:
🔰 دعاى مجير
🔻 دعاى مجير، دعايى است رفيع الشأن، مروى از حضرت رسول اعظم صلّىاللهعليهوآله که جبرئيل براى آن حضرت آورد در وقتى كه در مقام ابراهيم عليه السلام مشغول به نماز بود.
◀️ كفعمى در بلد الامين و مصباح اين دعا را ذكر كرده و در حاشيه آن اشاره به فضيلت آن نموده از جمله فرموده: "هر كه اين دعا را در ايام البيض ماه رمضان بخواند گناهانش آمرزيده شود اگر چه به عدد دانه هاى باران و برگ درختان و ريگ بيابان باشد و براى شفاى مريض و قضاى دين و غنا و توانگرى و رفع غم خواندن آن نافع است".
📖 این دعای شریف دارای 90 فراز نورانی است که عبارت "أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ یَا مُجِیرُ" 88 بار تکرار شده و 176 اسم از اسامی باری تعالی، این دعا را تزیین داده است.
✅ برای خواندن این دعا در روزهای 13 و 14 و 15 رمضان فضیلتهای بسیاری نقل شده .
┄┅═══••✾••═══┅┄
:
🌹🌹14 رمضان سالروز شهادت مختار رَحِمَهُ الله
🌹مختار در سال اوّلِ هجرت در طائف به دنیا آمد و در سال 67 هـ در کوفه به دست مصعب بن زبیر به شهادت رسید. کنیه ی او ابو اسحاق بود.
🌹ابو عُبَیده، پدرش از صحابه ی بزرگ بود که در جنگ شهید شد. بعد از پدر، دو برادرش حکم و جبیر شهید شدند.
🌹مختار در هجده ماه حکومتش، هجده هزار نفر از قاتلین سیدالشهدا علیه السلام را به جهنّم فرستاد. این به غیر از کسانی است که به دست اصحاب و یاران او و ابراهیم بن مالک اشتر در بیرون کوفه و در کنار نهر خازر کشته شدند.
🌹سعد عموی مختار از طرف امیرالمؤمنین و امام حسن علیهما السلام والی مداین بود، و هرگاه جایی می رفت مختار را به جای خود می گذاشت.
🌹امیرالمؤمنین علیه السلام به او خبر از فتح و ظفر دادند، و میثم تمّار در زندان کوفه او را بشارت داد.
🌹در روز عید قربان حکم پسر مختار خدمت امام باقر علیه السلام آمد. بعد از اینکه خود را معرفی کرد، امام باقر علیه السلام او را نزد خود خواند و او عرض کرد :آقای من، مردم درباره ی پدر من بسیار سخن می گویند. به خدا قسم سخن درست کلام شماست.
🌹امام علیه السلام فرمودند : مردم چه می گویند؟
🌹پسر مختار گفت : می گویند پدرم دروغگو بوده است. اکنون هر چه شما بفرمایید آن را قبول دارم.
🌹امام علیه السلام فرمود :سبحان الله، پدرم خبر داد که مهریه ی مادر من از پولی بود که مختار آن را برای پدرم فرستاد.
🌹مختار خانه های خراب ما را آباد کرد، و دشمنان ما را به قتل رسانید، و هر خونی که از ما ریخته شد طلب نمود. آنگاه سه مرتبه فرمود : «رحم الله أباک»، حقّی از ما نزد أحدی نماند مگر اینکه آن را گرفت.
🌹در کودکی امیر المؤمنین علیه السلام او را روی زانوی خویش می نشاند و به او لطف و مرحمت می فرمود، و دست بر سر او می کشید و به او می فرمود :
یا کیّس یا کیّس ! ای زرنگ، ای زرنگ !
