eitaa logo
جوانان کوی اصحاب ساری
142 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
8.8هزار ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
15.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 فوری 🔸 کلیپ ببینید؛ 👈 دستگیری اعضای باند گروگانگیری در زاهدان 📝 در پی وقوع آدرم ربایی های متعدد در زاهدان و اقدام به اخاذی کارآگاهان پلیس آگاهی استان موفق به دستگیری اعضای آن و سرکرده ادم ربایان شدند. پليس آگاهي ─━━━⊱✿❀‌‌‌🏴❀✿⊰━━━─      @javanankoyeashab ─━━━⊱✿❀‌🏴❀✿⊰━━━─
🔴 منابع ترک:اسرائیل قرار است بزرگترین هواپیمای ابرتانکر جهان را برای اطفای حریق به ترکیه بفرستد. این هواپیما 75 تن آب دارد. ✍ گفتیم در جریان باشید که رژیم اردوغان و باند جنایتکار اسرائیل چقدر همکاری های نزدیک و دوستانه ای دارند . باقی حرفها و ادعاهای اردوغان و دولتش علیه اسرائیل فقط شو و نمایش است. اسرائیل به پشتیبانی همین حکام خائن برخی کشورهای اسلامی در غزه کودک کشی می‌کند.... ─━━━⊱✿❀‌‌‌🏴❀✿⊰━━━─      @javanankoyeashab ─━━━⊱✿❀‌🏴❀✿⊰━━━─
447.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پزشکیان: من بلد نیستم زیاد حرف بزنم چیزهایی هم که باید از روی کاغذ بخوانم بدتر خراب می‌کنم. ─━━━⊱✿❀‌‌‌🏴❀✿⊰━━━─      @javanankoyeashab ─━━━⊱✿❀‌🏴❀✿⊰━━━─
3.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تشکر شهروند عراقی از پاکبان های ایرانی ─━━━⊱✿❀‌‌‌🏴❀✿⊰━━━─      @javanankoyeashab ─━━━⊱✿❀‌🏴❀✿⊰━━━─
بچه های مشایه معمولا آب یا دستمال کاغذی میدن، بعضیا این هم ندارن کمی عطر کف دستت میزنن اما این دخترکوچولو چیزی جز خودکار و سوادش نداره، کف دست زوار رو مزین به نام اباعبدالله می‌کنه.. چیه این مسیر که هرکسی به روشی میخواد اسمشو جز خادمین این راه ثبت کنه..؟ عکس ازکانال عجم علوی ارسالی مخاطبین کانال ─━━━⊱✿❀‌‌‌🏴❀✿⊰━━━─      @javanankoyeashab ─━━━⊱✿❀‌🏴❀✿⊰━━━─
🍀سلام امام زمانم🍀 💎اَلسَّلاَمُ عَلَي الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الأُْمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ وَ يَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ وَ يَمْلأََ بِهِ الأَْرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً وَ يُمَكِّنَ لَهُ وَ يُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنِينَ 🌸سلام بر مهدي كه خداي عزّوجلّ امّتها را به وجود او وعده داد، كه به وسيله او سخنها را جمع كند، و پراكنده ها را گرد آورد، و زمين را به او پر از عدل وداد نمايد، و به او جايگاه و قدرت دهد، و وعده اش را به اهل ايمان به وسيله او وفا كند. 📚فرازی از زیارت نامه حضرت مهدی(عج) ─━━━⊱✿❀‌‌‌🏴❀✿⊰━━━─      @javanankoyeashab ─━━━⊱✿❀‌🏴❀✿⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸ص- صیحه آسمانی (بخش دوم)  …ادامه از شماره ی قبل… 💢 برخی از آیات قرآن از جمله آیه ۲ سوره قمر، آیات ۸ تا ۱۰ سوره مدثر و ۴۱ و ۴۲ سوره ق و… به این ندای آسمانی خبر داده اند.  🔻محتوای این ندای آسمانی در روایات بدین صورت آمده است: ۱- حجت خدا ظاهر شد. ۲- حق با اوست. ۳-حق با آل محمد است. ۴- حق با حضرت علی و شیعیان اوست. ۵- خدا او را برای نابودی ستمگران برانگیخته است. ۶- دیگر دوران ستمگری سپری شده. ۷- او امیر شماست و فرمان به دست اوست. ۸- از او اطاعت کنید. ۹- بسوی او در مکه بشتابید. ۱۰- یاران او، اولیای پروردگارند. 📚کتاب در آستانه ظهور، ص۸۸ 🔰ادامه دارد...(ادامه در قسمت بعدی…) ─━━━⊱✿❀‌‌‌🏴❀✿⊰━━━─      @javanankoyeashab ─━━━⊱✿❀‌🏴❀✿⊰━━━─
♨️توسل به امام زمان ارواحنا فداه را فراموش نکنید... 🔸باید توسلات ما، به وجود مقدس حضرت باشد. گدايی كردن پيش آقا خرج ندارد. هر چيز می‌خواهی، از خدا و از علیه السلام بخواه. 🔸از دعا نگذريد؛ دعا خيلی اثر دارد؛ خود دعا، عبادت است؛ به ویژه توسل به امام زمان وقت و بی‌وقت، را فراموش نكنيد. 🔸می‌گویند: كسی كه درِ خانه‌ای را كوبيد و زياد در زد، بالاخره در را باز می‌كنند. درِ خانه امام زمان را بزن. خدا می‌داند كريم است، آقا است، مهربان است. 🖋آیت الله ناصری دولت آبادی ─━━━⊱✿❀‌‌‌🏴❀✿⊰━━━─      @javanankoyeashab ─━━━⊱✿❀‌🏴❀✿⊰━━━─
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ این دنیا جای عبور است.... 🎥آیت الله ناصری رحمة الله علیه ─━━━⊱✿❀‌‌‌🏴❀✿⊰━━━─      @javanankoyeashab ─━━━⊱✿❀‌🏴❀✿⊰━━━─
شهدا❤️ 🌹غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد. 🌷سردار مدافع حرم «حاج‌مهدی نیساری» که در شب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد!فردی بود که برای شناسایی پیکر «شهیدحججی» به مقر داعش رفت و از «سیدحسن نصرالله» لقب پهلوان مقاومت را گرفت. 