🏴حالات حضرت موسی بن جعفر (ع)در ده روز اول محرم
◾️قال الرضا عليه السلام: كان ابى اذا دخل شهر المحرم لا يرى ضاحكا و كانت الكابة تغلب عليه حتى يمضى منه عشرة ايام،
▪️ فاذا كان اليوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته و حزنه و بكائه...؛
◾️هر گاه ماه محرم فرا مى رسيد، پدرم (موسى بن جعفر) ديگر خندان ديده نمى شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى يافت تا آن كه ده روز از محرم مى گذشت،
▪️ روز دهم محرم كه مى شد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود.
📚 امالى صدوق، ص۱۱۱
💠وقایع روز اول محرم سال ۶۱ ق💠
✍ امام حسين علیهالسلام پس از دريافت نامههاي فراوان از اهالي كوفه، مبني بر بيعت با امام، نماینده خود، مسلم بن عقيل(ع) را به کوفه فرستاد. مسلم(ع) پس از اطمينان از صداقت كوفيان، نامهاي براي امام حسين(ع) نوشت و آن حضرت را به كوفه دعوت كرد.
✅ امام حسين(ع) در روز هشتم ذي الحجه سال 60 قمري به همراه خانواده، و ياران خود عازم كوفه شد. اما در بين راه در توقفگاه زرود، خبر شكست قيام شيعيان كوفه و شهادت مظلومانه مسلم بن عقيل(ع) بدست مزدوران عبيدالله بن زياد را دريافت كرد.
✅ حر بن يزيد از سوي حصين بن نمير مأموريت داشت كه مانع ورود امام به كوفه گردد. در توقفگاه عذيب نامهاي از عمر بن سعد فرمانده نظامي سپاه عبيدالله بن زياد بدست حر بن يزيد رسيد و او را مأمور كرد كه بر امام حسين(ع) سخت گيرد و او را از بياباني خشك و فاقد آب و آباداني گذر دهد.
✅ حر بن يزيد بر امام حسين(ع) سخت گرفت و او را به سرزميني غيرآباد وارد و مجبور به توقف نمود. امام حسين(ع) ناچار به توقف در این سرزمین شد و فرمودند: نام اين مكان چيست؟ گفتند: كربلا. امام حسين(ع) همين كه نام كربلا را شنيد، گفت:
🌹 اَللّهُمَّ اِنّي اَعوذُ بكَ مِنَ الكَربِ و البَلاءِ. سپس فرمود: اين جا، مكان كرب و بلا و محل محنت است، پس فرود آييد كه منزل و خيمهگاه ما اين جا است. اين زمين، محل ريختن خون ما است و در اين مكان، قبرهاي ما واقع ميگردد. اينها را جدم محمد مصطفي صلی الله علیه و آله به من خبر داده است.
---------------------------------
پی نوشت:
الارشاد، ص 416؛
منتهی الآمال، ج 1، ص 320؛
الفتوح (ابن اعثم كوفي)، ص 871
🖤 #روز_اول_محرم 🖤
🍃 از ریان بن شبیب روایت شده که گوید:
در روز اول #محرم به محضر امام رضا (علیه السلام) رفتم، و آن حضرت به من فرمود:
«ای پسر شبیب روزه هستی؟» عرض کردم: «نه…» سپس آن حضرت درباره ی محرم و روز عاشورا و مصیبت جانگداز امام حسین (ع) سخنانی فرمود که از آن جمله بود:
ای پسر شبیب براستی که ماه محرم ماهی است که مردم زمان جاهلیت در گذشته به خاطر حرمت آن ماه، ستم و جنگ را در آن حرام می دانستند ولی این امت نه حرمت ماه را نگه داشتند و نه حرمت پیامبر را، که فرزندان او را کشته و زنانش را اسیر کرده و اموالش را به غارت بردند. خدایشان هیچ گاه نیامرزد.
«يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ ...»
