شهیدی که سه بار پیکرش تشییع شد
شهید بیژن حافظی، سال ۱۳۳۹ در آمل به دنیا آمد. عاشورای سال ۱۳۵۹ اسیر شد.
فروردین ۱۳۶۰ هم بر اثر شکنجه در
استخبارات عراق بشهادت رسید.
همان جا تشییع و در موصل دفن شد.
سال ۱۳۸۱ پیکرش برمیگردد و بعنوان
شهید گمنام تشییع و دفن میشود.
سال ۱۳۹۴ هم با آزمایش DNA شناسایی
و با اجازه از مراجع نبش قبر شده و برای
سومین بار در شهر خود آمل تشییع و به خاک سپرده شد.
شهید بیژن حافظی
شادی روحش صلوات🌹
مختصری از زندگینامه شهید علیرضا غیاثوندمحمدخانی
شهیدعلیرضاغیاثوند درسال 1342دریک خانواده ی روستایی ومتدین در روستای طرازان سفلی در بخش طارم سفلی به دنیا امد.علیرضا دوران طفولیت را در کنارخانواده در روستا گذراند و پدرش (حاج حرمت غیاثوند)مردی پرهیزکار وراست کردار بود.اعتقادات او زبان زد خاص و عام بود.علیرضا 12 ساله بود که پدرش جهت کسب امرار معاش و کسب و کار از روستا به تهران مهاجرت کردند.و علیرضا هم در کنار پدر جهت کمک به تأمین هزینه های زندگی علیرغم اینکه شاگرد زرنگ و باهوش مدرسه بودمجبور شده تحصیلات را بصورت شبانه ادامه داده و روز ها در کارگا ه های تولیدی مشغول به کار شد.با شروع جنگ تحمیلی چندین بار به پایگا ه های اعزام نیرو مراجعه کرد ولی به دلیل سن کم او را اعزام نکردند.علیرضا پسر با ایمان ومهربانی بود.همیشه در نماز های جماعت و برنامه های مسجد محل شرکت میکرد با دوستان و خانواده با مهربانی و عطوفت رفتار میکرد.علیرضا حالا در قامتی رعنا و رشید نمایان شده و در تاریخ 18/9/1361 با کسب اجازه از پدر و مادر و اخذ حلالیت از آنهابه جبهه های جنگ اعزام شد.دوره ی فشرده ی آموزشی را در کرمان سپری کردوپس از ماه ها مبارزه با دشمن بعثی سر انجام در 9 اردیبهشت ماه سال 62 در جبهه شرهانی به سوی معبود خویش عاشقانه پر کشید ودر جوار دیگر شهدای والا مقام در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
وصيتنامه شهيد داوود عبدى : در شروع وصيتنامهام مقدارى قرآن تلاوت كنيد و در سوره نساء به آيه 73 و در سوره بقره به آيه 15 توجه كنيد. بعد از شهادت من بر من نگرييد و به دوستان، شهادت من را تبريك بگوئيد و كوچهمان را چراغانى كنيد. يك پرچم سبز در درب خانهمان بزنيد. وقتى كه من شهيد شدم چشمهاى من را باز بگذاريد تا مردم فكر نكنند كه من چشم بسته از اين دنيا رفتهام، دستهاى من را از تابوت بيرون بگذاريد تا كوردلان بدانند كه من چيزى با خودم نبردهام. اى كسانى كه وصيتنامه من را گوش مىدهيد از شما مىخواهم كه حتى يك لحظه از يارى امام دست برنداريد قدر اين امام را بدانيد زيرا كه اين امام نايب امام زمان مىباشد. تا او زنده مىباشد حداكثر استفاده را از او بكنيد نگذاريد همين طور از دستتان برود. اين كشور الان كشور امام زمان نيز مىباشد. بايد شما افتخار كنيد در اينچنين كشورى قرار گرفتهايد. به سخنانىكه گفته است عمل كنيد. مسجدها را خالى نكنيد، مسجدها سنگر شما مسلمين است. مسجدها يك مدرسه انسانسازى است نگذاريد خالى بماند... خيال نكنيد كه مرگ سرخ برايم ناپسند بود. نه تنها پيش آمد شهادت برايم ناگوار نبود بلكه آنقدر به اين سرنوشت علاقه داشتم و رسيدن به آن برايم شورانگيز و هيجانآور بود، شهادت برايم دوست داشتنى و شورانگيز بود. اى مردم ! به شما توصيه مىكنم كه بدانيد كه جزء اين نيست كه دنيا جايى است گذرنده و آخرت خانه ايست هميشگى. پس از گذرگاهتان به اين قرارگاهتان توشه برداريد. بندگان خدا ! جهان همانطوريكه با رفتگان رفتار كرد با باقىماندگان نيز رفتار خواهد كرد نه آنچه از آن گذشته باز مىگردد و نه آنچه از آن باقيمانده پايدار خواهد ماند. و يك توصيهاى به خانوادهام. پدر جان ! اگر كوهها لرزيد تو بر جاى خود استوار بمان و با صبرت مىتوانى صدام و صداميان را نابود كنى و تو اى مادر كه مرا به اينجا رساندى! اميدوارم كه شيرت را حلالم كرده باشى و از اينكه من به آرزويم رسيدم ناراحت نباش. افتخار كن كه اينطور فرزندى داشتنى و در راه اسلام هديه كردى و تو اى خواهر ! تو با حجابت مىتوانى مشتى بر دهان استكبار جهانى بزنى و شما اى برادران كوچك من! به شما توصيه مىكنم كه حتى يك لحظه از سنگر مدرسه جدا نشويد زيرا شما اميد آينده اين كشور هستيد و شما اى برادران بزرگ من! به شما توصيه مىكنم كه يكى، نمازتان را سبك نشماريد زيرا كه امام صادق (ع) مى فرمايد شفاعت ما به كسى نمىرسد كسى كه نمازش را سبك بشمارد و ديگر اينكه قرآن را خوب ياد بگيريد و در آن تدبير كنيد كه آن بهار دلهاست و حتى يك لحظه از ياد امام دست برنداريد.