eitaa logo
{•جوان‌‌فردا•}
449 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
706 ویدیو
33 فایل
نوجوانان مدیران آینده این کشورند✌🏻🍃 نظراتتون رو به ما منتقل کنید :) http://payamenashenas.ir/javan__farda • • • پشت صحنه👀 @javab_nashenas
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️دانش‌آموز ممتاز تهرانی بعد از کنکور خودکشی کرد 🔹پسر ۱۹ ساله که همه تلاشش را کرده بود در کنکور ریاضی موفق شود، وقتی آزمون را خراب کرد تصمیم گرفت به زندگی‌اش پایان بدهد 🔹ساعت ۱۸ روز پنجشنبه گزارش مرگ پسری ۱۹ ساله به قاضی کشیک جنایی پایتخت اعلام شد. 🔹با حضور تیم تحقیق در محل حادثه معلوم شد پسری خودش را از پشت بام ساختمانی چهارطبقه به پایین انداخته و جان باخته است./رکنا😔 اخبار موثق از سایت آموزش و پرورش @javan_farda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرامش آغوش تو کم داره قلبم💔 دلواپسم خیلی آقا واسه محرم🥀 من تو نگاه اول عاشقت شدم رفت وقتی نگاهم خورد به گنبد و به پرچم🖤 از بچگی سینه زن هیئت هات بودم آقا یه نیم نگاهی هم به ما بکن 😔🖤 @javan_farda
یارقیه من دختری یــتیمــم ، اگر مــیشود نزن گر مــــیزنی بزن ، ولی حـــرف بد نزن سیلی مگر چه داشت که دیگر نمیزنی؟ سیلی بزن به پهلوی من با لگد....نزن @javan_farda
جا داره یه دمت گرمی هم بگیم به اون🌱🖤❤️ پسری که کل سال و مدل موهاش فشن و حالا توی محرم یه لباس یکدست مشکی ساده پوشیده🖤 به اون دختری نظر کرده توی ماه محرم چادر سرش کنه🖤 به اون پسری که توی این ماه وقتی نا محرمی رو میبینه سرشو میندازه پایین🖤 به اون دختری که وقتی صدای روضه امام حسین رو میشنوه روسریشو میکشه جلو🖤 به اون پسری که وقتی دوستش میخواد به یه دختر تیکه بندازه بهش میگه داداش این یک ماهو بیخیال🖤 واقعا دمتون گرم ✌️🏻✋🏻 ولی ای کاش یادمون نره😔 کل یوم عاشورا🥀 کل ارض کربلا🥀 @javan_farda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤••• روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار، پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا، به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار، دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه جان من برخیِ " آن مرد " که در شط فرات، تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه هر طرف می نگری نامِ «حسین» است و «حسین» ، ای دمش گرم، سرش رفت، ولی قولش نه  🖤 @javan_farda
بسم الله الرحمن الرحیم . . اصلا رقیّه نه! مثلا دختر خودت؛ یک شب میان کوچه بماند... چه میشود؟ . @javan_farda
🍃️◼🍃_________ ▪ حاج محمود تو خیمه خودش مونده بود سالها بنی فاطمه تو خیمه خودش ،رسولی و طاهری و بقیه هم تو خیمه های خودشون ▪ما هم که عادت کرده بودیم هر کدوم به خیمه مسجد محلمون، به یکباره دشمنی نادیدنی به همه خیمه ها حمله کرد، اهل خیام اومدن بیرون هرکی به یک سو روانه شده حالا جا به جای شهر پر از ناله اهل خیام شده . ▪نگاه کن کربلا هم عصر عاشورا دیگه کسی توو خیمه نبود همه به رهبری امام سجاد و حضرت زینب اومده بودن بیرون تا برن کاخ یزید رو ویران کنند پسر فاطمه صدامون زده که از خیمه ها بیرون زدیم هر سال قصه مون تا گودال پیش میرفت امسال رسیدیم به عصر عاشورا این یعنی یه کسی داره ما رو وادار به حرکت میکنه یعنی قصه بعدی ویران شدن کاخ یزیدِ. ▪ سالها توو قصه قبلی مونده بودیم حواسمون رو جمع کنیم نزدیک آخرای قصه ایم حالا که از درون خیمه ها دست غیبی بیرونمون آورده دل به دل زینب کبری (س) بدیم که چند فرسخ تا شام بیشتر نمونده ▪میدونم به دست و پامون غل و زنجیر اسارت بستن ولی کاروان زینب هم با زنجیر اسارت خودش رو به مقصد رسوند زود باشیم از کاروان جا نمونیم. ▪به صبح ظهور نزدیک شدیم دست منتقم خون حسین ما رو از قصه گودال خونین عبور داده، خوب گوش کن صدای حسین حسین از درون خیمه ها به بیرون رسیده، ▪ حالا دیگه این زینب است که اهل خیام را هدایت میکند یادتون میاد اون حرف امام زمان"عج" را که خدا را به عمه ام زینب قسم دهید برای ظهور، ▪ قسمهامون جواب داده خدا همه رو از خیمه ها آورده بیرون و سپرده دست زینبش.تورو خدا گوش به فرمان زینب باشیم که زود به آخر قصه برسیم به خدا دیگه همه خسته شدیم حالا که از خیمه بیرون اومدیم نکنه به جای کاروان زینبی تو بیابونها گم بشیم و دوباره سالها تو این قسمت قصه بمونیم. ▪باور کنید که بیرون اومدن از خیمه هایی که سالها بهشون عادت کرده بودیم یه فرصت بینظیر برای رسیدن به ظهوره.اگر قدر ندونیم ازمون گرفته میشه و باز ما میمونیم و حسرت صبح ظهور . ▪اللهم عجل لولیک الفرج @javan_farda
