eitaa logo
یادداشتها و برداشتها✍
49 دنبال‌کننده
63 عکس
142 ویدیو
5 فایل
ارتباط : @rahmani1359
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسين عليه السلام: چيزى را بر زبان نياوريد كه از ارزش شما بكاهد لاتَقولُوا بِألسِنَتِكُم ما يَنقُصُ عَن قَدرِ كُم جلاءالعيون، ج 2، ص 205
🌷شهید مرتضی مطهری🌷 زیــــنب (س) ،به کسی که مردم با هزار ترس و لرز به او« یا امیرالمؤمنین » میگفتند، خطاب میکند که : یا یزید! به تو میگویم هر حقه ای که میخواهی بزن و هرکاری که میتوانی انجام بده اما یقین داشته باش که اگر میخواهی نام ما را در دنیا محو کنی نام ما محوشدنی نیست؛ آن که محو و نابود میشود تو هستی. 📚حماسه حسینی (۱)
✍امام سجاد (علیه السلام): ‌ برای عباس (ع) نزد خداوند جایگاهی است كه در روز قيامت همه شهيدان به آن غبطه می خورند. ‌ 📚بحار، ج ۲۲، ص ۲۷۴ ‌ ⚫️ فرارسیدن تاسوعای حسینی تسلیت باد
‪ ⬛️ فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون 📋 از ابراهیم بن ابی محمود از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که فرمود: «فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون فانّ البکاء علیه یحطّ الذنوب العظام» 📝 «باید گریه کنندگان بر مثل حسین علیه السلام اشک بریزند، پس گریه بر او گناهان بزرگ را می ریزد.» 📚 وسائل الشیعه، جلد ۱۴، باب ۶۶
...◾یکی از نمایندگان حضرت آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی رحمت الله علیه میگوید:یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از سرتاپایشان سیاه پوش بود، حتی لباسهای زیر و جوراب های ایشان نیز سیاه بود. . ◾من درحالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم که آیا فکرنمیکنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا،ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟؟!!! . ◾ایشان در پاسخ فرمودند:فلانی من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارم.پرسیدم:چطور؟؟فرمود:بنشین تا برایت تعریف کنم. . ◾سپس اینگونه برایم تعریف نمود: پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود.همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش سقط میشد و خلاصه بچه دار نمیشدند. . ◾روزی پدرم بالای منبر این جمله را به مردم میگوید:...که ایهاالناس دستتان را از دست امام حسین و اهلبیت علیهم السلام رها نکنید که اینها خاندان کرامت و بخشش اند،و هر حاجت یا مشکل بزرگی که دارید جز درب خانه ی ایشان جای دیگری نروید که این خانواده حلال مشکلات اند.... . ◾پس از آنکه پدرم از منبر پائین میاید زنی به او میگوید آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش میکنید تا برای حل مشکلات و گرفتن حوائجمان درب خانه ی اهلبیت و امام حسین علیهم السلام برویم،چرا خودت از امام حسین علیه السلام نمیخواهی تا به تو فرزندی عنایت فرماید؟؟!! . ◾ایشان درحالیکه به شدت ناراحت میشوند به خانه میرود.همسرشان (مادربنده)میپرسد آقا چرا اینقدر ناراحتید؟؟؟و ایشان قضیه ی منبر و صحبت آن زن را بازگو میکنند. . ◾مادرم میگوید خب راست گفته،چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه السلام نمیکنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچه دار شویم؟؟پدرم میگوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم؟؟ مادرم در جواب میگوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم،اصلا شما نذر کن که امسال تمام ۲ ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا،حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید. . ◾در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپاسیاه پوش شد.