✊«مرگ بر آمریکا» گفتن لیاقت می خواهد!
🔶ماه ذی الحجه سال نهم هجری بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از جانب خداوند ماموریت یافت آیات سوره برائت را بر مشرکین و زائران مکه قرائت کند. بدین منظور پیامبر(ص)، ابوبکر را به سوی مکه اعزام نمود. اما اندکی بعد از حرکت ابوبکر از مدینه به سمت مکه، فرشته وحی نازل شد و چنان پیام آورد که هیچکس جز او و یا کسى که از اوست، نباید عهده دار ابلاغ این آیات برائت شود.
🔶رسول مکرّم اسلام(ص) بعد از دریافت وحی الهی، امیرالمومنین علیه السلام را مامور کرد تا خود را به ابوبکر برساند و سوره برائت و پیمان نامه پیامبر(ص) را از او بگیرد و در میان حاجیان و مشرکین مکه قرائت کند.
🔶لذا امیرالمومنین(ع) بر طبق فرمان پیامبر (ص)عمل کرد و در ایام حج با خواندن آیات سوره برائت، بیزاری خدا و رسولش را از مشرکین با صدای بلند و رسا فریاد می زد و به مشرکین گوشزد می کرد که بعد از موعد و مهلت مقرّر چهار ماهه، هیچ مشرکی نمی تواند حج خانه خدا را به جا آورد و با این کار، مشرکان کینه توز را از صلابت و دلیری خویش به شگفت وامی داشت.
🔶بیزاری جستن از مشرکان و فریاد برائت سر دادن ،کار هر کسی نیست. فریاد برائت از مشرکین را علی علیه السلام سر می دهد که بی واهمه در بستر پیامبر (ص)می خوابد و خود را در معرض شمشیرهای پر از کین قرار می دهد نه آن کسی که در غار، با وجودی که در معیّت پیامبر است باز هم دلش می لرزد و آرامش ایمانی ندارد.
🔶خداوند به هر کسی اجازه نمی دهد بر سر دشمنانش فریاد برائت برآورند. فریاد برائت را کسی همچون علی علیه السلام سر می دهد که دلاوری هایش در میدان احد جبرئیل را شگفت زده می کند و صلابتش ،خیبر را به تسلیم وامی دارد نه آنان که از کارزار احد و خیبر می گریزند.
🔶فریاد بیزاری از دشمن را عباس (ع) سر می دهد که امان نامه ی شمر را پاره می کند و حتی وقتی به دل دشمن می زند و تحریم آب را می شکند حسرت یک جرعه نوشیدن آب را بر دل فرات می گذارد.
🔶فریاد برائت از دشمنان خدا؛ فریادی است که در بستر زمان جاریست و امروز در شعار «مرگ بر آمریکا» تجلی یافته است. شعاری که خداوند به هر کسی لیاقت نمی دهد آن را بر سر دشمنش فریاد بزنند.
✊« مرگ بر آمریکا » را خمینی (ره)کبیر سر می داد که جز خدا از کسی نمی ترسید و می فرمود آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
✊« مرگ بر آمریکا» شعار بهشتی بود که می گفت آمریکا از دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر.
✊« مرگ بر آمریکا» شعار همه ی خوبانی است که در شلمچه و طلائیه و فکه و اروند حماسه آفریدند و ناظران وجه الله شدند. شعار همت و باکری و چمران است، شعار حسین فهمیده است که حیثیت مرگ را به بازی گرفت.
✊«مرگ بر آمریکا» شعار اهل جهاد است پس اگر دلت برای گفتن این شعار صاف نیست به سبک زندگی ات نگاه کن تا ببینی که چگونه به روزمرگی ها عادت کرده ای و گمان می کنی زندگی همین است و بس.
👌اگر قبلا این شعار را سر می دادی و اکنون برای گفتنش زبانت نمی چرخد ؛ پایه های ایمانت را چک کن شاید موریانه ی نفاق و ترس و دنیاطلبی پایه های ایمانت را خورده باشد.
👌اگر صدایت در گفتن « مرگ بر آمریکا» صلابت ندارد یقین بدان که یا اهل خواندن زیارت عاشورا نبوده ای یا تاکنون هرچه زیارت عاشورا خوانده ای چیزی جز لقلقه ی زبان نبوده است.