ما جوونای جنگیم ما رو با تهدید نترسون @javan_farda
بیا تا جوانم بده رخ نشانم💟 که این زندگانی وفایی ندارد😔 @javan_farda
چادر سر کردن بلدی نمیخواد. عشق میخواد پس بذار به چادرت پیله کنند به پروانه شدنت می ارزد❤️🖤 @javan_farda
خواهرم🧕🏻 برادرم🧔🏻 در این زمانہ اگر به خاطر "حرف مردم" تغییر ڪنی . این جماعتـ هر روز تو را جور دیگر می خواهند 😒 . ولے😌☝️ لبخند خالق را به هیچ حرفے ترجیح نده 😉 . @javan_farda
🍃◾️🍃 🌹 عــــــــــشق را افسانه کردی یاحسین عـــــــــقل را دیوانه کردی یاحسین در ره معبود بی همتای خویش... همتــــــــــی مردانه کردی یاحسین تا قیــــــــــامت در دل اهـــــــــل ولا منــــــــــزل و کاشانه کردی یاحسین 🌹السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَوْلاَیَ یَا 🌹أَبَاعَبْدِاللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ‏ ‌‌‎‌ @javan_farda 🍃◾️🍃
بخشی از زيباييهاي وقايع کربلا: 🌹زيباترين خواهش يک زن 🌷 همراه کردن زهير با امام حسين (عليه السلام) توسط همسرش 🌹زيبا ترين بازگشت : توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين (عليه السلام) 🌷زيباترين وفا داري : نخوردن آب در شط فرات ابالفضل (عليه السلام) 🌹زيبا ترين جنگ : نبرد حضرت علي اکبر (عليه السلام) با دشمن 🌷زيبا ترين پاسخ :احلي من العسل جناب قاسم ابن الحسن(عليه السلام) 🌹زيبا ترين هديه :تقديم عون و محمد به امام حسين (عليه السلام) توسط مادرشان حضرت زينب (سلام الله عليها) 🌹زيبا ترين نماز : نماز ظهر عاشورا در زير باران تير 🌷زيبا ترين جانثاري : حائل قرار دادن دستها ، توسط عبدالله ابن حسن (عليه السلام) و دفاع از عمو 🌹زيبا ترين سخنراني : سخنراني امام سجاد (عليه السلام) و حضرت زينب (سلام الله عليها) در کاخ ظلم 🌷و از همه زيبايي ها زيباتر جمله ی ⁉️ « ما رأيتُ الا جميلاً » که حضرت زينب (سلام الله عليها) حيدر وار بيان کرد. 🌹 وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید:خب , چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم @javan_farda
🏴درروضه کمی گریستن نعمت بود... 🏴کوبیدن بر سینه ته لذت بود... 🏴حالا که قرنطینه شدم می‌فهمم 🏴سرمایه زندگی من هیئت بود😭 @javan_farda
یامهدی ادرکنی: ▫️◾️▫️ 😔روضه ای که قبول شد 😭 مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره ) میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم:دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟  چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.  سر خم کردم و  وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا" به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم  به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....  آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس با اخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن  گدایی و شاهی برابر نشیند.   📚 منبع؛ کتاب خاطرات مرحوم کوثری (ره) ▫️◾️▫️ @javan_farda
❤️🥀 میـدونـے چــیه⁉️ • • شـمـا داریـد بـه یـه کـسـایی مـیـگـیـد نـرید هـیئـت کرونا مــیـگـیریـد مـیمـیـریـد • • • کـه ایـنـا آرزوشـونـه تـو روضه بـمـیرن🙂💔 @javan_farda
💔 داغ مادر ، داغ بابا، کربـــلا هم پیش رو 💔 روزهای سخت زینب،بعد از این آغاز شد💔 💔 @javan_farda
پویش لوازم التحریرایرانی اسلامی برای دانش آموزان نیازمندوکم برخوردار میزان همراهی شمادراین مسیرهرچنداندک،مارا درحمایت ازتحصیل مصمم ترخواهدکرد. محل تحویل کمکهای نقدی وغیرنقدی حوزه بسیج دانش آموزی شهیدعلم الهدی درضمن کمکهای نقدی خودرابه شماره کارت ۶۲۷۳۸۱۱۰۹۷۳۱۱۳۳۳واریزنمایید.