در همان سال هم مادرم باردار میشود و ۷ ماه نیز از بارداری اش میگذرد و بچه اش سقط نمیشود.یک شبی یکی از طلبه ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید. . ◾وقتی پدرم درب را باز میکند پس از سلام و احوال پرسی عرض میکند که من یک سوال دارم. . ◾پدرم که گمان میکند سوال او یک مساله ی علمی و یا فقهی باشد میگوید بپرس.اما در کمال ناباوری آن طلبه میپرسد آیا همسرشما باردار است؟؟؟ایشان با تعجب میگوید بله،تو از کجا میدانی؟ . ◾کسی از این قضیه اطلاع ندارد. باز میپرسد ایشان ۷ ماهه باردارند؟؟پدرم با تعجب بیشتری پاسخ مثبت میدهد. ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن میکند و میگوید:آسیدعلی اکبر من الآن خواب بودم،در خواب وجود مبارک پیامبراکرم صل الله علیه و آله را زیارت کردم. . ◾حضرت فرمودند:برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و ۲ ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی این بچه ای را که ۷ ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ میکنیم و او سالم میماند و ما او را بزرگ میکنیم و او را فقیه و عالم در دین میگردانیم و به او شهرت میدهیم. و او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار. ....حالا فهمیدی که من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپایی دارم؟؟؟..... . کانال سیره علما @sireolama
امام سجّاد عليه السلام : المُؤمِنُ مِن دُعائِهِ عَلى ثَلاثٍ : إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ و إمّا أن يُدفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصيبَهُ ؛ امام سجّاد عليه السلام : مؤمن از دعاى خود يكى از سه نتيجه را مى گيرد : يا برايش ذخيره مى شود ، يا در دنيا برآورده مى شود و يا بلايى كه مى خواست به او برسد از او برگردانده مى شود🌺 . تحف العقول ، ص 280 .
زنان غیر هاشمی حمایت کننده از واقعه عاشورا 1. جمعی از زنان بنی اسد: بنی اسد نام تیره ای از قبیله بزرگ و سلحشور و مشهور عرب از فرزندان اسد بن خزیمة بن مدرکه می باشد. جمعی از علما، اصحاب، شعرا و حتی برخی از همسران پیامبر «صلی الله علیه و آله» از این قبیله بودند. این قبیله در هنگام بنای کوفه، جنوب مسجد کوفه را برای خود در نظر گرفتند. در جنگ جمل دوشادوش امام علی «علیه السلام» جنگیدند. در قیام امام حسین «علیه السلام» در سال 61 ق. بنی اسد به سه دسته موافق حضرت، مخالف و بی طرف تقسیم شدند. از سران موافق حضرت که در کربلا شهید شدند حبیب بن مُظهر (مظاهر) اسدی، انس بن الحرث، کاهلی اسدی، مسلم بن عوسجه اسدی و عمرو بن خالد صیداوی اسدی بودند. از مشهورترین سران مخالف بنی اسد در روز عاشورا حرملة بن کاهل اسدی قاتل کودک شش ماهه امام حسین «علیه السلام» (علی اصغر «علیه السلام») بود. دسته سوم که در سرزمین غاضریه در کنار نهر علقمه در شمال شرقی کربلا سکونت داشتند و در روز عاشورا بی طرفی اختیار کردند، این دسته از سوی سید الشهداء و حبیب بن مظهر (یا مظاهر) اسدی به کمک و یاری فرا خوانده شدند اما تا آخرین لحظه بی طرفی اختیار کردند. پس از شهادت سید الشهداء و یاران گرانقدرش، زنان بنی اسد گذرشان به میدان جنگ افتاد (دسته بی طرف). اجساد امام و یارانش را در زیر آفتاب تابان مشاهده نمودند و سخت تحت تأثیر قرار گرفتند و به سرزمین غاضریه (محل دسته سوم) شتافتند و مردان خود را جهت دفن اجساد شهدا خبر کردند. اما مردان قبیله از ترس ابن زیاد حاضر نشدند در به خاک سپاری اجساد شرکت کنند، لذا زنان بنی اسد خود بیل و کلنگ برداشتند و به سمت کربلا حرکت نمودند. پس از مدت کوتاهی، وجدان مردان قبیله بیدار گشت، به خود آمده دنبال زنان حرکت نمودند و به دفن پیکر مطهر شهدا پرداختند.