🌹امام باقر علیه السلام می فرماید :به خدا قسم پدرم مرا خبر داد که مختار نزد فاطمه بنت امیر المؤمنین علیه السلام می آمد، و آن مخدّره برای او فرش پهن نموده پشتی برایش می گذاشت. سپس فرمود :هر حقّی که ما نزد کسی داشتیم او مطالبه نمود. قاتلین ما را کشت و برای ما خونخواهی نمود. (2)
🌹در روایت دیگر می فرماید :هنگامی که مختار سر نحس عُبیدالله را برای امام زین العابدین علیه السلام فرستاد، آن حضرت سر سفره بود و خوشحال شد و برای مختار دعا فرمود. (3)
🌹بنا بر قول دیگری قیام مختار در شب 14 ربیع الاوّل سال 66 هـ (4)؛ و بنا بر قولی 16 ربیع الثانی بوده است. (5)
📚 منابع :
1. ذوب النضار : ص 101. و ... .
2. بحار الانوار : ج 45، ص 343، 351. و ... .
3. اختیار معرفة الرجال : ج 1، ص 341. و ... .
4. مقتل الحسین علیه السلام (ابی مخنف) : ص 326. و ... .
5. امالی شیخ طوسی : ص 240. و ... .
🔴تزویر به شما امان می دهد تا مقاومتتان را بشکند
♦️آخرین خطبه مختار ابو عبید ثقفی:
♦️ امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است.تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت
♦️«یا ایّها الّذین امَنوا امِنوا». به شما قول می دهم چنانچه با همان نیات روزهای نخستین قیام شمشیر بزنید پیروزید و بر دشمن مزور غلبه می کنید. اتمام حجت می کنم تزویر به شما امان می دهد تا مقاومتتان را بشکند. پس از غلبه شک نکنید گردنتان را خواهد شکست.
🌹چهارده رمضان سالروز شهادت مظلومانه مختار ثقفی گرامیباد
:
🌹 کریم اهل بیت (ع)
♦️رهبرمعظم انقلاب، آن كسانى كه از لحاظ امكانات مالى يك برجستگىاى دارند بايستى يك اوجى از ايثار نشان بدهند، امام مجتبى عليهالسّلام یک مرتبه نصف اموالش و يكبار تمام اموالش را بخشید. «خرج من جميع ماله» توى روايت آمده، همه چيز را بخشید. ۶۶/۱۱/۲۷
:
🔰 دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
🌷 بسم الله الرحمن الرحیم
🔹"اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِي فِيهِ بِالْعَثَرَاتِ وَ أَقِلْنِي فِيهِ مِنَ الْخَطَايَا وَ الْهَفَوَاتِ وَ لاَ تَجْعَلْنِي فِيهِ غَرَضاً لِلْبَلاَيَا وَ الْآفَاتِ بِعِزَّتِكَ يَا عِزَّ الْمُسْلِمِينَ؛
🔸#خدایا در اين روز مرا به لغزش هايم مؤاخذه مفرما و عذر خبط و خطاهايم بپذير و مرا هدف تير بلاها و آفت ها قرار مده به حق عزت و جلالت اى عزت بخش اهل اسلام".
┄┅═══••✾••═══┅┄
گفتم که گناه من عظیم است،عظیم😔
در حشر جزای من جحیم است، جحیم😔
ناگاه به گوش جان شنیدم ازغیب😇
نومیدمشو"حسن"کریم است،کریم💚
میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) مبارک🌸🎊🌸
🔸آیه 40 سوره ابراهیم
🔹ربِّ ٱجْعَلْنِى مُقِيمَ ٱلصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّيَّتِى رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَآءِ
🔹پروردگارا! مرا برپا دارنده نماز قرار ده، و از نسل و ذریهام نیز. پروردگارا! دعاى مرا [،نماز و عبادتم را] بپذیر!
داستان شگفت انگیز:
قبر شيخ آماده بود و كنار آن تلي از خاك ديده مي شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند.*
صداي گريه آنها هر لحظه زيادتر مي شد.
جسد *شيخ طبرسي* را از تابوت بيرون آوردند و داخل قبر گذاشتند.
قطب الدين راوندي وارد قبر شد و جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقين خواند.
سپس بيرون آمد و كارگران مشغول قرار دادن سنگهاي لحد در جاي خود شدند.
