وصیتنامه شهید مرتضی فتحی :
جز شهادت در راه خدا و پیروزی اسلام هدفم نبوده و به این هدف افتخار میکنم .
آیا پنداشتند مردمانیکه واگذاشته میشوند که بگویند ایمان آوردیم و ایشان امتحان کرده نشوند .
بنام خدا
(سوره عنکبوت ، آیه دو)
با درود و سلام بر سالار شهیدان حسین بن علی (ع) که الگوئی برای ملت ایران بخصوص رزمندگان است ، ما باید درس شهادت را از حسین (ع) و دیگر شهیدان از صدر اسلام تا شهدای ایران یاد بگیریم و با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب که نایب برحق امام زمان که یادآور کربلای حسینی دیگر است ، ما این انقلاب را با کمک و یاری امام زمان بوجود آوردیم حال باید برای تداوم بخشیدن به این انقلاب جان خود را در راهش بریزیم ، اما ای پدر . مادر عزیزم شما هم افتخار کنید که تنها پسرتان را در راه حفظ اسلام و قرآن دادید ، شما نباید از شهادت من ناراحت باشید چون من موقعیکه لباس بسیجی به تن کردم انگار که لباس دامادی بر تن کردم و اگر جنازه نداشتم ، اگر سرنداشتم و اگر دست نداشتم مانند فاطمه زهرا که جنازه ندارد و مانند امام حسین (ع) که سرنداشت و مانند حضرت اباالفضل (ع) که دست نداشت به شهادت رسیدم و یاد آنها را برای شما زنده کردم ، ای مادرم از شما میخواهم که مانند مادر وهب در روز عاشورا که وقتی سر پسرش را برای او آوردند او سر را به طرف کفار پرت کرد و گفت ، سری را که در راه خدا دادم پس نمیگیرم ، باشید و بدانید که من راه دایی ام را ادامه دادم و مرا ببخشید که نتوانستم برای شما فرزندی شایسته باشم ، امیدوارم که مرا مورد عفو قرار دهید و از شما میخواهم که برای من زیاد گریه نکنید که دشمن و ضدانقلاب خوشحال شوند ، ای خواهرانم باید شما کاری بکنید که دیگران از شما سرمشق بگیرند و از شما میخواهم که نماز و حجاب خود را حفظ کنید و شما خواهر کوچکم میخواهم که قرآن را فرا گیرید ، دیگر عرضی ندارم جز عفو و بخشش از خدای یگانه . والسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
جان فدای باوفای این دین و این انقلاب
هوای عشق شهادت از سرم ربود هوش
(وصیتنامه بسیجی شهید مرتضی فتحی)
زندگینامه شهید مرتضی فتحی :
این شهید بزرگوار سوم خرداد ماه سال 49 در تهران محله مهرآباد و در خانواده ای مذهبی بعد از چهار فرزند دختر دیده به جهان گشود. او چون تک فرزند پسر بود ، بسیار برای اعضاء خانواده و حتی اقوام ، گرامی و عزیز بود. البته این مسئله در تربیت وی تاثیر منفی برجای نگذاشت ، چرا که او از همان دوران کودکی به نماز، قرآن و عبادت علاقه زیادی داشت. این شهید بزرگوار تا پایان مقطع راهنمایی تحصیل نمود. پس از آغاز جنگ تحمیلی او تاب ماندن نداشت اما به علت کمی سن ، نمی توانست به جبهه برود. نمی دانست چگونه درس می خواند ، چون تمام فکر و ذکر او جبهه و جنگ بود. در اوائل سال 65 دایی وی شهید شد و او دیگر نتوانست تحمل کند. می گفت : " نباید تفنگ دایی روی زمین بماند " تا اینکه با دست بردن به شناسنامه و تغییر سن ، وارد آموزشهای رزمی و نظامی شد اما پس از اطلاع از این امر، بار دیگر وی را از رفتن به جبهه منع کردند. شهید فتحی درهمان زمان حضور فعالی در بسیج محل و مسجد آل محمد(ص) داشت و از این طریق به وظیفه انقلابی خود عمل میکرد. وی پس از این که به سن قانونی رسید ، بلافاصله از طریق بسیج به جبهه رفت و در بخش پشتیبانی جنگ به فعالیت پرداخت. بار اول بعد از سه ماه برگشت و بار دوم هم بعد از یک هفته حضور در جبهه به تهران آمد. اما پس از اینکه فهمید عملیاتی در راه است ، با اشتیاق فراوان به جبهه بازگشت ولی می دانست که دیگر برنمی گردد زیرا قبل از آن ، خواب شهادتش را دیده بود. شهید مرتضی فتحی در16بهمن سال 65 پس از هفت ماه حضور در مناطق عملیاتی ، در حالی که در عملیات کربلای پنج بعنوان آر پی جی زن با دشمن بعثی میجنگید در اثر اصابت گلوله دشمن به ناحیه سر ، در منطقه عملیاتی شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مختصری از زندگینامه شهید مرد علی صدقی: مردعلي در آغازين روز خرداد ماه سال 1348 در اروميه به دنيا آمد. روزهاي کودکي و نوجواني را در سايه امن خانواده سپري کرد و در 7 سالگي به دبستان رفت. صدقي تحصيلاتش را تا اخذ مدرک کارداني ادامه داد، زمانيکه جنگ تحميلي آغاز شد دلش طاقت نياورد و قدم به عرصههاي ايثار و مجاهدت نهاد. مردعلي که عضو رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود، در جبهههاي حق عليه باطل مردانه رزميد. او در منطقه مهاباد بر اثر استنشاق گازهاي شيميايي 60% جانباز شد و مدتها درد و رنج آن را تحمل کرد. وي سرانجام در تاريخ 16/11/1374 در سن 26 سالگي در بيمارستان شهيد فياضبخش دار فاني را وداع گفت. مزار پاکش در بهشت زهرا (س) قرار دارد.