eitaa logo
یادداشتها و برداشتها✍
49 دنبال‌کننده
63 عکس
142 ویدیو
5 فایل
ارتباط : @rahmani1359
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 سلام‌الله‌علیها فرمودند: 🍀 مَن أصعَدَ إلى اللّهِ خالصَ عبادَتِهِ أهبَطَ اللّهُ عزّ و جلّ له أفضَلَ مَصلَحَتِهِ. 🍃 هر كه عبادت خالصانه خود را به درگاه خدا فرا برد، خداوند عزّوجلّ بهترين كارى را كه به صلاح اوست برايش فرو فرستد. 📖 ميزان الحكمه ج4، ص49
‍ 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🏴هجوم به خانه ی وحی... ▫️عمر فرياد برآورد: خانه را با اهل آن به آتش بكشيد! [۳۹] حضرت فاطمه عليهاالسّلام با صداى بلند فرمود: ⬅️ «يا أَبَتِ يا رَسُولَ اللّه‏ِ! ماذا لَقِينا بَعْدَكَ مِنْ ابنِ الخَطّابِ وَابْنِ أبي قُحافَةِ.» اى پدر! اى رسول خدا! پس از تو چه بلاها از عمر و ابوبكر كشيديم؟! 🌟 برخى از مردم گريه‏ كنان بازگشتند، ليكن عمر با گروهى ايستاد، [۴۰] و در خانه را به آتش كشيد. [۴۱] ✨ در مى ‏سوخت [۴۲] و دود خانه را فرا گرفته بود. [۴۳] قنفذ مى‏‌خواست در (نيم سوخته) را باز كند، [۴۴] اما فاطمه عليها السّلام هر دو طرف درب را گرفته بود و مانع مى‌شد و مى‌‏فرمود: شما را به خدا و حق پدرم قسم مى‏ دهم كه از ما دست برداريد و بازگرديد. عمر تازيانه را از دست قنفذ گرفت و بر بازوى فاطمه عليها السّلام زد، تازيانه دور بازوى او پيچيد و جاى آن چون بازوبندى سياه شد [۴۵]، سپس با لگد به در خانه زد و در (نيم سوخته) را شكست. [۴۶] فاطمه عليها السّلام درب را سپر خود قرار داده و بدان چسبيده بود. عمر با لگد بدان زد [۴۷] و فاطمه را بين در و ديوار با نفرت و خشم فشرد. نزديك بود فاطمه همان‏جا قالب تهى سازد، ميخ در به سينه‏‌اش فرو رفت [۴۸] و خون از آن جارى شد. [۴۹] او با صورت بر زمين افتاد، زبانه‏ هاى آتش نيز او را مى‏ آزرد. [۵۰] پس آنگاه ناله ‏اى از جگر كشيد و با آن ناله مدينه را زير و رو نمود، او خروشيد و فرياد برآورد: ⬅️ «يا أَبَتاهُ! يا رَسُولَ اللّه‏ِ! هكَذا يُصْنَعُ بِحَبيبَتِكَ وَابْنَتِكَ... آه يا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذيني فَقَدْ وَاللّه‏ِ قُتِلَ ما في اَحْشائي ...» پدر! اى پيامبر خدا! آيا مى‏ بايست با حبيبه و دختر تو چنين رفتار كنند؟ آه فضه! مرا درياب، به خدا فرزندم را كشتند... در اين هنگام درد زايمان او را فرا گرفت و او به ديوار تكيه داد [۵۱] و بچه شش‏ ماهه ‏اش محسن را ـ كه در رحم داشت ـ سِقْط نمود. [۵۲] عمر داخل خانه شد ـ در حالى كه خشم سرتا پاى او را فراگرفته بود ـ چنان با سيلى به صورت فاطمه عليها السّلام زد كه گوشواره او پاره شد و از زير مقنعه او بر زمين افتاد. [۵۳] ديدگان على عليه السّلام گويى در كاسه‏ اى از خون غوطه مى‌‏خورد و با سر برهنه بيرون دويد و فرياد برآورد: فضّه! بانوى خود را فرياد رس! او را كمك كن، او در حال سِقْط فرزند خويش است. سپس فرمود: محسن نزد جدّ خود پيامبر خدا صلّى اللّه‏ عليه وآله وسلّم رفته و از اين ستمگران شكايت خواهد نمود. پس از اين به فضه دستور داد تا محسن را در انتهاى خانه به خاك سپارد. [۵۴] 📚 منابع: [۳۹] ملل و نحل، شهرستانى ج۱ ص۵۷ [۴۰] الامامة والسّياسة