👈این سنت خداوند است که حرمت نفس های پاکی را که بر سر دشمنانش فریاد انزجار سر می دهند نگه می دارد و عینیت یافتن شعارهایشان را به نمایش می گذارد. لذا تاریخ گواه است که ما فقط وقتی از شعارهای انقلابمان دست کشیدیم که عملی شدنش را به نظاره نشستیم .
✌️ما گفتیم «مرگ بر صدام» و صدام را به گور فرستادیم ؛گفتیم «مرگ بر شوروی» و کمونیسم را به موزه فرستادیم و فروپاشی شوروی را شاهد بودیم؛ گفتیم «مرگ بر منافقین »و منافقین را به ذلت نشاندیم و آنقدر «مرگ بر آمریکا »می گوییم تا ایالات متحده را به پنجاه ایالت منفرده تبدیل کنیم.
📆۱۳ آبان_ روز ملّی مبارزه با استکبار بر ظلم ستیزان عالم مبارکباد.
1_13523126536.pdf
حجم:
1.12M
دانلود کتاب عرفان حج
آیت الله جوادی آملی
#کتاب_عرفان_حج
مادرم فاطمه را در شب جمعه ای دیدم كه در محرابش ایستاده بود و پیوسته در حال ركوع و سجده بود تا اینكه روشنایی صبح نمایان شد و از او شنیدم كه برای مردان و زنان مومن دعا می كرد و با اسم آنان را نام می برد و برایشان زیاد دعا می كرد ولی برای خویش چیزی نمی خواست پس به او گفتم: مادرم چرا آنگونه كه برای دیگران دعا می كنی برای خود دعا نمی كنی؟ و او گفت پسرم اول همسایه بعد خانه.
امام حسن علیه السلام
#نوع_دوستی
#مطاعن_دشمنان
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🔰 هشتصد دست و پا قطع شد تا صدمهای به آن زن شترسوار نرسد اما ...
مرحوم شیخ مفید مینویسد:
📋 ... فَمَا زَالَ كُلَّمَا أَخَذَ بِخِطَامِ الْجَمَلِ رَجُلٌ قُطِعَتْ يَدَاهُ أَوْ جُذَّ سَاقُهُ حَتَّى هَلَكَ مِنْهُمْ ثَمَانُمِائَةِ رَجُلٍ وَ قَبْلَ ذَلِكَ قُتِلَ حَوْلَ الْجَمَلِ سَبْعُونَ رَجُلًا مِنْ قُرَيْشٍ
🔻در جنگ جمل هر آن كس كه لگام آن شتر را مىگرفت يا دستش قطع مىشد يا ساق پايش، تا آنجا كه هشتصد نفر بدين گونه به درک واصل شدند. گفتهاند در آن روز، فقط هفتاد مرد از قريش به پای آن شتر كشته شدند!
📚الجمل، ص۱۷۳
✍ هشتصد دست و پا قطع شد تا صدمهای به آن زن شترسوار نرسد ...
🥀 اما وقتی که دهها نفر برای کتکزدن دختر پیغمبر «صلیاللهعلیهوآله» آمدند، «یکدست» هم بالا نرفت تا از آن مظلومهٔ مقهوره، دفاع کند ...
🥀 بلکه برعکس ... همهٔ بیسر و پاها، شیر شده بودند و به شهادت تاریخ:
📋 فَالْتَفَتَ عُمَرُ إلىٰ مَن حَولِهِ وَ قال: «إضرِبُوا فاطمةَ» فَانْهٰالَتِ السِّياطُ عَلَى حَبيبةِ رَسولِ اللهِ...حتّى أدمُوا جِسمَها!
▪️عمر رو کرد به همه اطرافیانش و فریاد زد: «فاطمه را بزنید!» پس، از زمین و هوا تازیانهها بر جسم شریف آن حضرت فرود میآمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا که خون از جای جای جسم شریفش جاری شد.
📚مؤتمر علماء بغداد، ص۶۳
633K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب: دست مادر را حتما ببوسید
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه نفر پیدا کردم عاشق امام جعفر صادق علیه السلام
#اخلاق_مداری_با_دشمن
کاظم عبدالامیر یک شکنجه گر عراقی در اردوگاه تکریت 5 بود که یکی از برادرانش در جنگ کشته شده و برادر دیگرش اسیر نیروهای ایرانی بود و کینه زیادی نسبت به اسرای ایرانی داشت که گذر زمان از او یک شیفته حقیقی ساخت. مرید حاج آقا ابوترابی شد. تحولات عجیبی در او به وجود آمد و گرایشش به سید آزادگان از او شخصیت دیگری خلق کرد. او یکی از تأثیرات شگرفت اخلاقی سید آزادگان بود که افراد را جذب خود میکرد.
