eitaa logo
مداح اهلبیت و رئیس شورای هیئات مذهبی استان قم //دبیر شورای هییات کشور /حاج جواد اشعری
548 دنبال‌کننده
350 عکس
47 ویدیو
3 فایل
مسئول کانون مداحی خادمیاران رضوی قم.عضو هیئت اندیشه ورز سازمان بسیج مداحان .نخبه فرهنگی کشور .مولف کتب مذهبی .برادر شهید و... https://eitaa.com/javadashari55
مشاهده در ایتا
دانلود
📚تقوا ملاک ارزش انسان ها روزی سلمان فارسی وارد مسجد نبوی شد و صحابه‌ی پیامبر (ع) به احترام او از جای خود برخاستند و در صدر مجلس به او جای دادند. لحظه‌ای نگذشته بود که یکی از صحابه‌ی معروف نیز وارد مسجد شد، و چون سلمان را در صدر مجلس مشاهده کرد؛لب به اعتراض گشود و گفت: «من هذا العجمی المتصدر فیما بین‌العرب؛این مرد ایرانی و عجمی که در صدر مجلس نشسته در میان عرب‌ها چه می‌کند؟» رسول خدا‌ (ص) با شنیدن این سخن غیر ‌اسلامی به خشم آمد و بر بالای منبر قرار گرفت و فرمود: «ای مردم! آگاه باشید که تمام انسان‌ها از زمان حضرت آدم تا زمان ما مثل دندان‌های ما یکسانند،عرب بر عجم،گندمگون بر سیاه پوست امتیازی ندارد،مگر به تقوا» https://eitaa.com/javadashari55 📚مستدرک الوسائل، ج۱۲ ص۸۹
 ۲۲ ربیع الثانی وفات حضرت موسی مبرقع فرزند بلافصل امام جواد تسلیت باد موسی مبرقع ابواحمد موسی بن محمد (موسی مبرقع) (۲۱۴-۲۹۶ ه.ق)، فرزند امام جواد (علیه‌السّلام)، برادر تنی امام هادی (علیه‌السّلام) و مادرش سمانه مغربیه است. موسی مبرقع جد سادات رضوی است. او در مدینه سرپرست اولاد و اموال پدرش بود. مدتی به دستور متوکل عباسی در سامراء تحت مراقبت حکومت بود، مدتی هم در کوفه زندگی کرد و سپس به شهر قم مهاجرت نمود و تا آخر عمر آنجا بود. در اینکه موسی به شهادت رسیده یا به مرگ طبیعی وفات نموده در گزارش‌های تاریخی اختلاف است. مدفن امامزداده موسی مبرقع، در محله چهل اختران شهر قم واقع شده و محل زیارت و عبادت شیعیان است. ۱ - معرفی اجمالی [ویرایش] حضرت امام جواد (علیه‌السّلام) هشت فرزند داشت که چهار تن از آن‌ها پسر و چهار تن دیگر دختر بوده‌اند، دومین فرزند ایشان بعد از حضرت امام علی النقی (علیه‌السّلام)، ابواحمد «موسی» نام داشت. ابواحمد از مادر پاکی که‌ ام ولد بوده در سال ۲۱۴ هجری قمری متولد شد، نام این بانو سمانه مغربیه بود که مادر امام دهم نیز می‌باشد.  ایشان در زمان شهادت پدر بزرگوارش حدود پنج سال داشت. تا زمانی که در مدینه بود سرپرستی اولاد حضرت جواد (علیه‌السّلام) را بر عهده داشت و اموال آن بزرگوار را سرپرستی می‌نمود و موقوفات و صدقات پدرش را به اهلش می‌رسانید. موسی مبرقع جد سادات رضویه است و سلسه اولاد وی تاکنون باقی است و بسیاری از سادات، به وی منتهی می‌شوند. او اول نفر از سادات رضوی است که از کوفه به قم وارد شد. ۲ - احضار به بغداد در سال ۲۴۴ هجری، متوکل عباسی خلیفه وقت، به علت وحشت از موقعیت موسی مبرقع، او را از مدینه به بغداد احضار کرد و او را در سامراء قرار داد تا مثل برادر بزرگوارش تحت نظر باشد؛ ایشان تا مرگ متوکل سال ۲۴۷ تحت نظارت بود. ۳ - حضور در کوفه موسی مبرقع، ظاهرا از سال ۲۴۷ تا ورودش به قم در سال ۲۵۶ هجری، در کوفه می‌زیسته است. ۴ - حضور در قم سال ورود موسی مبرقع به قم را ۲۵۶ هجری ذکر نموده‌اند. در ابتداء ایشان دائما روی صورت خود برقع (روپوش) می‌انداختند تا چهره ایشان شناخته نشود و به همین‌جهت بزرگان عرب قم در ابتدا ایشان را نشناختند و به او نامه نوشتند که باید از قم برود. برخی نیز نوشته‌اند که چون موسی شمایل بسیار زیبایی داشت، برای اینکه مردم در کوچه به وی نگاه نکنند، برقعی روی صورت می‌انداخت، از این‌رو به موسی مبرقع معروف شد. او به کاشان رفت و مورد تکریم بزرگان آن شهر واقع شد و برای او مقرری سالانه یک هزار مثقال طلا معین کردند، لیکن پس از آن رؤسای عرب اهل قم پشیمان شدند. نزد او رفته از او عذرخواهی کردند و او را مجددا با احترام به قم آوردند.  روزگار او در قم بسیار خوب شد، مزارعی خرید و کشاورزی کرد. خواهران وی نیز به نزد او آمدند و همگی در قم وفات یافتند. ۵ - وفات یا شهادت در اینکه آیا موسی مبرقع به مرگ طبیعی از دار دنیا رفته یا به شهادت رسیده است، اختلاف است. بعضی از تواریخ اشاره‌ای به شهادت وی نکرده‌اند بلکه تاریخ وفات وی را بصورت دقیق ثبت کرده‌اند. بعضی شب چهارشنبه روز آخر ماه اردیبهشت مصادف با ۲۸ ماه ربیع الآخر، سال ۲۹۶ را ذکر نموده‌اند.  البته در سال و ماه وفات ایشان اختلافی نیست همان سال ذکر کرده‌اند.  لیکن در بعضی تواریخ نقل شده که ایشان در قم مزارعی ایجاد کرد و در کنار خواهرانش در قم می‌زیست، تا اینکه به دست عامل عباسیان در منزل خودش کشته شد.  طبق این خبر، موسی شهید شده است و به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است، لیکن از آنجا که هر دو تاریخ معتبر است و هیچ مؤیدی بر هیچکدام یافت نشده است، این قضیه همچنان مجهول باقی می‌ماند. ضمن اینکه ناقلین شهادت، نامی از عاملین قتل وی یا کیفیت آن ذکر نکرده‌اند. در هر حال ایشان به هنگام وفات ۸۲ سال از عمرشان می‌گذشت. پس از فوت وی، امیر قم عباس بن عمرو غنوی بر وی نماز خواند و در خانه‌ای که به خانه محمد بن حسن بن ابی‌خالد اشعری معروف بود دفن گردید. محل دفن ایشان هم‌اکنون در شهر قم مشخص  و محل عبادت مؤمنین است. https://eitaa.com/javadashari55
🔴 خطاپوشی   آیة الله مروی (ره)، از علمای بزرگ دوره قاجاریه، روزی در مسجد با جوانی مواجه گردید که مدّعی بود برای درس طلبگی آمده است. آن عالم بزرگوار برای تفقّد حال او، وارد حجره اش شد و سپس برای وضو گرفتن، قبای خود را به دیوار آویزان نمود. ساعتی که درون جیب قبا بود نظر جوان را به خود جلب کرد و آن را ربود. شیخ پس از مراجعت و فهمیدن موضوع، کنار جوان نشست و از او خواست به سبب پاک بودنش برای وی دعایی کند به این مضمون که: خدا گوش های شدیداً سنگین شیخ را شفا بدهد، زیرا وی مضطرب بود مبادا صدای زنگ ساعتِ ربوده شده از درون جیب جوان به گوش آید و موجب رسوایی اش گردد. اتفاقاً این چنین شد و رنگ جوان پرید، اما ماجرای دعایش برای شیخ به یادش آمد و گفت: خدایا شکر تو که گوش های آقا نمی شنود وگرنه به کلی آبرویم می رفت؛ با این روش او متنبّه شد. به نقل از: اخلاق و عرفان، تألیف ابوالفضل بهرام پور، با تلخیص https://eitaa.com/javadashari55
🔴 سزای خیانت            بیهقی از عبدالحمید بن محمود نقل می کند که نزد ابن عباس بودیم که مردی آمد و گفت: به حج می آمدیم که در محلی به نام صفاح یکی از همراهان ما از دنیا رفت، برایش قبری کندیم، که دفنش کنیم، دیدیم مار سیاهی لحد را پر کرد، قبر دیگری که کندیم باز دیدیم مار آن قبر را پر کرده، قبر سوم کندیم باز مار در آن نمایان شد، جنازه ای را بی دفن گذاشته پیش تو برای چاره جویی آمدیم.  ابن عباس گفت: آن مار عمل اوست، بروید او در یک طرف قبر بگذارید، اگر تمام زمین را بکنید مار در آن خواهد بود برگشته و او را در یکی از قبرها انداختیم، چون از سفر برگشتیم پیش همسرش رفته و خبر مرگ او را داده و از کارهای شخص مرده سوال کردیم، زن می گفت: او آرد می فروخت، غذای خانواده خود را از خالص آن بر می داشت، سپس به مقداری که بر می داشت کاه و نی خرد کرده قاطی نموده، می فروخت   قصه های اسلامی و تکه های تاریخی، ص 47 در اسلام خیانت در امانت، نکوهیده و زشت است و در ردیف گناهان کبیره جا گرفته است. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرموده است: «لیس منا من خان مسلماً فی اهله و ماله» آنکه به ناموس و مال مسلمانی خیانت کند، از ما نیست. بحارالانوار، ج75، ص47 https://eitaa.com/javadashari55
‌🔴 حکایت‌های پندآموز روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد... 📜روایت نموده اند که رسول خدا (ص) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید اصحاب تعجیل کردند و از آنجا گذشتند و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن قبر رسیدند خواستند زود بگذرند. حضرت فرمودند: عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید؟!حضرت فرمودند: صاحب این قبر را عذاب می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد او را نداشتم. اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و رحمت به او چه بود؟ حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به سبب فسقش تا این ساعت در اینجا معذب بود کودکی از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند《بسم الله الرحمن الرحیم》را تعلیم نمود و کودک آن را بر زبان جاری نمود، در این هنگام به فرشتگان عذاب خطاب رسید که: دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد 📚مجموعه شهرحکایات https://eitaa.com/javadashari55
تقدیم به حضرت زینب سلام الله علیها **************** السلام ای دخترِ والا مقامِ فاطمه زینب ای آیینه دارِ صبح و شامِ فاطمه جلوه کرده در وجودِ تو تمامِ فاطمه آمدی دنیا و دنیا شد به کامِ فاطمه گرچه ای بانو تو سر تا پا شبیهِ مادری در زمین و آسمان زینت برای حیدری جمعِ زهرا و علی ، بالاتر از باور تویی وارثِ حجب و حیا و عصمتِ مادر تویی کوهِ صبری که بُوَد از کوه محکم تر تویی زینتِ حق حیدر است و زینتِ حیدر تویی نامِ زیبای تو را خالق معین کرده است با تو یا زینب ، ولایت را مزیّن کرده است کیستی بانو؟ تویی جمعِ صفاتِ پنج تن در شجاعت چون حسین و در کرامت چون حسن دیده ی تاریخ مثل تو ندیده شیر زن کفر می لرزد به خود هر گاه می گویی سخن هر زمان مثلِ علی تفسیر قرآن می کنی با کلامت نامسلمان را مسلمان می کنی دفترِ عمرِ تو غرقِ عشق باشد خط به خط هر زمان حرفِ فداکاری است می آیی وسط بارها و بارها در وصفِ تو گفتم غلط چون که اوصافِ تو را معصوم می فهمد فقط انبیا و اولیا را برده صبرت زیرِ دین ما کجا و مدح تو! مدحِ تو باشد با حسین ثبت گشته مدحِ تو در متنِ دیوانِ حسین آمدی دنیا که باشی روح و ریحانِ حسین روز اول تا رسیدی روی دامانِ حسین رازِ لبخندِ تو را فهمید چشمانِ حسین بینِ آغوشِ حسینت چشم هایت باز شد از همان دم عاشقی بینِ شما آغاز شد با نگاهت قول دادی تا که باشی یاورش عهد بستی با حسینت تا شوی پیغمبرش نذر کردی تا شوی پروانه ای دورِ سرش هم که بعد از فاطمه باید تو باشی مادرش کربلایی شد دلم با اشک می گیرم وضو یادم آمد از وداع و بوسه ی زیر گلو یادم آمد جای مادر بوسه بر حنجر زدی یا که در گودال بر او مادرانه سر زدی ناله ها با دیدن آن لاله ی پرپر زدی رو به یثرب حرف هایی را به‌ پیغمبر زدی یا رسول الله، یا جَدّا ، حسینت را ببین زینتِ دوش تو افتاده رها روی زمین
جشن میلاد حضرت زینب کبری (س) (سالگرد تاسیس مجمع عاشقان حضرت محسن (ع) سخنران ؛ حجت الاسلام و المسلمین سید جواد چاوشی مولودی خوانی ؛ مداحان اهل‌بیت زمان: سه شنبه پانزدهم آبانماه/ساعت ۲۰ مکان ؛ خیابان مولوی ،مقابل بیمارستان آیت ا.. گلپایگانی ،جنب فروشگاه برنج شهر مجمع عاشقان حضرت محسن (ع) https://eitaa.com/joinchat/2223570957C8a40e88e5a
🔴 داستان‌های‌بحارالانوار رفاقت با سه کس ممنوع!!! هرگاه امیرالمومنین علی علیه السلام به منبر می‌رفتند، می‌فرمودند: مسلمان باید از رفاقت و دوستی سه کس اجتناب کند؛ ۱. آدم بی باک و هرزه (در گفتار و رفتار). ۲. احمق (کم عقل). ۳. دروغگو. زیرا آدم بی باک و هرزه، کارهایش را به تو آرایش می‌دهد و می‌خواهد که تو هم مانند او باشی، چنین شخصی هرگز به درد دین و آخرت تو نمی خورد، دوستی با او جفا و سخت دلی و رفت و آمدنش بر تو، ننگ و عار است. و اما احمق، هرگز خیر و خوبی از او به تو نمی رسد. هنگام مشکلات امیدی به او نیست، اگر چه در حل آن تلاش کند و چه بسا اراده کند بر تو خیری رساند (ولی به واسطه حماقتش) به تو ضرر می‌زند. پس مرگ او بهتر از زندگی اوست و سکوت او بهتر از سخن گفتنش و دوری از وی بهتر از نزدیکی با او می‌باشد. و اما دروغگو، هیچگاه زندگی با او بر تو گوارا نیست، سخنان تو را نزد دیگران می‌برد و گفته آنان را نزد تو می‌آورد، هرگاه صحبتی را تمام کند سخن دیگری را شروع می‌کند، ممکن است گاهی راست هم بگوید ولی مردم باور نکنند، می‌کوشد مردم را به یکدیگر دشمن سازد و در سینه شان کینه برویاند. پس از خدا بترسید و مواظب خویشتن باشید  و ببینید که با چگونه افرادی رفاقت می‌کنید و طرح دوستی می‌ریزید. 📚بحار ج ۷۴، ص ۲۰۵. https://eitaa.com/javadashari55