پيش از آنكه آخرين سنگ در جاي خود قرار داده شود، *پلك چشم چپ شيخ طبرسي تكان مختصري خورد* اما هيچكس متوجه حركت آن نشد!
كارگران با بيلهايشان خاكها را داخل قبر ريختند و آن را پر كردند. روي قبر را با پارچه اي سياه رنگ پوشاندند.
*آفتاب به آرامي در حال غروب كردن بود.*
مردم به نوبت فاتحه ميخواندند و بعد از آنجا ميرفتند.
شب هنگام هيچ كس در قبرستان نبود.
*شيخ طبرسي به آرامي چشم گشود.*
اطرافش در سياهي مطلق فرو رفته بود.
*بوي تند كافور و خاك مرطوب مشامش را آزار ميداد.*
*نالهاي كرد.*
*دست راستش زيربدنش مانده بود.*
*دست چپش را بالا برد.*
*نوك انگشتانش با تخته سنگ سردي تماس پيداكرد.*
*با زحمت برگشت و به پشت روي زمين دراز كشيد.*
*كمكم چشمش به تاريكي عادت كرد.*
*بدنش در پارچهاي سفيد رنگ پوشيده بود.*
آرام آرام موقعيتي را كه در آن قرار گرفته بود درك ميكرد.
آخرين بار هنگام تدريس حالش بهم خورده بود و ديگر هيچ چيز نفهميده بود.
*اينجا قبر بود!*
او را به خاك سپرده بودند. ولي او كه هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هواي داخل قبر به آرامي تمام ميشد و شيخ طبرسي صداي خس خس سينهاش را ميشنيد.
*چه مرگ دردناكي انتظار او را ميكشيد.*
*ولي اين سرنوشت شوم حق او نبود.*
*آيا خدا ميخواست امتحانش كند؟*
چشمانش را بست و به مرور زندگيش پرداخت.
سالهاي كودكياش را به ياد آورد واقامتش در مشهد الرضا را. پدرش *«حسن بن فضل »* خيلي زود او را به مكتب خانه فرستاد.
از كودكي به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشته و سالها پشت سر هم گذشتند. *به سرعت برق و باد!*
شش سال پيش زماني كه 54 ساله بود، سادات آلزباره او را به سبزوار دعوت كرده و شیخ دعوتشان را پذيرفت و به سبزوار رفت.
مديريت مدرسه دروازه عراق را پذيرفت و مشغول آموزش طلاب گرديد و *سرانجام هم زنده به گور شد!*
چشمانش را باز كرد.
چه سرنوشتی در انتظار او بود
*ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت.*
*نفس كشيدن برايش مشكل شده بود.*
*هر بار که هواي داخل گور را به درون ريههايش ميكشيد سوزش كشندهاي تمام قفسه سينهاش را فرا ميگرفت.*
*آن فضاي محدود دم كرده بود و دانههاي درشت عرق روي صورت و پيشاني شيخ را پوشانده بود.*
*در اين موقع به ياد كار نيمه تمامش افتاده و چون از اوايل جواني آرزو داشت تفسيري بر قرآن كريم بنويسد.*
*چندي پيش محمد بن يحيي بزرگ آلزباره نيز انجام چنين كاري را از او خواستار شده بود.*
اما هر بار كه خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش كتاب را شروع كند، كاري برايش پيش آمده بود.
*شيخ طبرسي وجود خدا را در نزديكي خودش احساس ميكرد.*
*مگر نه اينكه خدا از رگ گردن به بندگانش نزديكتر است؟*
به آرامي با خودش زمزمه كرد:
*خدايا اگر نجات پيدا كنم، تفسيري بر قرآن تو خواهم نوشت.خدایا مرا از اين تنگنا نجات بده تا عمرم را صرف انجام اين كار كنم.*
*ولی شيخ طبرسي در حال خفگی و زنده بگور شدن بود.*
*اما به یکباره كفندزد با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ میشود.*
*بيلي در دست به سمت قبرشيخ طبرسي رفت.*
*بالاي قبر ايستاد و نگاهي به اطراف انداخت.*
*قبرستان خاموش بود و هيچ صدايي به گوش نميرسيد.*
*پارچه سياه رنگ را از روي قبر كنار زد و با بيل شروع به بيرون ريختن خاكها كرد.*
*وقتي به سنگهاي لحد رسيد، يكي از آنها را برداشت.*
*نسيم خنكي گونههاي شيخ را نوازش داد.*
*چشمانش را باز كرد و با صداي بلند شروع به نفس كشيدن كرد. كفن دزد جوان، وحشت زده ميخواست از آنجا فرار كند اما شيخ طبرسي مچ دست او را گرفت.*
*صبر كن جوان!*
*نترس من روح نيستم.* *سكته كرده بودم. مردم فكر كردند مردهام مرا به خاك سپردند.*
*داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهي هستي....*
*آیا مرا میشناسی؟*
بله مي شناسم!
شما شيخ طبرسي هستيد که امروز تشييع جنازه تان بود.
دلم ميخواست،
دلم ميخواست زودتر شب شود و بيايم كفن شما را بدزدم!
*به من كمك كن از اينجا بيرون بيايم.*
*چشمانم سياهي ميرود.*
*بدنم قدرت حركت ندارد.*
كفن دزد شيخ طبرسي را بيرون آورده در گوشهاي خواباند .
*مرا به خانهام برسان. همه چيز به تو ميدهم. از اين كار هم دست بردار.*
*كفن دزد جوان لبخند زد و بدون آنكه چيزي بگويد شيخ را كول گرفت و به خانه برد.شیخ طبرسی درعمر بابرکت بعد از این جریان کتاب تفسیر مجمع البیان را نوشت.
:
💠الإمامُ الحسنُ عليهالسلام: صاحِبِ النّاسَ بمِثلَ ما تُحِبُّ أن يُصاحِبوكَ بِهِ تَکُن عَدلاً.
🌸🌸🌸
❇️امام حسن عليه السلام: با مردم آن گونه رفتار كن كه دوست دارى با تو رفتار كنند، تا عادل باشی.
📗کشفالغمة، ج۱، ص۵۷۲.
میلاد با سعادت #امام_حسن_علیهالسلام مبارک باد.
:
🔴 «میدان» و «نظام» در برجام، هزینه دیپلماسی شد/ در سوریه شکست میخوردیم دست دیپلماتها برای همیشه خالی میماند
♦️سید محمد مرندی: کارشناس مسائل سیاسی: با وجود آنکه دیپلمات های ما و دولت برای رسیدن به برجام از خطوط قرمز رهبری عبور کردند اما باز رهبری و نظام برجام را پذیرفت.
♦️ مجموعه نظام در واقع میدان را هزینه دیپلماسی کرد
♦️اختیاراتی که این دولت و آقایان ظریف و روحانی در مذاکرات هسته ای داشت حقیقتا در سال های پس از انقلاب بی سابقه بوده است.
♦️اگر در سوریه شکست می خوردیم بی شک لبنان و عراق سقوط میکردند و جنگ به مرزهای کشور و داخل ایران کشانده می شد آن موقع شکست میدانی ما دست دیپلمات های را برای همیشه خالی می گذاشت.
:
📌میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک باد.
امام #حسن(ع) فرمود:
#مكارم_اخلاقى ده چيز است:
◀️راستگويى زبان،
◀️راستگويى در مردانگى،
💰بخشش به سائل،
☺️ #خوشخويى،
◀️پاداش نيكی ها،
◀️ #صله_رحم،
◀️نگهدارى حقوق و حرمت همسايه،
◀️شناختن حق همراه،
◀️ یپذيرايى از مهمان و
◀️ #حيا که سرآمد آنها است.
📚یعقوبی، تاریخ، ج۲
:
🔸حرف عجیب حاج قاسم سلیمانی: "ای برادر عرب که تو به دنبال من میگردی و من به دنبال تو، قسم به خدا اگر شهیدم کنی شفاعتت میکنم!"