او پس از مدتی نتوانست دوری حاج آقا ابوترابی را تحمل کند و به هر سختی بود راهی ایران شد. او برای دیدن حاج آقا به تهران آمد. وقتی فهمید حاجآقا ابوترابی در مسیر مشهد و در یک سانحه رانندگی مرحوم شدهاند به شدت متأثر شد. برای همین به مشهد و سرمزار آقای ابوترابی رفت و مدتها آنجا بود.
کاظم از خدا میخواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذرد. او سراغ برخی دیگر از اسرای ایرانی رفت و از آنها بابت شکنجهها و ... حلالیت طلبید.
کاظم عبدالامیر در سوریه جزو شهدای مدافع حرم شد.
#پهلوانان_ایران
🔻 داستان تلخ اما واقعی از طهران قدیم
میرزا خلیل خان ثقفی - پزشک دربار - در خاطرات خود از اوضاع حاکم بر تهران می گوید که نشان دهنده عمق فاجعه در پایتخت است:
✍ "از يكي از گذرگاه هاي تهران عبور ميكردم. به بازارچه اي رسيدم كه در آنجا دكان دمپختپزي بود. رو به روي آن دكان، دو نفر زن پشت به ديوار ايستاده بودند. يكي از آنها پيرزني بود صغيرالجثه و ديگري زني جوان و بلندقامت. پيرزن كه صورتش باز بود و كاسه گليني در دست داشت، گريه كنان گفت : اي آقا، به من و اين دختر بدبختم رحم كنيد؛ يك چارك از اين دمپخت خريده و به ما بدهيد، مدتي است كه هيچ كدام غذا نخورده ايم و نزديك است از گرسنگي هلاك شويم.
🔸گفتم : قيمت يك چارك دمپخت چقدر است تا هر قدر پولش شد، بدهم خودتان بخريد. گفتند: نه آقا، شما بخريد و به ما بدهيد چون ما زن هستيم، فروشنده ممكن است دمپخت را كم كشيده و ما متضرر شویم. يك چارك دمپخت خريده و در كاسه آنها ريختم. همان جا مشغول خوردن شدند و به طوري سريع اين كار را انجام دادند كه من هنوز فكر خود را درباره وضع آنها تمام نكرده بودم، ديدم كه دمپخت را تمام كردند. گفتم: اگر سير نشده ايد يك چارك ديگر برايتان بخرم، گفتند : آري بخريد و مرحمت كنيد، خداوند به شما اجر خير بدهد و سايه تان را از سر اهل و عيالتان كم نكند.
🔸از آنجا گذشتم و رسيدم به گذرِ تقي خان. در گذر تقي خان يك دكان شيربرنج فروشي بود. در روي بساط يك مجموعه بزرگ شيربرنج بود كه تقريباَ ثلثي از آن فروخته شد و يك كاسه شيره با بشقابهاي خالي و چند عدد قاشق نيز در روي بساط گذاشته بودند. من از وسط كوچه رو به بالا حركت ميكردم و نزديك بود به دكان برسم كه ناگهان در طرف مقابلم چشمم به دختري افتاد كه در كنار ديواري ايستاده و چشم به من دوخته بود.
🔸دفعتاَ نگاهش از سوي من برگشت و به بساط شيربرنج فروشي افتاد. آن دختر، شش، هفت سال بيشتر نداشت. لباسها و چادرش پاره پاره بود و چشمان و ابروانش سياه و با وصف آن اندام لاغر و چهره زرد كه تقريباَ به رنگ كاه درآمده بود بسيار خوشگل و زيبا بود. همين كه نگاهش به شيربرنج افتاد لرزشي بسيار شديد در تمام اندامش پديدار گشت و دستهاي خود را به حال التماس به جانب من و دكان شيربرنج فروشي كه هر دو در يك امتداد قرار گرفته بوديم دراز كرد
🔸 خواست اشاره كنان چيزي بگويد اما قوت و طاقتش تمام شد و در حالي كه صداي نامفهومي شبيه به ناله از سينه اش بيرون آمده، به روي زمين افتاد و ضعف كرد. من فوراَ به صاحب دكان دستور دادم كه يك بشقاب شيربرنج كه رويش شيره هم ريخته بود آورده و چند قاشقي به آن دختر خورانديم. پس از اينكه اندكي حالش به جا آمد و توانست حرف بزند. گفت : ديگر نميخورم، باقي اين شيربرنج را بدهيد ببرم براي مادرم تا او بخورد و مثل پدرم از گرسنگي نميرد.»