ج۱ ص۲۰، المسترشد ص۳۷۷ [۴۱] كتاب سليم ص۲۵۰ [۴۲] الهداية الكبرى ص۴۰۷، بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹ [۴۳] الشّافى سيد مرتضى ج۳ ص۲۴۱، تلخيص الشّافى ج۳ ص۷۶، مثالب النّواصب ص۴۲۰، بحارالانوار ج۲۸ ص۳۹۰ [۴۴] الهداية الكبرى ص۴۰۷، بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹ [۴۵] الهداية الكبرى ص۴۰۷، بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹ [۴۶] تفسير عياشى ج۲ ص۶۷، اختصاص ص۱۸۶ [۴۷] بحارالانوار ج۳۰ ص۲۹۴ [۴۸] مؤتمر علماء بغداد ص۶۳ [۴۹] الكوكب الدري ج۱ ص۱۹۴ [۵۰] الهداية الكبرى ص۱۷۸ [۵۱] بحارالانوار ج۳۰ ص۲۹۴ به نقل از دلائل الامامة ج۲ [۵۲] الهداية الكبرى ص۴۰۷، بحارالانوار ج۵۳ ص۱۹ [۵۳] بحارالانوار ج۳۰ ص۲۹۴، و مراجعه شود به: بحارالانوار ج۳۰ ص۳۴۹، الهداية الكبرى ص۱۷۹، المحتضر ص۴۴، و مستفاد از بعضى از روايات اين است كه سيلى زدن او هنگام بيرون بردن اميرمؤمنان عليه ‏السلام بوده است الكوكب الدّرى ص۱۹۵ [۵۴] الهداية الكبرى ص۴۰۸ 🍂 ادامه دارد... 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🙏الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرَج و النصر و العافیه....
شرح حدیثی درباره آخرین گفتگوهای پیامبر اعظم(ص) و حضرت فاطمه زهرا(س) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه روز دوشنبه ۱۳۹۸/۱۰/۰۹ به بیان و شرح حدیثی درباره آخرین گفتگوهای پیامبر اعظم صلی‌الله علیه و آله وسلم و حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها پرداختند. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن و فیلم این شرح حدیث را منتشر منتشر میکند. بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین. عَن عائِشَةَ بِنتِ طَلحَةَ عَن عائِشَةَ قالَت ما رَأَیتُ مِنَ النّاسِ اَحَداً اَشبَهَ کَلاماً وَ حَدیثاً بِرَسولِ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) مِن فاطِمَةَ. کانَت اِذا دَخَلَت عَلَیهِ رَحَّبَ بِها وَ قَبَّل یَدَیها وَ اَجلَسَها فی مَجلِسِهِ فَاِذا دَخَلَ عَلَیها قامَت اِلَیهِ فَرَحَّبَت بِهِ وَ قَبَّلَت یَدَیهِ وَ دَخَلَت عَلَیهِ فی مَرَضِهِ فَسارَّها فَبَکَت ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَت. فَقُلتُ کُنتُ اَریٰ لِهٰذِهِ فَضلاً عَلَی النِّساءِ فَاِذا هِیَ امرَأَةٌ مِنَ النِّساءِ فَبَینَما هِیَ تَبکیٰ اِذ ضَحِکَت. فَسَأَلتُها فَقالَت اِنّی اِذَن لَبَذِرَةٌ. فَلَمّا تُوَفِّیَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) سَأَلتُها فَقالَت اِنَّهُ اَخبَرَنی اَنَّهُ یَموتُ فَبَکَیتُ ثُمَّ اَخبَرَنی اَنّی اَوَّلُ اَهلِهِ لُحوقاً بِهِ فَضَحِکتُ.(۱)   عَن عائِشَةَ بِنتِ طَلحَة عَن عائِشَة قالَت ما رَأَیتُ مِنَ النّاسِ اَحَداً اَشبَهَ کَلاماً وَ حَدیثاً بِرَسولِ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) مِن فاطِمَة. دختر جناب طلحه، به نام عایشه از زنهای معروف قریش بوده و [نقل میکند از] همسر محترم پیغمبر اکرم، که عایشه(۲) میگوید من ندیدم هیچ کس را که از حیث حرف زدن، از حیث صحبت کردن، شبیه باشد به پیغمبر به قدر جناب فاطمه (سلام‌الله