🍃 ای فرزند شبیب اگر خواستی بر چیزی گریه کنی، بر حسین بن علی بن ابیطالب گریه کن که براستی او را همانند گوسفند کشتند، و به همراهش هیجده مرد از خاندانش را نیز کشتند که در زمین همانندی نداشتند، و در شهادت آنها آسمانهای هفتگانه و زمینها گریستند، و چهار هزار فرشته برای یاری او بر زمین فرودآمدند ولی او را کشته دیدند، و از این رو در کنار قبر آن حضرت تا روز قیام حضرت قائم همچنان ژولیده مو و گردآلود می مانند و از یاران آن حضرت خواهند بود و شعارشان نیز «یا لثارات الحسین» می باشد.
📖 بحارالانوار، ج 44، ص 286
╭┅──────┅╮
💠وقایع روز چهارم محرم💠
✍ در روز چهارم محرم، عبیداللّه بن زیاد، با استناد به فتوایی که از شریح قاضی گرفته بود، مردم كوفه را در مسجد جمع كرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شركت در جنگ با امام حسین علیه السلام تشویق و ترغیب نمود.
به دنبال آن ۱۳ هزار نفر در قالب ۴ گروه كه عبارت بودند از:
1⃣ شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛
2⃣ یزید بن ركاب كلبی با دو هزار نفر؛
3⃣ حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛
4⃣ مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛به سپاه عمر بن سعد پیوستند.
بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.
------------------------
پی نوشت:
۱. فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی،
۲. بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۶.
💠 فلسفه و اهداف قيام عاشورا از ديدگاه امام حسين علیه السلام
✍ حسين بنعلي(ع) در نامهاي كه ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همياري و همراهي با وي كرده است، علّت و هدف از نهضت خويش را چنين بيان ميكند:
🌷من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبرش ميخوانم. همانا سنّت پيامبر(ص) از بين رفته است و بدعت زنده شده است.
🌹و أنا اَدْعُوکُمْ إلی کتابِ اللهِ و سُنَّةِ نَبِیه فَإنَّ السُّنَّةَ قَدْ أمِیتَتْ؛(1)
✅ و در جواب عبدالله بنمُطيع مي
فرمايد:
🌷كوفيان به من نامه نوشته و از من خواستهاند به نزدشان بروم، چون اميدوارند (كه با رهبري من) نشانههاي حقّ زنده و بدعتها نابود شود.
🌹«إِنَّ أَهْلَ الکُوفَةِ کَتَبُوا إِلیَّ یَسْألُونَنِی أَن أقْدِمَ علیهم لما رَجَوْا مِن اِحْیاءِ مَعالِمِ الحَقِّ وَ اِماتَة البِدَعِ؛(2)
✅ و نيز در نامهاي كه به شيعيان بصره نوشتند، فرمودند:
🌷«…شما را برای احیای نشانههای حق و از بین بردن بدعتها به یاری میطلبم؛ اگر دعوتم را بپذیرید، به سرمنزل مقصود خواهید رسید».
🌹فَاِنِّی اَدْعُوکُم اِلی اِحْیآءِ مَعالِمَ الْحَقَّ وَ اِماتَة البِدَعِ، فَاِنْ تُجیبُوا تَهْتَدُوا سُبُلَ الرَّشادِ»(3)
(1) تاریخ طبری، ج5، ص357؛
(3) اخبار الطوال دینوری، ص 245
(3) تاریخ طبری، ج4، ص 357 و مقتل الحسین، ص 164.