🌷ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید‌ محسن‌ حججی👉 بعد از شهادت حججی تا مدت‌ها، پیکر مطهرش در دست داعشی‌ها بود تا اینکه قرار شد حزب‌الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند. بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند. داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب‌الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب‌الله را آزاد کند. به من گفتند: «می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟» می‌دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهم‌تر بود. قبول کردم. با یکی از بچه‌های سوری به‌نام حاج سعید از مقر حزب‌الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم. در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه ما را می‌پایید. پیکری متلاشی و تکه‌تکه را نشانمان داد و گفت: «این همان جسدی است که دنبالش هستید!» میخکوب شدم. از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه، خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: «من چه‌جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن اربا اربا شده، این بدن قطعه قطعه شده!» بی‌اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت، اسلحه‌اش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم: «پست‌فطرتا، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست‌هاش؟!» حاج‌سعید حرف‌هایم را تندتند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند، می‌گفت: «این کار ما نبوده. کار داعش عراق بوده.» دوباره فریاد زدم: «کجای شریعت محمد آمده که اسیرتان را این‌جور قطعه قطعه کنید؟!» داعشی به زبان آمد و گفت: «تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام و نه حتی کوچک‌ترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می‌زد!» هرچه می‌کردم پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: «ما باید این پیکر رو برای شناسایی دقیق با خودمون ببریم.» اجازه نداد. با صدای کلفت و خشدارش گفت: «فقط همین‌جا.» نمی‌دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، پیکر محسن نبود و داعش می‌خواست فریبمان بدهد. در دلم متوسل شدم به حضرت زهرا علیهاالسلام. گفتم: «بی‌بی جان! خودتون کمکمون کنید، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.» یک‌باره چشمم افتاد به تکه‌استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به‌هم زدن، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج‌سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حز‌الله. از ته دل خدا را شکر کردم که توانستم بی‌خبر از آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب‌الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم. فردای آن روز حرکت کردم سمت دمشق. همان روز خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب‌الله، پیکر محسن را تحویل گرفته‌اند. به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی‌بی حضرت زینب علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها آمد و گفت: «پدر و همسر شهید حججی به سوریه آمده‌اند. الان هم همین جا هستن، توی حرم.» من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می‌دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، جلو آمد و مرا در بغل گرفت و گفت: «از محسن خبر آوردی.» نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ گفتم: «حاج‌آقا، پیکر محسن مقر حزب‌الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش.» گفت: «قَسَمَت می‌دم به بی‌بی که بگو.» التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست. دستش را انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیهاالسلام و گفت: «من محسنم رو به این بی‌بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تار مویش رو برام آوردی، راضی‌ام.» وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: «حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی‌اکبر علیه‌السلام اربا اربا کردن.» هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: «بی‌بی، این هدیه رو قبول کن.» ارسالی مخاطبین کانال ▫️شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات ─━━━⊱✿❀‌‌‌🏴❀✿⊰━━━─      @javanankoyeashab ─━━━⊱✿❀‌🏴❀✿⊰━━━─
🔷 ۲۶ مرداد سالروز بازگشت اسرای سرافراز اسلام به میهن گرامی باد. (بله آقای ظریف، آن زمان که شما در آمریکا می‌خندیدی، جبهه مقاومت اینگونه شکل گرفت!) ♦️امام خمینی (ره): «اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود.» 🔹این شهید بزرگوار از نیروهای اطلاعات عملیات مشهد بود که در عملیات کربلای ۴ اسیر شد و هویتش در همان روزهای اول اسارت توسط یک اسیر قدیمی و خودفروخته و به وعده تعلقِ غذای بیشتر به او لو رفت! 🔹در شکنجه گاه مخفیانه تکریت ۱۱، بعثی ها او را به قلاب پنکه سقفی آویزان کردند، مدتی بعد در آب جوش انداختند، با یک کابل فشار قوی بالای ۵۰۰ ضربه بر کمرش زدند، با پا شیشه پنجره سرویس بهداشتی را شکستند و بدن نیمه جان و لخت شده اش بر روی آن انداختند و او را غلط دادند و سپس بر زخم هایش نمک پاشیدند و با یک فرچه مخصوص شستن لباس به شدت زخم هایش را خراشیدند و سیم برق را در حالی که دستانش بسته بود به او متصل کردند! 🔹فریادهای او فضای حمام را پرکرده بود و در حالی که از ائمه اطهار (ع) یاری می‌طلبید، یک بعثی شمر صفت به نام عدنان برای اینکه استغاثه‌های وی به درگاه خداوند و فریادهای یا زهرایش را خفه کند، یک صابون را در دهن او گذاشت و با پوتین محکم بر روی آن کوبید و صابون در گلوی مبارکش گیر کرد و با شهادتی مظلومانه به کاروان عاشورا پیوست! او کسی نبود جز شهید محمد رضایی از مشهد ، شادی روحش صلوات 🔸منبع: «آزاده سرافراز سید محسن حیدری، خبرگزاری دفاع مقدس، ۱۴۰۲/۲/۴، کدخبر: ۵۸۴۹۲۵» ─━━━⊱✿❀‌‌‌🏴❀✿⊰━━━─      @javanankoyeashab ─━━━⊱✿❀‌🏴❀✿⊰━━━─