🔸در زمان قحطی، شکل همه عوض شده و مردم دیگر به انسان شباهتی نداشتند. همه با چشمانی گود افتاده چهار دست و پا می خزیدند و علف و ریشه درختان را می خوردند. هر چه از جاندار و بی جان در دسترس بود به غذای مردم تبدیل شده بود. سگ، گربه، کلاغ، موش، خر و
📚 منبع: هزار و یک حکایت؛ خلیل ثقفی
#خاندان_منحوس_پهلوی
علیرضا پناهیان1400.11.27-Panahian-HaramEmamReza-JahadTabeen-High.mp3
زمان:
حجم:
38.47M
سخنران: استاد پناهیان
مکان: حرم مطهر رضوی(ع) - رواق امام خمینی(ره)
مناسبت: شهادت حضرت زینب(س)
موضوع: جهاد تبیین
#معارف_فاطمی
🔰 بدانند آنانکه مغرضانه یا جاهلانه میگویند: «فاطمیه، چند سالیست به راه افتاده است!»
🗯 بیش از هزار سال قبل، در قرن چهارم هجری قمری، «قاضی عبدالجبار» متوفای «۴۱۵هق» پیشواى اهلتسننِ مُعتزلی در عصر خود، در کتاب «تثبيت دلائل النبوة» که مهمترین کتاب اوست، پس از آنکه چندین تن از مشاهیر شیعه معاصر خود را نام میبرد، مینویسد:
📄 این افراد، همه ادعای تشیّع و دوستی رسول خدا و اهلبیت او «صلیاللهعلیهماجمعین» را داشته،
📋 فَيَبكونَ عَلَى فاطمةَ وَ عَلَى ابنِهَا المُحسِن الَّذِي زَعَمُوا أنَّ عُمَر قَتَلَه
▪️و بر فاطمه و پسرش محسن «سلاماللهعلیهما» گریه میکنند و این اعتقاد را دارند که عمر، آن جنین را به قتل رسانده است.
📚 تثبيت دلائل النبوة، ج۲ ص۵۹۵
✍ شیعه تا فاطمیه باشد هست
این عزاداری عهدنامهٔ ماست
ما همه بچههای زهراییم
فاطمیه شناسنامهٔ ماست...
نامه توهین آمیز معاویه به امیرالمومنین علیه السلام:
«وَ ما مِنْ هولاءِ الاّ مَنْ بَغَیتَ عَلَیهِ وَ تَلَکأت فی بیعَتِهِ حَتی حُمِلْتَ اِلَیهِ قَهْرَاً تُساقُ بِخَزائِمِ الاِقْتِسارْ کما یساقُ الْفَحْلُ الْمَخْشُوشْ.
تو بر هر یک از خلفای پیشین دشمنی ورزیدی و از بیعت با آنان امتناع کردی تا آن که تو را همانند شتر افسار زده برای بیعت حاضر کردند»
(این جمله دشمن حکایت از بیعت تحمیلی امام علی علیه السلام و بردن امام با وضع نامطلوب در مورد بیعت با خلیفه اول بوده است.)
#مظلوم_مقتدر
#فاطمیه
پاسخ امام به نامه معاویه:
«وَ قُلْتَ اِنّی کنْتُ اُقادُ کما یقادُ الْجمل المخشوش حَتّی اُبایعَ. ..
و گفته ای که مرا همچون شتر افسار زدند و کشیدند که بیعت کنم! عجبا! به خدا سوگند با این سخن خواسته ای مذمّت کنی و ناخواسته مدح و ثنا گفته ای. خواسته ای رسوا کنی؛ ولی رسواشده ای. این برای یک مسلمان نقص نیست که مظلوم واقع شود؛ مادام که در دین خود تردید نداشته باشد و در یقین خود شک نکند و
قصدم بیان این حجت برای غیر توست (زیرا تو شایسته آن نیستی)
📚بخشی از نامه ۲۸ نهج البلاغه
#مظلوم_مقتدر
#فاطمیه