🏴🏴 عبرتهای عاشورا/جامعه پس از حسین(ع)چه شد؟
◾️▪️سه شهر در حادثه عاشورا از امام حسین(ع) تمکین نکردند که عاقبتشان به اختصار این است:
◾️١- مردم مدینه در زمانی که باید از حسین(ع) تبعیت می کردند نافرمانی کردند.وقتی که سیدالشهدا(ع) شهید شد پشت سر عبدالله ابن حنظله قیام کردند ولی از یزید شکست خوردند. قبلا نوشتیم که سه روز جان،مال و ناموس مردم مدینه بر سپاه شام حلال شد. بسیار زنان و دخترانی که مورد تجاوز قرار گرفتند و صدها یا هزاران فرزند نامشروع این حادثه، امروز در تاریخ به اولاد الحرّه مشهورند.
◾️◾️آن قدر مردم کشته شدند که خون، قبر پیامبر را نیز گرفته بود. تمام کسانی که زنده ماندند بر پیشانیشان داغ زدند و نوشتند: هذا عبد من عبید یزید؛این بنده ای از بندگان یزید است.....در تاریخ به فرمانده سپاه یزید لقب «مسرف» به معنی «خونریز بی حد و حصر» دادند
◾️٢- بعد از مدینه نوبت به مکه رسید.لشكر خونخوار یزید به رهبری حصین ابن نمیر در بالاى كوههاى مكه كه مشرف بر خانه ها و مسجدالحرام بود، اجتماع كردند و با منجنيق، پيوسته سنگ و نفت بر مكه و مسجدالحرام مى افكندند. تاریخ می نویسد این قوم که به هیچ مبنایی اعتقاد نداشتند پارچه هایی از پنبه و كتان به نفت آلوده مى ساختند و بر خانه خدا مى انداختند و آنها را آتش می زدند تا آنكه كعبه معظّمه سوخت و بناى آن منهدم گشت و ديوارهاى آن فرو ريخت؛ خداوند بر مکیان رحم نمود و یزید به درک واصل شد و الا باید امروز در تاریخ از کشتار مردمان مکه داستانها می نوشتند.
◾️٣-کوفیانی که حاضر نشدند از سیدالشهدا(ع) تبعیت کنند بعد از حسین(ع)سه قیام کردند که هر سه قیامشان به غیر از شکست چیزی نداشت:
▪️توابین یعنی همان مومنین وقت نشناس که حدودا ۴۰۰۰ نفر بودند؛ جز شکست و شهادت حدود ۱۰۰۰ نفرشان سودی نبرد.
▪️مردم کوفه مختار را هم تنها گذاشتند.بنا بر اقوال مورخین، ٦٠٠٠ نفر از یاران مختار از مصعب ابن زبیر امان خواستند و مختار را تنها گذاشتند. مصعب دستور داد که همگی را گردن زده و آنها را به قتل رساندند. گفته شده که دو هزار نفر از این تعداد، عرب و چهارهزار نفر ایرانی بودند.
▪️قیام سوم کوفیان هم که به رهبری زید فرزند امام سجاد بود جز شکست سود دیگری نبرد.
▪️علامه شهیدی از کوفیان به "زبردست نوازان زیردست آزار" یاد می کند. مردمی که به امام حسین(ع)تمکین نکردند، اسیر دست حجاج ابن یوسفی شدند؛ که طبق گفته تاریخ، بیش از ۱۰۰هزار نفر از مسلمانان را گردن زد.
