به بهانهی بازگشت پیکر ٨ شهید مدافع حرم
بر حسب ظاهر شهدای #مدافع_حرم، امتیازاتی بر شهدای دفاع مقدس دارند، از آن جمله:
- عقل معاش، محرّک و عقل معاد مقوّم دفاع از وطن است اما دفاع از حرم، مصدّع عقل معاش و مستلزم عقل معاد است. ارتفاع جغرافیای جبهه مقاومت بلندتر از افق جغرافیای وطن است.
- بساط زرق و برق زندگی در ایرانِ دههی شصت، هنوز گسترده نبود و بازار حُبّ مال و مقام در آن روزها کساد بود. در دههی نود اما زندگیها فراختر و چشمک زدنهای دنیا بیشتر شد تا دلبریدنها سختتر از جان دادنها باشد. جنگ تحمیلی موضع جبر بود و جنگ با تکفیری موضع اختیار.
- به برکت شبکههای اجتماعیِ بی در و پیکر، مدافعان حرم آماج نیش و کنایهی دوستان و طعن و تهمت و ترور شخصیت دشمنان شدند. همقطاران دفاع مقدسیِ آنها، اما کمتر از این سنگها به پیشانی و خونها به جگر دیدند. در روزگار افسران جنگ نرم، شهید جنگ سخت شدن، کار آسانی نیست.
- مدافعان وطن، سربازان امام خمینی (ره) بودند و مدافعان حرم، سربازان امام خامنهای. ولایتمداری در عهد وصی، بسی دشوارتر از پابهرکابی در عهد ولی است. امام، انقلاب را معماری کرد و رهبری آن نهال نوپا را آبیاری. در دوران ریزشهای اساسی خواص، رویش بلباسیها از معجزات ولایت است.
#شهدای_خان_طومان
✍#زهرا_محسنی_فر
https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
▪️ #امپاتی (empathy) چیست؟
"امپاتی" یعنی "خود را به جای دیگران قرار دادن" است.
مادری کودکش را به گردش می برد.
او خیلی خوشحال است اما کودک زار زار گریه می کند.
مادر ابتدا دلیل گریه کودک را نمی فهمد اما وقتی خود را جای کودک می گذارد و از دید کودک به جهان می نگرد، تازه متوجه می شود کودک فقط پاهای آدمها را می بیند، و در این شلوغی چیز دیگری نمی بیند. از این پایین دنیا خیلی خسته کننده است.
هرچه توانایی امپاتی در شما افزایش پیدا کند، ارتباط های صمیمانه تری با دیگران خواهید داشت.
پژوهشگران معتقدند که امپاتی می تواند تا حد زیادی مشکلات خانوادگی را که عموما از عدم درک متقابل ناشی می شود، حل و فصل کند.
اگر پدر و یا مادر هستید خودتان را جای فرزندتان بگذارید ، آیا چنین والدینی را دوست دارید؟
خودتان را جای همسر، معلم، شاگرد، فروشنده، خریدار و یا دوستتان بگذارید.
آیا طرف مقابلتان را دوست دارید؟
"توانایی امپاتی را تمرین کنید و در خود افزایش دهید."
و این مطلب قریب به مضمون این قاعده زرین از کلام پیامبر رحمت صل الله علیه و آله و ائمه معصوم علیهم السلام است که میفرمایند
" آنچه بر خود نمی پسندید برای دیگران نیز نپسند و آنچه برخود میپسندید برای دیگران نیز بپسند .
#پیامبر_اکرمص
🔴دانلودکتاب رفیق خوشبخت ما
▪️خاطرات شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی...
انتشار با زمزمه ذکر صلوات و اللهم عجل لولیک الفرج بلامانع می باشد.
.:
حسین پسر غلامحسین این را می گوید
در شلمچه بودیم و میخواستیم آنجا عملیات بکنیم. برای اینکه
دشمن متوجه ما نشود، نیروهای اطلاعات عملیاتمان را مستقر
کرده بودیم. مقابل ما آب بود. آن روز دو نفر از بچه های ما به نام
حسین صادقی و اکبر موساییپور رفتند شناسایی؛ اما برنگشتند.