علیها) -که این ایّام،(۳) مناسب با این بزرگوار است- حالا این روایت در مورد کلام و حدیث است؛ قبلها یک روایت دیگری من دیدم -آن هم از عایشه است- که در مورد راه رفتن و نگاه کردن و این خصوصیّات هم میگوید فاطمه (سلام‌الله علیها) اشبه‌النّاس به پیغمبر بود. کانَت اِذا دَخَلَت عَلَیهِ رَحَّبَ بِها بعد میگوید وقتی جناب فاطمه (سلام‌الله علیها) وارد بر منزل پیغمبر میشد، حضرت ترحیب میکردند، [یعنی] خوشامد میگفتند. وَ قَبَّل یَدَیها پیغمبر دست مبارک فاطمه‌ی زهرا را میبوسید. وَ اَجلَسَها فی مَجلِسِه او را در جای خودش می‌نشاند. احترامی که پیغمبر برای این دختر، این بانوی بزرگِ همه‌ی دورانهای بشر قائل بوده، در این حد است. فَاِذا دَخَلَ عَلَیها قامَت اِلَیهِ فَرَحَّبَت بِهِ وَ قَبَّلَت یَدَیه وقتی [هم که] پیغمبر وارد منزل او میشد، او بلند میشد، خوشامد میگفت، دست مبارک پیغمبر را میبوسید. وَ دَخَلَت عَلَیهِ فی مَرَضِه فاطمه در [دوران] مریضی پیغمبر، در بیماریِ آخرِ پیغمبر، بر او وارد شد. فَسارَّها فَبَکَت با پیغمبر درگوشی صحبت کردند. فاطمه (سلام‌الله علیها) گریه کرد. ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَت دوباره درگوشی با هم صحبت کردند، فاطمه (سلام‌الله علیها) لبخند زد و خندید. فَقُلتُ کُنتُ اَریٰ لِهٰذِهِ فَضلاً عَلَی النِّساء فَاِذا هِیَ امرَأَةٌ مِنَ النِّساء فَبَینَما هِیَ تَبکیٰ اِذ ضَحِکَت عایشه میگوید با خودم گفتم این چه حالتی است. من این خانم را برتر از دیگر زنها میدانستم. معلوم میشود که ایشان هم زنی مثل زنهای دیگر است. یک بار گریه میکند، یک بار خنده میکند. فَسَأَلتُها فَقالَت اِنّی اِذَن لَبَذِرَة رفتم خدمتش سؤال کردم که قضیّه چه بود. فرمود نمیگویم به تو؛ اگر بگویم، افشاکننده هستم  -به تعبیر رایج عوامانه‌ی ما، دهن‌لق مثلاً- حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) علّت این قضیّه را به من نگفت. فَلَمّا تُوَفِّیَ رَسولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) سَأَلتُها بعد از رحلت پیغمبر هم باز دوباره سؤال کردم از حضرت. آن وقت دیگر مانع برطرف شده؛ یعنی وقتی پیغمبر از دنیا رفته است، دیگر حالا این حرف [اگر] گفته بشود اشکالی ندارد. فَقالَت اِنَّهُ اَخبَرَنی اَنَّهُ یَموتُ فَبَکَیتُ فرمود: پیغمبر خبر از مردنِ خودش داد، این موجب گریه‌ی من شد. ثُمَّ اَخبَرَنی اَنّی اَوَّلُ اَهلِهِ لُحوقاً بِهِ فَضَحِکتُ بعد اطّلاع داد به من که من اوّلین کسی از خانواده‌ی او خواهم بود که به او ملحق خواهم شد، این خوشحال کرد من را و خندیدم.  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅قريب‌الاجابه و سريع‌الرضا ✍آیت الله جوادی آملی:برای توبه كردن نه رو به قبله بودن لازم است، نه غسل لازم است، بلکه فرد می تواند همان‌جا بگويد خدايا بد كردم! اشتباه كردم! مرا ببخش! اين روايتي است كه مرحوم مجلسي آن را نقل كرده، فرمود: اگر يك وقت انسان در مجلسي که نشسته، گناهي که چندين سال قبل كرده به يادش آمده بايد خدا را شكر كند كه يادش آمده و استغفار كند. خدا كه قريب‌الاجابه است، سريع‌الرضاست، الآن هم گناه فرد را به یاد او انداخته تا استغفار كند.