▪️این است عاقبت مردمانی که ولی به حق خود را به وقت نشناخته و تبعیت نکنند. ✍"ربیعی"
⭕ اصلاح نگرش به مکتب اباعبدالله علیه السلام 🔻اگر در ميان مسلمانان شخصی چنين معتقد شود كه در كنار دستگاه سلطنت ربوبى، سلطنتى ديگر هم وجود دارد و در مقابل آن ، دست دركار است، چيزى جز شرك نخواهد بود. 🔻 اگر كسى گمان كند كه تحصيل رضا و خشنودى خداى متعال راهى دارد و تحصيل رضا و خشنودى فرضاً امام حسين (ع) راهى ديگر دارد و هر يك از اين دو، جداگانه ممكن است سعادت انسان را تأمين كند، دچار ضلالت بزرگى شده است. 🔻در اين پندار غلط چنين گفته مى شود كه خدا با چيزهايى راضى مى شود و امام حسين (ع) با چيزهايى ديگر؛ خدا با انجام دادن واجبات مانند نماز، روزه، حج، جهاد، زكات، راستى، درستى، خدمت به خلق، برّ به والدين و امثال اينها و با ترك گناهان از قبيل دروغ، ظلم، غيبت، شرابخوارى و زنا راضى مى گردد ولى امام حسين (ع) با اين كارها كارى ندارد، رضاى او در اين است كه مثلا براى فرزند جوانش على اكبر (ع) گريه و يا لااقل تباكى كنيم؛ حساب امام حسين از حساب خدا جداست. 🔻به دنبال اين تقسيم چنين نتيجه گرفته مى شود كه تحصيل رضاى خدا دشوار است، زيرا بايد كارهاى زيادى را انجام داد تا او راضى گردد ولى تحصيل خشنودى امام حسين (ع) سهل است، فقط گريه و سينه زدن؛ و زمانى كه خشنودى امام حسين (ع) حاصل گردد او در دستگاه خدا نفوذ دارد، شفاعت مىكند و كارها را درست مى كند، حساب نماز و روزه و حجّ و جهاد و انفاق فى سبيل اللّه كه انجام نداده ايم همه تصفيه مى شود و گناهان هرچه باشد با يك فوت از بين مىرود!
🔻اينچنين تصويرى از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است بلكه شرك در ربوبيت است و به ساحت پاك امام حسين (ع) كه بزرگترين افتخارش «عبوديّت» و بندگى خداست نيز اهانت است همچنانكه پدر بزرگوارش از نسبت هاى «غلاة»(غلو کنندگان نسبت به ساحت مقدسش) سخت خشمگين مى شد و به خداى متعال از گفته هاى آنها پناه مى برد. 🔻امام حسين (ع) كشته نشد براى اينكه- العياذ باللّه- دستگاهى در مقابل دستگاه خدا يا شريعت جدّش رسول خدا بوجود آيد، راه فرارى از قانون خدا نشان دهد. شهادت او براى اين نبوده كه برنامه عملى اسلام و قانون قرآن را ضعيف سازد. بر عكس، وى براى اقامه نماز و زكات و ساير مقرّرات اسلام از زندگى چشم پوشيده به شهادت تن داد.
🔻خود حضرت در فلسفه قيامش مى فرمايد:
«و انّى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و انّما خرجت لطلب الاصلاح فى امّة جدّى، اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر »
: «من از روى هوس و جاه طلبى قيام نكرده ام، خروج و قيام من به منظور اصلاح در امّت جدّم مى باشد، مى خواهم كه به نيكى امر كنم و از بدى نهى نمايم».
🔻ما نيز در زيارت او چنين خطاب مى كنيم:
«اشهد انّك قد اقمت الصّلوة، و آتيت الزّكوة، و امرت بالمعروف، و نهيت عن المنكر، و جاهدت فى اللّه حقّ جهاده، و عملت بكتابه و اتّبعت سنن نبيّه».▪️مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج1، ص:250- 249- با تلخیص
🏴اهمیت مجالس روضه
✍حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس که به یاد مصائب ما بیفتد و برای آنچه با ما شد بگرید، روز قیامت در درجۀ ما، همراه ما خواهد بود. و هر کس مصیبت ما را به یاد دیگران بیاورد و بگرید و بگریاند، روزی که چشمها گریانند، چشمش گریان نخواهد بود. و هر کس در مجلسی که در آن امر ما زنده میشود بنشیند، روزی که دلها میمیرند، دلش نخواهد مرد!
📚 بحار الأنوار ، ج ۴۴ ، ص ۲۷۸
📚 الأمالي (للصدوق) ، ص ۷۳
⚫️چه کسی در عالم، اولین بار لقب "سیدالشهداء" را به امام حسین علیه السلام داد؟
✳️در تاریخ اسلام دو شخصیت بزرگ با لقب سیدالشهداء شناخته میشوند:
🌺یکی حمزه بن عبدالمطلب عموی پیامبر و یکی حسین بن علی(علیه السلام).