یـک بــــرادری داشـتـیـم کـه خیلی عـــارف بـــود. نــوجــوان بـود،
دانشآموز بود؛ اما خیلی عارف بود؛ یعنی شاید در عرفان عملی
مثل او کم پیدا میشد. به درجه ای رسیده بود که بعضی از اولیا
ً هفتادهشتاد سال، به
و بزرگان عرفان، بعد از مدت طولانی به
آن درجه میرسیدند. من در اهواز بودم که این برادر نوجوان ما با
بیسیم راکال با من تماس گرفت و گفت: »بیا اینجا.« رفتم آنجا.
گفت: »اکبر موساییپور و صادقی برنگشتند.« خیلی ناراحت
شدم و گفتم: »ما هنوز شروع نکردیم، دشمن از ما اسیر گرفت و
این عملیات لو رفت!« با عصبانیت هم این حرف را بیان کردم.
یک روز آنجا ماندم و بعد برگشتم؛ چراکه جبهه های متعددی
داشتیم.
دو روز بعد، دوباره آن برادر با من تماس گرفت و گفت: »بیا.« من
هم رفتم. آن برادر ما که اسمش حسین بود، به من گفت: »فردا
اکبر موساییپور برمیگردد.« گفتم: »حسین! چه میگویی؟«
خندۀ خیلی ظریفی گوشۀ لبش را باز کرد و گفت: »حسین پسر
غالمحسین این را میگوید.
« اسم پدرش غلامحسین بود. او هم
دبیر خیلی ارزشمندی بود. مادرش هم دبیر بود. حسین معلمزاده
ً به سن نوجوانی، معلم بود. وقتی اسم
ً واقعا
بود از پدر و مادر.
یک حسین آقا بیشتر نداشتیم. شاید صدها حسین در آنجا بودند؛ اما فقط یک حسین آقا بود.
گفتم: »حسین! چه شــده؟« گفت: »فــردا اکبر موساییپور
بـرمـیگـردد و بـعـدش صـادقـی بــرمــیگــردد.« گـفـتـم: »از کجا
میگویی؟« گفت: »شما فقط بمانید اینجا.« من ماندم. یک
دوربین خرگوشی داشتیم که دورش را گونی چیده بودیم و دژ
درسـت کـرده بودیم. برادرهای اطالعات پشت دوربین بودند.
نزدیک ساعت یک بعدازظهر بود که گفتند: »یک سیاهی روی
آب است.« من آمدم بالا. دیدم درست است: یک سیاهی روی آب
خوابیده بود. بچه ها رفتند داخل آب و دیدند که اکبر موساییپور
است. روز بعدش هم حسین صادقی آمد. عجیب این بود که آن
آب با همۀ تلاطمی که داشته است، اینها را به همان نقطۀ
عزیمتشان برگردانده بود. هردو در آب شهید شده بودند. خیلی
عجیب بود.
من به حسین گفتم: »از کجا این را فهمیدی؟« گفت: »دیشب
اکبر موساییپور را در خواب دیدم که به من گفت: ’حسین! ما
اسیر نشدیم. ما شهید شدیم. من فردا این ساعت برمیگردم و
صادقی روز بعدش بـرمـیگـردد.‘« بعد حسین به من جمله ای
گفت که خیلی مهم است. گفت: »میدانی چرا اکبر موساییپور
با من حرف زد؟« گفتم: »نـه.« گفت: »اکبر موساییپور دو تا
فضیلت داشت: یکی اینکه ازدواج کرده بود؛ دوم اینکه نماز شب
او در آب هم قطع نشد. این فضیلت او بود که او آمد من را مطلع
کرد.
حسین بعدها شهید شد.