🏴نوحه قدیمی بسیار زیبا وکمیاب یا فاطمه من عقده ی دل وا نکردم با نوای: زنده ياد فخرالذاکرین سلیم مؤذن زاده
.: گزیده ای از کتاب "وقتی مهتاب گم شد" از گروهان ما تقریباً 45 نفر، یعنی نصف نیروها سالم یا مجروح بودند و می‌توانستند به عقب برگردند و از مجموع سه گروهان فقط دو گروهان باقی مانده بود... یکی از بسیجی‌ها آمد. اهل منطقه حاشیه‌ای و محروم همدان. شغلش کارگری بود، اما آنجا شده بود یک تیربارچی قابل و نترس که خیلی رویش حساب می‌کردم. دور و برم می‌پلکید و می‌خواست چیزی بگوید، اما برایش سخت بود. پرسیدم: «برادر سهرابی، خبری شده؟» سرش را پایین انداخت و سرخ شد. _معذرت می‌خوام. من متاهلم. با خوش‌رویی جواب دادم: «اینکه عذرخواهی ندارد. خدا به خودت و خانواده‌ات خیر بدهد.» _یکی از همدان آمده و گفته خدا به من یک دختر داده. _این هم که خیر است. خداوند در سایه نام حضرت زهرا حفظش کند. _آخر می‌دانی، زمستان است و همدان هم سرد. می‌دانم که خانواده‌ام حتی نفت برای گرم کردن خانه ندارند. اگر اجازه بدهی برگردم، چند روز کار کنم، نفت آن‌ها را که تامین کردم دوباره برمی‌گردم. از لحن او شرمنده شدم. می‌دانستم که راست می‌گوید و دنبال بهانه برای عقب رفتن نیست، اما با این حال فقط به فکرم رسید که با خشوع از او یک درخواست بکنم: «برادر سهرابی، می‌دانی که نیروها کم شده‌اند. کار تو را شاید کس دیگری نتواند انجام بدهد. اگر موافق باشی و راضی باشی فقط دو شب بمان. روز سوم حتماً به مرخصی می‌فرستمت.» او هم سرش را پایین انداخت و همان جا ماند. تقدیر چنین بود که او شب بعد در دژ نهر جاسم در شلمچه شهید شود و دخترش را نبیند...
قرار شد تا زمانی که صدام زنده است حرفی از علی هاشمی نزنیم تا زمانی که صدام زنده بود یعنی سال ۱۳۸۲ همه فرماندهان اتفاق نظر داشتند که اسمی از علی هاشمی نباشد. ما در رابطه با او هیچ حرفی نزدیم و اگر هم قرار بود حرفی از او به میان بیاید معتقد بودیم که او به شهادت رسیده است چرا که علی هاشمی با توجه به ارزشی که برای صدام داشت در صورتی که زنده بود یک برگ برنده برای او به شمار می‌آمد. برای همین هنگامی هم که من اسیر شدم وقتی گفتند علی هاشمی اسیر شده استT به بازجوهای عراقی که من را شکنجه می‌کردند گفتم که خب بروید از او بپرسید که من چه کاره هستم. آن وقت متوجه می‌شوید که من بی‌گناهم. عراقی‌ها حتی در اردوگاه موصل عکسی از علی هاشمی را به اسرا نشان داده بودند اما هیچ اثری از علی هاشمی نبود. هور
کتاب نام کتاب : زندان الرشید  خاطرات علی اصغر گرجی زاده رئیس ستاد سپاه ششم نیروی زمینی سپاه از تیرماه ۱۳۶۷ تا شهریورماه ۱۳۶۹ و آزادی وی از اسارت در عراق است.  کتاب توسط محمدمهدی بهداروند گردآوری شده‌است. کتاب شش بار بازنویسی شده‌است و دو سال گردآوری آن به طول انجامید. موضوع علی اصغر گرجی زاده به همراه علی هاشمی (فرمانده سپاه ششم نیروی زمینی سپاه) در چهارم تیرماه ۱۳۶۷ به دنبال تهاجم سراسری عراق به جزیره مجنون و پس از اطمینان از تخلیه جزیره، به هنگام ترک مقر فرماندهی سپاه ششم نیروی زمینی، هدف موشک‌های هلی کوپترهای عراقی قرار می‌گیرد.  وی پس از ۳۰ ساعت مخفی شدن، به اسارت عراقی‌ها درمی‌آید. گرجی‌زاده چهارماه هویت خود را از عراقی‌ها پنهان می‌کند. بعد از لو رفتن وی، گرجی زاده مورد بدترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرد و در حالی که به صورت مخفی در عراق نگهداری می‌شد به زندان الرشید منتقل می‌شود. گرجی زاده در بخش‌هایی از این کتاب به تشریح شرایط جنگ در ماه‌های پایانی و استفاده گسترده عراق از بمب‌های شیمیایی می‌پردازد.  گرجی زاده به دلیل اسارت پنهانی در عراق و محرومیت از حقوق اسیران جنگی، مدت‌ها در زندان الرشید نگهداری شده‌است. در خاطرات وی به اسارت دو تن از خبرنگاران صدا و سیمای کرمانشاه که در حال همراهی یک هیئت رسمی از سازمان ملل متحد بودند، اشاره شده‌است. به گفته گرجی زاده در ماه‌های بعد از آتش‌بس میان ایران و عراق این دو خبرنگار به درخواست بعثی‌ها و در همراهی با هیئت مذکور وارد خاک عراق می‌شوند و در ادامه به اتهام ورود غیرقانونی به این کشور و به عنوان اسیر جنگی به زندان الرشید منتقل می‌شوند.