مراسم جشن و مولودی خوانی شب ولادت حضرت عقیله بنی هاشم باحضور مسئولین شورای هیئات مذهبی کشور چهارشنبه ۱۶. آبانماه /ساعت ۲۲ نجف اشرف .حرم آقا امیرالمومنین (ع)
نقل كرده‏ اند كه:روزى حضرت اميرالمومنين علیه السلام ميهمانى را به همراه خود به منزل آورد به حضرت زهرا عليها السلام فرمودند:در خانه براى مهمان چه دارى؟ عرض كرد يا على فقط يك گرده نان در خانه است كه آن را براى دخترم زينب گذارده ‏ام. حضرت زينب در بستر بود ولى هنوز بيدار بود، تا اين سخن را از مادرش شنيد با اينكه چهار ساله است! گفت: مادر جان نان را براى مهمان ببريد، جود و سخاى زينب از همان خرد سالگى معلوم است تا چه رسد به روز عاشورا و فدا کردن فرزندانش. حضرت زينب دو فرزند بنام عون و محمد با يك مقدماتى رفتند ميدان و كشته شدند، حضرت امام حسين (عليه السلام) كشته آنها را رو به خيمه آورد. حضرت زينب از خيمه خود بيرون نيامد ولى برعكس هنگامى كه كشته على اكبر ميوه دل امام حسين (عليه السلام) را آوردند از خيمه بيرون آمد روى كشته على اكبر (عليه السلام) چه ناله‏ ها و چه گريه‏ هايى مى ‏كرد، مثل اينكه فرزند خودش است دو نور ديده‏ اش را داده ولى از خيمه بيرون نمى‏ آيد. 📗زندگانى حضرت زينب عليها السلام ص 26 امام سجاد عليه السّلام فرمودند: عمّه ام ، زينب ، با وجود همه مصيبت ها و رنج هايى كه در مسيرمان به سوى شام به او روى آورد ، حتّى يك شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت . 📗وفيات الأئمه ، ص 441 https://eitaa.com/javadashari55
❤️ شفاعت امام حسين (ع) به خاطر مادر مرحوم آقا شيخ محمدحسين قمشه‌ای که از شاگردان سيد مرتضی کشميری بود در سن 18 سالگی در قمشه مبتلا به مرض حصبه شد، اطبا در مداوای او توفيقی نيافتند و ايشان فوت کرد. مادرش گفت :«دست به جنازه فرزندم نزنيد تا من برگردم»، قرآن را برداشت و گريه‌کنان به پشت بام رفت و اباعبدالله (ع) را شفيع قرار داد و گفت :«دست از شما برنمی‌دارم تا بچه‌ام زنده شود». چند دقيقه نگذشت که شيخ محمدحسين زنده شد و گفت : «برويد به مادرم بگوييد که شفاعت امام حسين (ع) پذيرفته شد.» او می‌گويد :« وقتی مرگم نزديک شد دو نفر نورانی سفيدپوش را ديدم که گفتند :«چه باکی داری؟» گفتم :«اعضايم درد می‌کند». يکی از آن دو دست به پايم کشيد راحت شدم، ديدم اهل خانه گريانند ولی هرچه خواستم بگويم که راحت شدم نتوانستم تا آن که آن دو من را به حرکت درآوردند؛ در بين راه شخصی نورانی را ديدم که به آن دو فرمود :«ما سی سال عمر به او عطا کرديم» و فرمود :« او را به مادرش برگردانيد که يکباره ديدم همه گريان هستند» اکثر علمای نجف نقل کرده‌اند ايشان که مدتی بعد از ساکنان نجف شدند پس از سی سال به ديار باقی شتافتند. 📚منابع: داستانهای شگفت‌انگيز شهيد آیت الله دستغيب. کرامات و مقامات عرفانی امام حسين (علیه السلام) https://eitaa.com/javadashari55