🍃آقا سید ابوالحسن علی رضوی کشمیری گفت:"عموزاده‌ام آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری فرمود: یخچال نداشتم. به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتم و از آن حضرت یخچال خواستم. به منزل که برگشتم دیدم دربِ منزل، گاری ایستاده و یخچال آورده است. گفتم از کجا آورده‌ای؟ گفت: مأمور نیستم بگویم. 🍃آقا سید ابوالحسن علی رضوی کشمیری گفت: از ایشان ذکری برای رفع تنگدستی خواستم، فرمود: روزی 110 بار بگو: «اللّهُمَ  اَغنِنِی بِحلالِکَ عَن حَرامِک و بِفَضِلکَ عَمَّن سِواک»." 📚 منبع: کتاب «روزنه‌هایی از عالم غیب»، نوشتۀ آیت‌الله سید محسن خرازی، صفحۀ ۱۱۰ این ذکرراایت الله بهجت وایت الله مرعشی نجفی هم توصیه کرده اند. شیخ بهایی بسیارزیاد مقروض بود. باخواندن این ذکر تمام قرضش برطرف شد. ذکری که علامه قاضی به عنوان کیمیا به شاگردش توصیه کرد. https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d
📝 متن کامل نامه شهید سلیمانی به شهید پورجعفری به شرح زیر است: بسم الله الرحمن الرحیم 🌹عزیز برادرم حسین، پس از سی سال خصوصا در این بیست سال که نفس تو پیوسته تنفسم بود، اولین سفر را بدون تو درحال انجام هستم. در طول سفر بارها بر حسب عادت صدایت کردم. همه تعجب کردند، در هواپیما، ماشین و . . . . بارها نگاه کردم، جایت خالی بود، معلوم شد خیلی دوستت داشته‌ام. 🌹حسین عزیز تو نسبتی با من داشتی که حتما فرزندانت با شما و شما با فرزندانت نداشته ای و فرزندانم هم با من نداشته اند. همیشه نه تنها از جسمم مراقبت می کردی، بلکه مراقب روحم هم بودی. اصرار به استراحت، اصرار به خوردن، خوابیدن و . . . بیش از احساس یک فرزند به پدرش بود. بیست سال اخیر پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود. 🌹حسین عزیز! خوشحالم از من جدا شدی، خیلی خوشحالم. اگر چه مدتی از لحاظ روحی گمشده ای دارم، اما از جدا شدن تو خوشحالم، چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم. من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند. 🌹حسین! بارها که با هم به خطوط مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم. اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آینده پس از خودم، که خدا می داند با هریک از آنها که از دست داده ام چه بر من گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. همیشه جلو که می رفتم نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و تو شهید شوی. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی، حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم. 🌹حسین جان! شهادت می دهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت زندگیت را فدای اسلام کردی. تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر. 🌹حسین! پسرم، عزیزم، برادرم، دوستم، از خداوند می خواهم عمری با برکت داشته باشی و حسین پورجعفری را همانگونه که بود، با همان خصوصیت تا آخر حفط کنی. 🌹حسینی که برای هر مجاهدی اعم از عراقی، سوری، لبنانی، افغانی و یمنی، آشنا بود. او نشانه و نشانی من بود. چه زیبا بود در این چند روز سراغت را از من می گرفتند و کسی باور نمی کرد همراهم نباشی. 🌹حسین عزیز! فقط قیامت است که حقیقت ارزش اعمال معلوم می شود و چه زیباست آنوقتی که همه حیران و متحیرند و تو خوشحال و خندانی. 🌹اجر این خستگی ها را آنوقت دریافت خواهی کرد، آنوقت که خانواده و وابستگان به تو نیازمندند و به تو توسل می جویند، خداوند اجر جهاد تو برادر خوبم را اجر شهید قرار دهد. به تو قول می دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم. 🌹حسین عزیزم! سعی کن پیوسته تر و تازه بودن جهادی را در هر حالتی در خودت حفظ کنی، اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است. 🌹حسین جان! عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می گذارند،در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد. 🌹حسین عزیز! اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند. 🌹برادر خوبم! اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیر طاقت است. 🌹دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد، عزیز برادرم همه دردها، درد نیستند و همه بلاها، بلا نمی باشند. چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت خودت را به او بسپار و رضایتش را عین نعمت و لطف و محبت بدان. 🌹حسین! می دانی چه وضعی دارم و آگاهی بر غم و اندوه درونم. می دانی چقدر به دعایت نیازمندم. خوب می دانی چقدر هراسناکم و ترس همه وجودم را فراگرفته است و لحظه ای رهایم نمی کند. اما نه ترس از دشمن و نه ترس از نداشتن، نه ترس از از مقام و مکان. تو می دانی! چون پاره ای از وجودم بودی، ترس من از چگونه رفتن است، تو آگاهی به همه اسرارم! دعایم کن و در دعایت رهایم نکن. 🌹انشالله تو و خانواده مجاهد و صبورت همیشه موفق و موید باشید. خداحافظ برادر خوب و عزیزم، دوست و یار باوفاو مهربان و صادق سی ساله ام. ❤️خداحافظ، برادرت قاسم سلیمانی ۱۰ / ۸ / ۱۳۹۵ سفر حلب 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
﷽ ✊ *تجمع بزرگ مجازی عشاق محمد صلی الله علیه و آله* 🗣️هر چه عشق 💓 محمد وآل محمد (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) در وجودت هست را فریاد بزن. ✊ما اقدام نشریه فرانسوی شارلی ابدو در توهین به ساحت مقدس پیامبر گرامی اسلام (صلّےالله‌علیه‌وآله) را محکوم می کنیم. 💠همین الآن به جمع حاضران مجازی بپیوندید... 🌐 m.hozoremajazi.com
بسته شدن نطفه ی انسان به صورت حلال، آنقدر مهم است که رسول خدا (ص) فرمود: «دوست ندارد ما را مگر شخص حلال ‏زاده، و دشمنى نمى ‏كند با ما جز آنكه ناپاك زاده باشد.» (1) انگار نطفه ای که سر آغازش با دریدن حدود خدا آغاز شود، مسیرش جز با لگدمال کردن طاعت او ادامه نخواهد یافت. یزید بن معاویه پدر یزید معاویه نبود. به احتمال زیاد به علت وجود قاعده ی فراش، فرزند زنازاده ی «میسون» را به معاویه منتسب ساختند. قاعده ی فراش بیان می کند که اگر فرزندی در مدت زوجیت زنی با مردی متولد شود و مرد نگوید که این فرزند من نیست، بچه را به او منتسب می کنند؛ چه از او باشد چه نباشد. میسون، مادر یزید، از قبیله ی کلبیان  و دختر بَجدَل کلبی است. (2) زمانی که شهرت زیبایی و اندام موزون او به گوش معاویه رسید، معاویه، ندیده عاشق او شد و در سن 52 سالگی او را به کاخ فراخواند و با او ازدواج کرد. زمانی که میسون با معاویه ازدواج کرد، باکره نبود. نطفه ی