🌹طبق پارهای ازروایات، لقب سیدالشهداء برای امام حسین علیه السلام "نخستین بار از سوی جبرئیل و از طرف خداوند" به کار برده شد.
💐 پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بارها خبر شهادت امام حسین علیه السلام را که از فرشتگان مقرب الهی دریافت کرده بود،
برای مردم به ویژه خواص و یاران نزدیک و برخی خویشان بیان کرده بود.
🌺ضمن یکی از این روایات، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از #طرف_خداوند حسین بن علی (علیهما السلام) را سیدالشهداء معرفی کرد و فرمود:
🌸انه سیدُالشُّهداء مِن الاوَّلینَ و الاخِرینَ فِی الدُّنیا وَ الاخرهِ، وَ سیِّد شَبابِ اهلِ الجَنَّهِ مِنَ الخَلْقِ اَجمَعِینَ
✨ «او (حسین) سرور شهیدان از نخستین تا آخرین آنها در دنیا و آخرت است و سرور جوانان همه اهل بهشت است.
📕شیخ صدوق، الامالی، مجلس ۳۰، ص۲۲۲؛ طبری،
📕 تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۲۴؛
📕شیخ مفید، الإرشاد، ج۱، ص۳۸.
🏴روز ششم محرم
🏴در روز ششم محرمالحرام حصين بن تميم با چهار هزار نفر، حجاز بن ابجر عجلي با هزار نفر و یزید بن حارث با هشتصد نفر وارد كربلا شدند تا به سپاه عمر سعد بپيوندند.
▪️در اين روز بود كه ابن زياد بر كوفه ديدباني گماشت تا مبادا كسي از شهر به كمك امام برود سپس ميان خود و اردوي عمر بن سعد سواراني تیزرو گماشت كه پيوسته اخبار را گزارش ميدادند در اين روز بيست هزار سوار نزد آن ملعون جمع شد و موافق بعضي از روايات، پيوسته لشكر آمد تا بهتدریج سي هزار سوار نزد عمر جمع شد و ابن زياد براي پسر سعد نوشت كه عذري براي تو نگذاشتم در باب لشكر بايد مردانه باشي و آنچه واقع ميشود در هر صبح و شام مرا خبر دهي.
▪️در روز ششم ماه محرم، فراس بن جعده كه در سپاه امام حسين (ع) حضور داشت وقتي اوضاع را دشوار ديد از ادامه همراهي ترسيد حضرت به او اجازه بازگشت داد وي شبانه به كوفه بازگشت. در اين روز عمرو بن قرظهي انصاري به كاروان كربلا پيوست او از شهداي كربلاست پدر او از اصحاب امام علي (ع) و از خزرجياني بود كه به كوفه آمد و آنجا ماندگار شد و در ركاب علي (ع) با دشمنان جنگيد.
▪️زماني كه وضعيت مشكل شد امام حسين (ع) عمرو بن قرظهي انصاري را بهسوی عمر سعد فرستاد تا از او ملاقات بخواهد و به او بگويد كه وي ميخواهد او را بين دو لشكر ملاقات كند درنتیجه امام حسين (ع) و عمر بن سعد بين دو لشكر به صحبت نشستند.
▪️امام (ع) به او فرمود: واي بر تو اي پسر سعد، آيا تقواي خدايي را كه بهسوی او بازميگردي پيشه نميسازي؟ آيا با من ميجنگي، درحالیکه ميداني پسر چه كسي هستم؟ اين گروه را رها كن و به من ملحق شو كه به خدا قسم اين براي تو بهتر است عمر سعد گفت ميترسم خانهام ويران شود امام فرمود من آن را ميسازم. عمر سعد گفت: میترسم كه مالم گرفته شود امام فرمود: از آن بهتر از مالم در حجاز به تو میدهم.
