eitaa logo
خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
935 دنبال‌کننده
23هزار عکس
15.8هزار ویدیو
85 فایل
امام خامنه ای: شما افسران جوان جبهه مقابله با جنگ نرم هستید. ارتباط با ادمین و انتقادات و پیشنهادات👇 https://eitaa.com/Sun_man313 🕪مسئول تبادلات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا با اشک،الفت از قدیم است که مرغ دل به صحن غم مقیم است محبین خون ز ابر دیده ‌بارید عزای و است 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
عبد.mp3
1.29M
🎙 عبدالعظیم حسنی علیه السلام استاد رفیعی 🏴🏴🏴 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
📱شمخانی: ابلهانی که دنبال حصر ما بودند الان در حصر ناشی از اقتدار ایران گرفتار شده‌اند 🔹التماس‌های ترامپ ‌و هوک برای مذاکره شاهدی بر این مدعاست. 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔴️ نفس محاکمه که سالها جزو افراد پرنفوذ قوه قضاییه بوده، یک دستاورد است. اگرچه همه انتظار دارند این محاکمه بدون مسامحه باشد اما رئیسی تا اینجا نشان داده باور دارد که با «دستمال کثیف نمیشود شیشه را پاک کرد» و اولویت مبارزه با فساد نیز باید از درون قوه قضاییه شروع شود. 💬 امیرحسین ثابتی 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ «یار همیشگیم یا سیدالکریم» 🏴همزمان با ۱۵ شوال، سالروز وفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
ماجرای جنجالی قانون «تسهیل ازدواج» چیست؟ 🔹به تازگی متنی در شبکه‌های اجتماعی با عنوان طرح «ازدواج اجباری» مجلس یازدهم در شبکه‌های اجتماعی در حال دست به دست شدن است. 🔹بسیاری با استناد به این متن هجمه‌هایی را به مجلس نوپای یازدهم وارد کردند. 🔹این متن را اولین بار در سال ۹۷ سایت پارسینه با عنوان «قانون دوازده گانه برای تسریع و شتاب ازدواج» منتشر کرده بود. 🔹شفقنا نیز در ۹ خرداد ماه این متن را به نقل از حجت‌الاسلام محمد ادریسی سردبیر نشریه سراج منتشر کرده است. 🔸اما واقعیت این است که این موضوع نه تنها طرح مجلس یازدهم برای موضوع تشویق به ازدواج نیست بلکه هیچ پیشنهاد هیچ مسئول و یا کارشناس خبره‌ حوزه خانواده هم نیست. 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔴عامل اصلی اشغال فضای مجازی توسط دشمنان را بشناسید اگه به جای این چت های مسخره یکم رو کار وزارت خونت تمرکز می کردی الان وضع آی تی ما این نبود! یه وزارت خونه اینقدر کار داره که شما 24 ساعت هم کار کنی باز وقت کم میاری! چطور میرسی این کارا رو کنی شما؟؟؟؟؟ 🔗 حــــــــاج احمــــــــــد 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔴شیفتگان قدرت اصلاح‌طلبان عملا از حاکمیت عبور کرده‌اند و از نظام خارج شده‌اند. گروه اندکی از آنها که شیفته قدرت هستند در برزخ «ماندن» یا خروج از نظام در بلاتکلیفی به سر می‌برند. این برای انتخابات ۱۴۰۰ آماده می‌شوند. "حسن عباسی" 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
انشاءالله از امشب با زندگینامه معروف به در خدمت شما بزرگواران هستیم. که وقتی از رشادت و شهامتش میشنود تمام قد می ایستد و را در آغوش میگیرد و می بوسد. ✨ 🍂 @golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این داستان برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال 93 شهر آمِرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر در قالب داستانی عاشقانه روایت شد. پیشکش به همه شهدای مدافع حرم، شهدای شهر آمرلی و شهید عزیزمان آمرلی در زبان ترکمن یعنی امیری علی؛ امیر من علی علیه السلام است. 🍂 @javanan_enghelabi313
📚 📝 نویسنده : ❤️ 💠 وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانه‌ای بود که هر چشمی را نوازش می‌داد. خورشید پس از یک روز آتش‌بازی در این روزهای گرم آخر ، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه می‌کشید. دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را می‌دیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه های نخل ها رد می‌شد، عطر او را در هوا رها می‌کرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم می‌کرد! 💠 دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت می‌گذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگی‌ام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا درآمد. همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر می‌دانستم اوست که خانه قلبم را دقّ‌الباب می‌کند و بی‌آنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم :«بله؟» 💠 با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ می‌چرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم می‌کردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند :«الو...» هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطه‌ای خیره ماند، خودم را جمع کردم و این بار با صدایی محکم پرسیدم :«بله؟» 💠 تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را کنار گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تکرار می‌کند :«الو... الو...» از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :«منو می‌شناسی؟؟؟» 💠 ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش برایم آشنا نبود که مردّد پاسخ دادم :«نه!» و او بلافاصه و با صدایی بلندتر پرسید :«مگه تو نرجس نیستی؟؟؟» از اینکه اسمم را می‌دانست، حدس زدم از آشنایان است اما چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم :«بله، من نرجسم، اما شما رو نمی شناسم!» که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خنده‌ای نمکین نجوا کرد :«ولی من که تو رو خیلی خوب می‌شناسم عزیزم!» و دوباره همان خنده‌های شیرینش گوشم را پُر کرد. 💠 دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدن‌مان دلم لرزید که او در لرزاندن دل من به‌شدت مهارت داشت. چشمانم را نمی‌دید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :«از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!» با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :«اما بعد گول خوردی!» و فرصت نداد از رکب که خورده بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت :«من همیشه تو رو گول می‌زنم! همون روز اولم گولت زدم که عاشقم شدی!» و همین حال و هوای عاشقی‌مان در گرمای ، مثل شربت بود؛ شیرین و خنک! 💠 خبر داد سر کوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه می آید که با دستپاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم. از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دست‌بردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا درآمد. در لحظات نزدیک مغرب نور چندانی به داخل نمی تابید و در همان تاریکی، قفل گوشی را باز کردم که دیدم باز هم شماره غریبه است. 💠 دیگر فریب شیطنتش را نمی‌خوردم که با خنده‌ای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و دیدم نوشته است :«من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم می‌برمت! ـ عَدنان ـ » برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال خفگی هستم که حالا من شوهر داشتم و نمی‌دانستم عدنان از جانم چه می خواهد؟... ... 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──