🔲◾️▪️ شهادت حضرت موسی بن جعفر (ع) ۲۵ رجب ◾️در این روز در سال 183 ه’ بنابر مشهور امام موسی بن جعفر علیه السّلام، در حبس سندی بن شاهک به شهادت رسیدند. 📚 اعلام الوری: ج ۲، ص ۶. بحار الانوار: ج ۴۸، ص ۲۰۶. مسار الشیعه: ص ۳۶. مصباح المتهجد: ص ۷۴۹. زاد المعاد: ص ۳۵. فیض العلام: ص ۳۲۲. مصباح کفعمی: ج ۲، ص ۵۹۸ 🔲◾️▪️ هارون ملعون به ظاهر برای زیارت و در حقیقت برای دستگیر نمودن حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام و فرستادن آن حضرت از مدینه به بغداد به مسجد النبی صلّی اللَّه علیه و آله آمد. 📚 کافی: ج ۲، ص ۵۰۷. بحار الانوار: ج۴۸، ص ۲۰۶ 🔲◾️▪️خلفای ظالم در دوران امامت حضرت: ◾️آن حضرت ۲۰ سال داشتند که امامت به ایشان منتقل شد و مدت ۳۵ سال امامت فرمودند. در این مدت بعد از شهادت امام جعفر صادق علیه السّلام مقداری همزمان با ابوجعفر منصور بودند که او متعرض آن حضرت نشد. ◾️بعد از منصور قریب به ده سال ایام خلافت مهدی بود. او حضرت را به عراق طلبید و حبس کرد. شبی أمیر المؤمنین علیه السّلام را در خواب دید که به او فرمود: «فهل عسیتم ان تولیتم أن تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم»وقتی بیدار شد مراد حضرت را دانست و موسی بن جعفر علیه السّلام را از زندان آزاد کرد. 📚 سوره محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم: آیه22 ◾️پس از مهدی، پسرش هادی خواست آن حضرت را محبوس کند ولی اجل او را مهلت ندا، چه اینکه کمتر از یک سال بیشتر خلافت نکرد . خلافت به هارون که رسید امام علیه السّلام را از زندانی به زندان دیگر فرستاد، تا در سال چهاردهم خلافتش آن حضرت را در سن 55 سالگی به زهر جفا شهید کرد. 📚 قلائد النحور: ج رجب، ص ۳۳ - ۳۴ 🔲◾️▪️ غسل و تدفین آن حضرت: ◾️ پس از شهادت بدن شریف حضرت را طبق دستور هارون با جامه های کهنه، جهت اهانت به آن بزرگوار، روی نردبانی گذاردند و چهار حمّال بر دوش گرفتند، و کسی جلوی جنازه صدا می زد: «این امام رافضیان است». ◾️ امام رضا علیه السّلام قبلاً متوجه غسل و کفن و نماز آن حضرت شده بودند. سپس شیعیان آمدند و گل آوردند و احترام کردند و در محل فعلی حرم مطهر، بدن آن حضرت را دفن کردند. 📚 وقایع الایام: ج رجب، ص۲۷۹، از جنات الخلود 🔲◾️▪️تعداد فرزندان آن حضرت 37 نفرند. 📚 ارشاد: ج ۲، ص ۲۴۴ ◾️ مدت امامت آن حضرت 35 سال، و عمر شریف امام علیه السّلام هنگام شهادت 55 سال بود. 📚 اعلام الوری: ج ۲، ص ۶. ارشاد: ج ۲، ص۲۱۵
پیامبر اکرم (ص) :خَيرُكُم خَيرُكُم لأَهلِهِ و َأَنَا خَيرُكُم لأَهلى ما أَكرَمَ النِّساءَ إلاّ كَريمٌ و َلا أَهانَهُنَّ إلاّ لَئيمٌ؛ بهترين شما كسى است كه براى خانواده اش بهتر باشد، و من از همه شما براى خانواده ام بهترم، زنان را گرامى نمى دارد، مگر انسان بزرگوار و به آنان اهانت نمى كند مگر شخص پَست و بى مقدار. نهج الفصاحه ص472 ح 1520 💐💐مبعث پیام آور مهر و رحمت بر همگان مبارک. 💐💐