▪️عمر سعد گفت: من عيال دارم و براي آنها ميترسم وبعد درباره علاقه اش به حکومت ری سخن گفت. امام ساكت شدند و جواب او را ندادند. آنگاه امام از او منصرف شد و درحالیکه ميگفت: تو را چه شده است؟ خداوند در بستر خواب سرت را قطع كند و در رستاخيز تو را نيامرزد. اميدوارم از گندم عراق چنان نخوري عمر سعد به استهزاء گفت: اگر از گندم عراق بهرهمند نشوم جوهايش را كفايت كند.
▪️همچنين در اين روز حبيب بن مظاهر به آن حضرت عرض كرد یا بن رسولالله در اين نزديكي طایفهای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهي من نزد آنها روم و ايشان را بهسوی تو دعوت كنم. شايد خداوند شر اين گروه را از تو با حضور بنی اسد در كربلا دفع كند امام اجازه داد و حبیب بن مظاهر شبانگاه بيرون آمد و نزد آنها رفت و آنها را به ياري امام حسين (ع) فراخواند و گفت: چون شما قوم و عشيره من هستيد شما را به اين راه خير راهنمايي ميكنم، امروز از من فرمان بريد و به ياري او بشتابيد تا شرف دنيا و آخرت از آن شما باشد.
▪️در اين هنگام مردي از بنی اسد كه او را عبدالله بن بشر ميناميدند بپا خاست و گفت: من اولين كسي هستم كه اين دعوت را اجابت ميكنم آنگاه مردان قبيله كه تعدادشان به نود نفر ميرسيد بپا خواستند و براي ياري امام حركت كردند. در آن هنگام مردي نزد عمر بن سعد رفته و او را از جريان كار، آگاه كرد و او مردي را به نام ازرق با چهارصد سوار بهسوی آن گروه روانه ساخت و در دل شب سواران ابن سعد در كنار فرات راه را بر آنها گرفتند درحالیکه با امام فاصله چنداني نداشتند.
▪️طايفه بنی اسد با سواران ابن سعد درآویختند، حبيب بن مظاهر بر ازرق بانگ زد كه: واي بر تو بگذار ديگري غير از تو اين مظلمه را برگران بگيرد. هنگامیکه طايفه بنی اسد دانستند كه تاب مقاومت با آن گروه را ندارند در سياهي شب پراكنده شدند و به قبيله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد شبانه بر آنها بتازد، حبيب بن مظاهر به خدمت امام آمد و جريان را گفت: امام حسين (ع) فرمود: لاحول و لا قوه الا بالله.
✨﷽✨
◾️عظمت اشک بر سیدالشهداء علیهالسلام
حکایتی از آیتالله بهجت در مورد توجه اهلبیت علیهالسلام به گریهکنهای امام حسین علیهالسلام
✍آیتالله بهجت (ره) : در نزدیكی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانۀ فرات و دجله، آبادیای است به نام «مصیب»، كه مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیهالسلام از آنجا عبور میكرد. مردی كه در سر راه مرد شیعه خانه داشت، چون میدانست او همواره به زیارت حضرت علی علیهالسلام میرود، او را مسخره میكرد. حتی یکبار به امیرالمؤمنین علیهالسلام جسارت كرد و همچنین گفت: به او (امام علی علیهالسلام) بگو من را از بین ببرد، وگرنه در بازگشت، تو را خواهم کشت! مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون به زیارت مشرف شد، بسیار بیتابی كرد و عرض کرد: شما که میدانی این مخالف چه میكند؛ چرا پاسخش را نمیدهید؟! آن شب آن حضرت را در خواب دید و به ایشان شكایت كرد. حضرت امیر علیهالسلام فرمودند: او بر ما حقی دارد كه نمیتوانیم در دنیا او را كیفر دهیم. مرد شیعه میگوید: آری، لابد بهخاطر آن جسارتهایی كه او میكند، بر شما حق پیدا كرده است؟! حضرت فرمودند: روزی او در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه میكرد، ناگهان ماجرای كربلا و منع سیدالشهدا علیهالسلام از نوشیدن آب، به خاطرش آمد و پیش خود گفت: عمربنسعد كار خوبی نكرد كه اینها را تشنه كشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت؛ از این جهت بر ما حقی پیدا كرد كه نمیتوانیم او را در این دنیا مجازات کنیم.