📚کتاب رفیق خوشبخت ما، ص ۳۹
خاطره شهید سردار سلیمانی
✅نامه ای که امام رضا(علیه السلام) برای عبدالعظیم حسنی نوشتند، که به شیعه ابلاغ نماید :
📋《يَا عَبْدَ اَلْعَظِيمِ! أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ اَلسَّلاَمَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لاَ تَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلاً وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي اَلْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ اَلْجِدَالِ فِيمَا لاَ يَعْنِيهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ اَلْمُزَاوَرَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ وَ لاَ يَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي أَنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اَللَّهَ لِيُعَذِّبَهُ فِي اَلدُّنْيَا أَشَدَّ اَلْعَذَابِ وَ كَانَ فِي اَلْآخِرَةِ مِنَ اَلْخَاسِرِينَ وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اَللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ إِلاَّ مَنْ أَشْرَكَ بِي أَوْ آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ اَللَّهَ لاَ يَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْهُ فَإِنْ رَجَعَ عَنْهُ وَ إِلاَّ نُزِعَ رُوحُ اَلْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلاَيَتِي وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ نُصِيبٌ فِي وَلاَيَتِنَا وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِكَ》
♦️ای عبدالعظیم! سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنان بگو : در دل های خویش برای شیطان راهی نگشایند.
و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فراخوان!
وبه ارتباط باهم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه دعوت کن، چرا که این کار باعث نزدیک شدن به من است.
شیعیان ما نبایدخود را به دشمنی با یکدیگر و تخریب یکدیگر مشغول سازند.
من با خود عهد کردهام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سختترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود.
به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز،
آنهایی که بدو شرک ورزند
و یا یکی از دوستان ما را برنجانند
و یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند،
همه را مورد عفو قرار خواهد داد اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد.
مگر اینکه از قصد خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت(ع) نیز بی بهره خواهند بود و من از این لغزشها واز این آثار سوء آن به خدا پناه می برم.(۱)
📚منبع :
۱)بحار الانوار مجلسی، ج۷۱، ص۲۳۰
👤ذهبی از علمای بزرگ اهل تسنن مینویسد :
وقتی از ابونواس شاعر برجسته عرب میپرسند : تو راجع به همه چیز شعر سرودی، چرا راجع به علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) شعر نمیگویی؟
او میگوید :
📋《قِيلَ لِي أَنْتَ أَحْسَنُ النَّاسِ طُرًّا
فِي فُنُونٍ مِنَ الْمَقَالِ النَّبِيهِ
لَكَ مِنْ جَيِّدِ الْقَرِيضِ مَدِيحٌ
يُثْمِرُ الدُّرُّ فِي يَدَيْ مُجْتَنِيهِ
فَعَلامَ تَرَكْتَ مَدْحَ ابْنِ مُوسَى
وَالْخِصَالَ الَّتِي تَجَمَّعْنَ فِيهِ
قُلْتُ لَا أَسْتَطِيعُ مَدْحَ إِمَامٍ
كَانَ جِبْرِيلُ خَادِمًا لِأَبِيهِ》
♦️به من گفته شد تو در رشته سخن از همه مردم برتری. تو ثناگویان بسیاری داری و کسی که پای سخن تو بنشیند، گویا درّ و جواهر می چیند.
با این اوصاف چرا با آن همه کمالات و خصلت های نیکوی فرزند موسی بن جعفر(ع) مدح او را ترک کرده ای؟ در جواب گفتم : من هرگز توان مدح شخصیتی را که جبرئیل خادم پدرش بود، ندارم.(۱)
📚منبع :
۱)تاریخ الاسلام ذهبی، ج۵، ص۱۲۸
✅شیخ صدوق در کتاب التوحید چنین نقل کرده است که اسحاق بن راهویه میگوید :
وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان، به نیشابور رسید، شماری از مُحدِّثان خدمت حضرت(ص) رسیدند و عرض کردند :
ای پسر رسول خدا(ص) از شهر ما تشریف میبرید و برای ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟
پس از این تقاضا، حضرت(ع) سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود :
شنیدم از پدرم موسی بن جعفر(ع) که فرمود،شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد(ع) که فرمود، شنیدم از پدرم محمّد بن علی(ع) که فرمود، شنیدم از پدرم علی بن الحسین(ع) که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی(ع) فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع) که فرمود، شنیدم از رسول خدا(ص) که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت:
📋《إن اللهَ تَعَالَی یَقُولُ (لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ) حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی》
♦️خداوند جل جلاله میفرماید:
کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ مستحکم من است، پس هرکس که در دژ من درآید، از عذابم در امان است.
وقتی مرکب به راه افتاد، امام رضا(ع) فرمود:
📋《بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا》
♦️البته با شرایطش و من جزو شرایط آن هستم.(۱)
📚منبع:
۱)توحید شیخ صدوق، ص۴۹
👤حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید :
📋《سَتُدْفَنُ بَضْعَةُ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ لَايَزُورُهَا مُؤْمِنُ الَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَي النَّارِ》
♦️به زودی پاره ی تن من در سرزمين خراسان دفن مي شود، که هيچ مؤمني او را زيارت نمي کند، مگر اين که خداوند بهشت را بر او واجب ساخته و پيکرش را بر آتش دوزخ حرام می سازد.(۱)
👤امام صادق(علیه السلام) :
📋《تُقْتَلُ حَفَدَتِی بِأَرْضِ خُرَاسَانَ فِی مَدِینَةٍ یُقَالُ لَهَا طُوسُ!
مَنْ زَارَهُ إِلَیْهَا عَارِفاً بِحَقِّهِ أَخَذْتُهُ بِیَدِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ وَ إِنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْکَبَائِرِ》
♦️نوهام در سرزمين خراسان در شهري كه آن را طوس می نامند، شهيد خواهد شد.
هركس او را زيارت كند و به حقّ او عارف باشد، در قيامت دستِ او را گرفته و به بهشت داخل می كنم، هرچند از اهل گناه كاران بزرگ باشد.(۲)
👤امام رضا(علیه السلام) :
📋《أَلاَ! فَمَنْ زَارَنِي وَ هُوَ يَعْرِفُ مَا أَوْجَبَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ حَقِّي وَ طَاعَتِي فَأَنَا وَ آبَائِي شُفَعَاؤُهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ مَنْ كُنَّا شُفَعَاءَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ نَجَا وَ لَوْ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِ اَلثَّقَلَيْنِ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ》
♦️آگاه باشید! هر که مرا زيارت كند، در حالی که حق و طاعت مرا که خداوند بر او واجب کرده، بشناسد، من و پدرانم در روز قیامت شفیع او هستیم و هر که ما شفیع او باشیم نجات یابد، اگر چه بار گناهان او به اندازه گناهان جنيان و آدميان باشد.(۳)
👤امام رضا(علیه السلام) :
📋《مَنْ زَارَنِي عَلَى بُعْدِ دَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي ثَلَاثِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا :
إِذَا تَطَايَرَتِ الْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالًا!
وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ!
وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ!》
♦️هر كس مرا در غربت زيارت كند روز قيامت در سه جا نزد او خواهم آمد تا از ترس هاى آنجا نجاتش دهم :
۱)هنگامى كه نامه هاى اعمال مردم از راست و چپ به پرواز درآيد.(و به صاحبان خود تعلّق گیرد)
۲)نزد پل صراط!
۳)نزد ميزان(دادگاه عدل الهی)!(۴)
👤علی بن مهزيار نقل می کند :
به امام جواد(ع) عرض كردم :
📋《جُعِلْتُ فِدَاكَ! زِيَارَةُ الرِّضَا(ع) أَفْضَلُ أَمْ زِيَارَةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ(ع)؟》
♦️فدايت شوم! زيارت حضرت رضا(ع) برتر است يا زيارت ابی عبدالله الحسين(ع)؟
امام جواد(ع) فرمودند :
📋《زِيَارَةُ أَبِي أَفْضَلُ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَزُورُهُ كُلُّ النَّاسِ وَ أَبِي لَا يَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّيعَةِ》
♦️زيارت پدرم برتر است!
زيرا حضرت اباعبدالله الحسين(ع) را تمامي مردم زيارت می كنند، ولي پدرم را جز جمعی از خواص شيعيان زيارت نمی كنند.(۵)
📚منابع :
۱)امالی شیخ صدوق، ص۶۳
۲)روضة الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ج۵، ص۳۹۷
۳)روضة الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ج۱، ص۲۳۳
۴)کامل الزیارات ابن قولویه، ص۳۰۴
۵)من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، ج۲، ص۵۸۲
🚩 #من نه شیعه ی اهل کویته #بلوچستان پاکستانم
که گوشت و خونم به جرم شیعه بودن گاه و بی گاه به در و دیوار شهر بپاشد
🚩 نه شیعه اهل ارومچی #چین هستم که کلاس های درس حوزه و مراسم کفن و دفن برگزاری مراسمات جشن و عزا ی اهل بیت را ممنوع کرده باشند و مخفیانه و به دور از دید حکومت شیعه گری کنم...
🚩 نه شیعه ی آذربایجان و قره باغ که رأی و نظرم بی اهمیت و سرنوشت وطنم به دست مردمم نباشد.
🚩 نه شیعه ی نیجریه ای که بخاطر عشق به حسین و اولاد حسین ، رهبرم و اولادش را به خاک و خون و زندان بکشانند .
🚩 نه شیعه ی اهل #کره جنوبی هستم که حتی یک عالم شیعی در دسترس برایم وجود نداشته باشد و تمام مراجعات دینی ام اینترنتی برطرف شود!
🚩 نه شیعه قطیف #عربستان که برای فعالیت های دینی سیاسی ام تحت پیگیرد قانونی و در انتظار #اعدام باشم!؟
🚩 نه شیعه ی #هند و کشمیر هستم که بریزند وسط #عزاداری های دست جمعی مان
و نام #حسین و خون در دهانم باهم آمیخته شود...
🚩 نه شیعه منامه #بحرین ام که در زندان ها حبس شده باشم و حکومت آل خلیفه منتظر که ویروس کرونا را وارد زندان ها کند تا نسل کشی بیولوژیکی در زندان برایم رقم بخورد
🚩 نه شیعه اهل میرزا اولنگ #افغانستان که تکه تکه اعضای بدنم سنگفرش خیابان ها شود
♦️آری من #شیعه ایرانم و حتی یک زخم.! نه تو بگو اصلا یک اخم ..! به خاطر شیعه بودنم متحمل نشده ام.
♦️همیشه راحت و آسوده در فرم ها، جلوی کلمه ی *دین و مذهب* نوشته ام: اسلام-تشیع...
♦️در هر عید و شهادت خاندان مولا علی و فرزندانشان که بوده ، بدون دغدغه خاطری اظهار مودت و محبتمان کرده ایم و آن هم با حسی مملو از تشکر از خود و در انتظار ثواب و عنایت .
اگر شایستگی شیعه بودن و محب بودن را به ما دادهاند ، در راه این حق چه تکلیفی به عهده داریم؟!
♦️امروز و در پایان این صده ی پر از تلاطم و جنگ ، این امنیت و اقتدار را صدقه سر انقلاب اسلامی و قیام امام راحل و ورهبری امام خامنه ای وجانفشانی شهدای راه اسلام و انقلاب وطنم دارم.
♦️اما هزینه ای که به نوبه خود باید بخاطر این *نعمت بزرگ* و در *راه حق* ادا کنم چیست؟
شکر این نعمت و بهای این بهشت امنی که در آن نفس می کشیم را !؟
♦️من نه حتی یک زخم برداشته ام و نه حتی میدانم شیعه بودن در هرجای این دنیا جز #ایران چه هزینه ها و چه رنج هایی بر تن شیعیان گذاشته.
و اگر برسد آن زمان که بپرسند برای رساندن تشیع به بعد خود چه کرده ای زبانم بسته است و سرم پایین در مقابل آنچه برادران و خواهران شیعه ام در جای جای دنیا و در طول تاریخ ایران و اسلام متحمل شدند تا راه حق بماند
و نسل و فرزندان دوستداران مولا علی و فرزندانش پاینده باشد ...
♦️پی نوشت:راحت آسوده در مجالس علی و اولاد علی قد کشیدیم و ندانستیم خیلی ها برای شیعه بودن و شیعه ماندن چه خون دل ها خورده اند
به راستی برای رسیدن تشیع به کل دنیا که هیچ
برای نسل بعدی همین ایران خودمان چه کار کرده ایم؟!
تأثير مداد سياه در آیندۀ دو کودک
اوّلی را به دزدی حرفه ای و دومی را به مدیر بزرگ ترین مرکز خیریّۀ شهرش تبدیل نمود!
1- روزی در دفتر یک وکیل نشسته بودم که با بزرگ ترین سارق حرفه ای آشنا شدم.
از او پرسیدم: چگونه به اینجا رسیدی؟
گفت: بچّه که بودم روزی از مدرسه بازگشتم، در حالی که مداد سیاهم گم شده بود.
هنگامی که مادرم فهمید، مرا سخت تنبیه و بی حواس خطاب کرد. من تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم!
از آن به بعد هر وقت مدادم گم می شد، مداد دوستانم را برمی داشتم. ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام می دادم ،ولی کم کم بر ترس غلبه کرده و از نقشه های زیادی استفاده کردم، تا جایی که مدادها را از دوستانم می دزدیدم و به خودشان می فروختم !
بعد از مدّتی این کار برایم عادی شد.تصمیم گرفتم کارهای بزرگ تر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر توسعه دادم. خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی بود تا این که سارق حرفه ای شدم!
2- پسرم روزی از مدرسه بازگشت و گفت مدادم را گم کردم.
گفتم :بدون مداد چه کردی؟
گفت: از دوستم مداد گرفتم!
به او گفتم: او به جایش از تو چیزی نخواست؟
گفت: نه.
گفتم پس تو هم مانند او نیکی کن. دو مداد می خریم یکی برای خودت و
دیگری برای آن که ممکن است مدادش گم شود و آن مداد اضافی را (مداد نیکی ها)
می نامیم و آن مداد را به کسی که مدادش گم مي شود، می دهی!
او خیلی شادمان شد و درکیفش چنـد مداد می گذاشت تا به نفرات بیشتری کمک کند! به طوری که همه او را صاحب مدادهای ذخیره می شناختند و همیشه از او کمک می گرفتند!
حالا او بزرگ شده و از نظر علمی درسطح عالی قرار گرفته و تشکیل خانواده داده و اکنون صاحب بزرگ ترین جمعیت خیریّه شهـرمان است!
ا----------------------------
در تربیت هایمان مراقب رفتارهایمان باشیم...
یکی از خلفای بنی عباس به دل درد شدیدی مبتلا شد.
بختیشوع که از پزشکان ماهر آن زمان بود، بر بالین او رفت و پس از معاینه، معجونی درست کرد و به خلیفه داد. او خورد، ولی خوب نشد. بختیشوع که ازدرمان او ناامید شده بود گفت: «آنچه مربوط به علم پزشکی بود را انجام دادم، ولی درد تو با این درمان ها بهبود نمی یابد؛ مگر اینکه شخصی که دعایش مستجاب می شود و در پیشگاه خدا مقامی دارد برای تو دعا کند.» خلیفه به یکی از دربانان گفت: «موسی بن جعفر علیه السلام را به اینجا بیاور.» او رفت و امام را آورد. آن مرد دربان در بین راه دید که امام کاظم علیه السلام مشغول راز و نیاز و دعا کردن است.
در همان لحظه درد خلیفه برطرف شد و او شفا یافت. خلیفه پس از بهبودی، امام کاظم علیه السلام را به حق جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله قسم داد تا بداند آن حضرت چه دعایی برایش کرده است. امام فرمود: «گفتم خدایا! همان گونه که نتیجه ذلت بار گناه را به خلیفه نشان دادی، نتیجه عزت بخش اطاعت مرا نیز به او نشان بده».