یزید نیز زمانی بسته شد که میسون با غلام پدرش، رابطه برقرار کرد و از او حامله شد. (3) افراد قبیله «میسون» مسیحی بودند و تمامی قبیله او مسلمان نشدند. بدین خاطر پس از آن که معاویه از میسون جدا شد و یزید را به طایفه میسون فرستاد، افزون بر اخلاق ظاهری بادیه نشین و صحراگزینی در یزید همچون علاقه به شکار، اسب سواری، تربیت حیوانات و بازی با سگ و میمون، از تربیت خاصّ مسیحیان تأثیر پذیرفت و از این رو شراب خواری، رقص، غنا، سگ بازی و خوش گذرانی جزء طبیعت وجودی وی در آمد. از اشعار او این شعر است که: دع المساجد للعبّاد تسکنها     وأجلس علی دکة الخمار و اسقینا ان الذی شربا فی سکره طربا     و للمصلّین لادینا ولادنیا مساجد را برای عابدان بگذار تا در آن سکنی گزینند و خود بر دکان شراب فروش نشین و به ما شراب بده. آن کس که شراب نوشد، در حالت خماری به طرب پردازد؛ در حالی که نمازگزاران نه دین دارند و نه دنیا. عبیداللّه بن زیاد عبیدالله بن زیاد که در زیارت عاشورا «ابن مرجانه» خوانده شده است، پدرش زیاد بن ابیه بود. کسی که پدر خودش نیز معلوم نیست. مادر زیاد (مادر بزرگ ابن مرجانه) سمیّه، زنی بدکاره بود. سمیه زمانی که در زوجیت پدر زیاد بود، با مردان دیگر رابطه داشت و در آن زمان، به زناکاری مشهور شده بود. بعدها ابوسفیان ادعا کرد که زیاد، حاصل زنای او با سمیه بوده است امّا تاریخ نویسان معتقدند که این دروغی بیش نیست و سمیه در زنا با غلام بنی علاج، زیاد را باردار شد. (5) از طرفی مادر عبیدالله بن زیاد، مرجانه بود. زنی کافر که به گمراهی مشهور بود. زمانی که از زیاد جدا شد، به عقد شیرویه در آمد که مردی کافر بود. عبیدالله نیز در خانه ی شوهر مادرش رشد یافت. (6) ابن زیاد کسی است که از زبان مبارک امام حسین (ع)، «زنازاده پسر زنازاده» خوانده شد. (7) ابن زیاد را «ابن مرجانه» هم می گویند؛ زیرا نام مادر او کنیزی زناکار و مجوسی به نام «مرجانه» بود. پس از عاشورا که اسرای اهل بیت علیهم السلام را در کوفه وارد دارالاماره کردند، حضرت زینب علیهاالسلام خطاب به ابن زیاد، او را «ابن مرجانه» خواند که این، اشاره به نسب ناپاک او بود و رسواگر حاکم مغرور کوفه. عبیداللّه از سرداران مشهور اموی بود که در سال 54 هجری از طرف معاویه به حکومت خراسان گمارده شد و در سال 56 از آنجا عزل و به حکمرانی بصره منصوب گردید. پس از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید و با حرکت مسلم بن عقیل به سمت کوفه، با حفظ سمت، والی کوفه نیز شد و اوضاع را تحت کنترل در آورد و مسلم بن عقیل را به شهادت رساند و پس از آن، فرمان قتل سید الشهدا علیه السلام و یاران او و اسارت اهل بیت علیهم السلام را به عمر بن سعد ـ که فرمانده سپاه کوفه در کربلا بود ـ داد.(8) عمر بن سعد عمر، فرزند سعدی است که در انتسابش به وقاص تردید وجود دارد. مادر سعد با خادم مادرش که مردی از قبیله ی بنی عذره بود، زنا کرد و حاصل آن سعد بی سعادت شد. اتفاقاً روزی سعد ابی وقاص با معاویه بر اثر چنین ماجرایی بحث کردند. ماجرا اینگونه بود که سعد به معاویه گفت: «من در امر خلافت از تو سزاوارتر هستم.» معاویه در جوابش گفت: «چون تو از نطفه ی مردی از قبیله ی بنی عذره هستی، لایق امر خلافت نیستی؛ زیرا آنها ار اراذل مردم