💥آن مرد شیعه میگوید: از خواب بیدار شدم و به سمت منزل خود رفتم. در سر راه با آن سنی ملاقات کردم. با تمسخر گفت: امامت را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری، پیام تو را رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف كرد. مرد سنی با شنیدن این ماجرا سر به زیر افكند و كمی به فكر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچكس در آنجا نبود و من این را به كسی نگفته بودم، علی علیهالسلام از كجا فهمید؟! بلافاصله شیعه شد.
📚 رحمت واسعه، ص٢٧٢
.
بگویید دیگر روضه حضرت قاسم نخوانند!
✍️ سال 1362 زمانی که رییس جمهور از ساختمان ریاست جمهوری در خیابان پاستور خارج میشد، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده میشد. چند محافظ دور کسی حلقه زده بودند و چیزهایی میگفتند. او فریاد میزد آقای رییس جمهور! آقای خامنهای! من باید شما را ببینم...
🔹آقای خامنه ای پرسید چی شده؟ کیه این بنده خدا؟ یکی از محافظان گفت: حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل اومده و با شما کار واجب داره, بچهها میگن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا، گفته میخوام باآقای خامنهای حرف هم بزنم.
♦️پسرک 13 ساله با صورت پر اشک، از حلقه محافظان بیرون آمده و خودش را به آقا میرساند. آقا دستش را دراز کرده و با صدای بلند میگوید سلام بابا جان! خوش آمدی. حالت چطوره؟ سرتیم محافظان میگوید: این هم آقای خامنهای! بگو دیگر حرفت را. ناگهان آقا با زبان آذری میپرسد: اسمت چیه پسرم؟
🔹پسر نوجوان با شنیدن زبان مادری جان گرفته و با هیجان به ترکی میگوید: آقاجان من مرحمت بالازاده هستم از اردبیل، تنها اومدم تهران که شما را ببینم. آقا دست روی شانه او گذاشته و میگوید: افتخار دادی پسرم صفا آوردی چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچهٔ کجای اردبیل هستی؟
♦️-انگوت کندی آقا جان! آقا جان! من از اردبیل آمدم تا اینجا که خواهشی از شما بکنم.
+بگو پسرم. چه خواهشی؟
-آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!
+چرا پسرم؟
🔹نوجوان دوباره بغضش می ترکد: آقا جان!حضرت قاسم 13 ساله بود که امام حسین(ع) به اجازه داد برود میدان و بجنگد، من هم 13 سالهام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم. میگوید 13 سالهها را نمیفرستیم. اگر به جنگ رفتن 13 سالهها بد است، چرا این همه روضه حضرت قاسم (ع) میخوانند؟
♦️+پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است.
نوجوان هیچ نمیگوید، فقط هق هق گریه میکند .
+آقای...! یک زحمتی بکش با امام جمعه تبریزتماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ماست, هر کاری دارد راه بیاندازید و هرکجا خواست ببریدش. ماشین بگیرید تا برگردد.
🔹آقا خم می شود صورت اورا می بوسد و می گوید «ما را دعا کن, پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» . ...نوجوان 13 ساله، روز21 اسفند 1363 در عملیات بدر به فاصله اندکی از شهادت مرادش شهید مهدی باکری به شهادت رسید و میهمان حضرت قاسم (ع) شد.