقش می بست ، یک علاقه عجیبی از جبهه در دلم جوشیده ، میل آمدن به این دانشگاه بزرگ را حس کردم ولی با مخالفت و کمی سن مواجه شدم و موفق نشدم به جبهه بیایم ولی چندین ماه بعد با فتوای امام عزیز ، به جبهه آمدم و موفق شدم در این راه الهی قدم بردارم و یک کار کوچکی برای اسلام انجام دهم. هم اکنون که این وصیتنامه را برای شما عزیزان می نویسم در آخرین و واپسین لحظات عمر خود بسر می برم و چیزی نمانده که   این دنیای فانی را وداع گفته و بسوی معشوق خود بشتابم و او را ملاقات کنم. خدایا ! تو خود وعده دادی که هر کس عاشق من شود ، عاشقش می شوم و هر کسی   را که عاشقش شدم ، می کُشمش و هر کسی را که کشتم ، خونبهایش خودم هستم.   پس بنگر که با چه شوق و علاقه ای به   سویت شتافتم.   الهی و ربی و مولای و سیدی ! مرا حتی برای یک لحظه بر خودم وامگذار که در منجلاب فساد و تباهی هلاک خواهم شد و آنگاه است که برآتش تابناک جهنم طاقتی ندارم. الهی ! یا رب ! ارحم ضعف بدنی.                                                       پدر و مادر عزیز ! می دانم که فرزند خوبی نبودم برای شما و نتوانستم آن دِین فرزندی را بر شما  ادا نمایم ولی باید بدانید راهی که آمدم راهی الهی است و باید افتخار داشته باشید که برای تباهی نرفتم و از انبیا خط گرفتم تا بالاخره توانستم به یک سعادت بزرگ یعنی شهادت دست پیدا کنم ... خدا نگهدار شما                                  21/1/62 فرازهایی از آخرین نامه شهید امدادگر علی لک برای تبریک سال نو که پس از ده سال وسیله شناسایی او شد : سلام بر پدر و مادر عزیز و مهربانم که   هیچوقت زحمتتان را فراموش نمی کنم و امیدوارم بتوانم یک عیدی بزرگ برایتان بیاورم. هرچند که ما عید نداریم . عید ما وقتی است که آن روز گناه نکرده باشیم و عید بالاتر آنکه فتح کربلا  فرارسد. حسین جان ! اگر در کربلا نبودیم که یاریت کنیم ، اما اینجا در کربلای خمینی عاشقانت چه بی پروا جان بر کف نهاده و به میدان نبرد می روند و از مرگ هراسی ندارند. مادر و پدر عزیزم ، تا می توانید به خانه شهدا بروید و به آنها دلداری بدهید ... خدا رحمت کند جمیع شهدا را.     فقط بگویید سال نو مبارک ، نه عید نو . چون ما عید نداریم.