اند.» (9) شمربن ذی الجوشن برای شمربن ذی الجوشن اسم های دیگری چون اوس یا شرحبیل نیز ذکر شده است. او را ذی الجوشن، صاحب زره وجوشن می گفتند؛ زیرا سینه او برآمده بود و همانند سپری بسته شده نشان می داد. او نخست از یاران علی علیه السلام در جنگ صفین و از فرماندهان شجاع و نامدار کوفه بود که در کنار حسن و حسین و در رکاب امام علیهم السلام حاضر بوده است. اما سرشت ناپاک او به خاطر عمل زشت مادرش بر محیط و آداب الهی و اجتماعی چیره شد و سرانجام در لشکر عبیداللّه بن زیاد قرار گرفت. روزی مادر شمر که زن بزچرانی بود و در بیابان به کار خود مشغول بود
، از چوپانی که از کنار او می گذشت، تقاضای آب کرد تا با آن رفع عطش کند. چوپان تقاضای شیطانی خود را شرط دادن آب قرار داد و او نیز پذیرفت و از این طریق، نطفه شمر منعقد شد.(10) از این رو امام حسین علیه السلام در روز عاشورا خطاب به او فرمود: « یابن راعیة المِعْزی»؛ ای پسر زن بزچران! کسانی که بر پیکرها اسب راندند پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانشان، عمر بن سعد ملعون فریاد زد: «چه کسی داوطلب می شود که بر بدن حسین اسب بتازد؟» ده نفر از مردم سنگ دل جلو دویدند که عبارت بودند از: 1. اسحاق بن حوبه (کسی که پیراهن امام را غارت کرد) 2. اخنس بن مرثد 3. حکیم بن طفیل 4. عمر بن صبیح صیداوی 5. رجاء بن منقذ عبدی 6. سالم بن خیمثمه جعفی 7. صالح بن وهب جعفی 8. واحظ بن غانم 9. هانی بن ثبیت حضرمی 10. اُسید بن مالک اینان در برابر کاری که کردند، جایزه ی کوچکی از ابن زیاد گرفتند. ابن طاووس در کتاب ارزشمند خود، «لهوف» ذکر می کند که هر ده تن آنها حرام زاده بودند. (11) وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیادٍ وَ آلَ مَرْوانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَةَ وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ... (12) و خدا لعنت کند خاندان زیاد و خاندان مروان را و خدا لعنت کند بنى امیه را همگى و خدا لعنت کند فرزند مرجانه (ابن زیاد) را. خدا لعنت کند عمر بن سعد را و خدا لعنت کند شمر را و خدا لعنت کند مردمى را که اسبها را زین کردند و دهنه زدند و به راه افتادند براى پیکار با تو. پی نوشت ها: 1- معانی الاخبار، ص 161 2- مجلسی، محن الابرار ترجمه ی مقتل بحارالانوار، ص 428 3- شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج 2، ص 547؛ به نقل از مجلسی، همان. 4- الامامة و السياسة، جزء 1، ص 166 ـ 173 (تلخيص) 5- مجلسی، همان، ص 429 6- البداية والنهاية: 8 / 284، عيون الاخبار: 1 / 299؛ به نقل از سایت عربی پاسخگویی به سوالات دینی آیت الله جعفر سبحانی 7- محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ، ص 297. 8- سفینة البحار، ج 1، ص 580؛ معارف و معاریف، ج 4، ص 1530؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 3، ص 640 و فرهنگ عاشورا، ص 305. 9- سنن ترمذی، ج 2، ص 213؛ مستدرک الحاکم، ج 3، ص 108؛ به نقل از مجلسی، همان، ص 430 10- بحارالانوار، ج 45، ص 5، 31، 56 و 336؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 237 و شفاءالصدور، ج 1، ص 378 ـ 375 11- سید بن طاووس، لهوف، نشر نبوغ، ص 183 12- قمی، عباس، مفاتیح الجنان، زیارت عاشورای معروفه