*آنچه از حسین که کمتر به ما گفته‌اند* @javan_farda امام حسین را فقط در چند ساعت آخر زندگی‌اش خلاصه کرده‌ایم در حالی که از ۵۷ سال زندگی او بی خبریم. ✅امام حسین در جنگ‌های جمل و صفین، مثل سربازهای ساده در میدان جنگ حاضر شد؛ در حالی که می‌توانست به بهانه آقازاده بودن، خود را از رزم، معاف کند. ✅امام حسین عاشقانه خانواده‌اش را دوست داشت و به آنها محبت می‌کرد و حتی برای همسرش رباب، شعر عاشقانه می‌سرود. ✅در حال اعتکاف و طواف خانه خدا، شخص مقروضی از ایشان تقاضای کمک کرد و امام حسین اعتکاف خود را شکست تا از طلبکار، تقاضای مهلت کند. ✅هیچگاه هیچ پست و مقامی را از پدر خود که حاکم تمام ممالک اسلامی بود طلب نکرد. امام حسین کشاورز بود و هر روز بر روی اراضی خود کار می‌کرد. ✅در ماجرای صلح امام حسن با معاویه، با برادرش همراهی کرد و سخن هیچ مخالفی را نپذیرفت. پس از شهادت برادر نیز تا زمان مرگ معاویه به پیمانی که معاویه بارها آن را شکسته بود، متعهد ماند. ✅هیچگاه هیچ سائلی از خانه او دست خالی بر نمی‌گشت و نه تنها به فقرا کمک می‌کرد بلکه آن‌ها را از گدایی بی نیاز می‌کرد. ✅در ماجرای خاکسپاری امام حسن، به خاطر جلوگیری از نزاع، به دفن نشدن برادرش در کنار رسول‌الله رضایت داد. ✅کنیز خود را به خاطر اینکه یک دسته‌گل به ایشان هدیه داد، آزاد کرد. ✅وقتی برده‌ای را دید که به یک سگ غذا می‌دهد، او را از اربابش که یهودی بود خرید و همان‌جا آزاد کرد. مرد یهودی و همسرش با دیدن مرام حسین، همان‌جا مسلمان شدند. ✅در ماجرای بیعت اجباری با یزید، در حالی که می‌توانست مثل عبدالله‌بن‌زبیر در مکه پناهنده شود، این‌کار را نکرد تا حرمت کعبه خدشه‌دار نشود. @javan_farda ✅وقتی به سپاه هزار نفری حربن‌یزید ریاحی برخورد کرد، نه تنها از عطش لشکریان دشمن سوء‌استفاده نکرد بلکه همه لشگریان دشمن را سیراب کرد. حتی امام‌حسین دستور داد که اسب‌های دشمن را هم سیراب کنند. ✅وقتی که فهمید مردم کوفه از بیعت خود برگشته‌اند، برای جلوگیری از جنگ و خون‌ریزی به دشمن گفت که از رفتن به کوفه منصرف شده‌ و بر‌می‌گردد ولی ابن‌زیاد مخالفت کرد. ✅وقتی حربن‌یزید ریاحی به دستور ابن‌زیاد، اجازه بازگشت به امام حسین نداد، اصحاب به ایشان پیشنهاد دادند که با لشکر کوچک حُر بجنگند و از مهلکه فرار کنند ولی حضرت سیدالشهداءعلیه السلام فرمود: من شروع کننده جنگ نیستم. ✅در حالی که تعداد سربازان ایشان کمتر از صد نفر بود، به آنها فرمود هر کسی که بدهکار است نمی‌تواند با ما باشد و دو نفر از سربازان، به همین دلیل شبانه از امام حسین جدا شدند. ✅زمین کربلا را شصت هزار درهم از صاحبان آن خرید و به همان‌ها بخشید تا خون او در زمین دیگران ریخته نشود. ✅مردم در هنگام دفن امام‌حسین، آثار زخم‌هایی کهنه بر دوش ایشان دیدند. امام سجاد فرمودند این زخم‌ها اثر کیسه‌هایی است که پدرم شبانه به منزل نیازمندان می‌بُرد. @javan_farda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا