💠 #مرام_مواسات
♦️ پدر بزرگم وصیت کرده بود که مبلغ 18 هزار تومان به سید علی اکبر( ابوترابی )داده شود تا خانه بخرد.
سید علی اکبر که به خانهمان آمد، داستان آن مبلغ را به او گفتم. خیلی خوشحال شد. میخواست بال دربیاورد. گفت: برو آن پول را بیاور.
پرسیدم: می خواهی با این پول چه کنی؟
گفت: نانوای محلهمان چند روزی است که ورشکسته شده و با پنج فرزند میخواهد خانهاش را بفروشد تا قرض هایش را بدهد.
دیشب به اهل بیت (ع) متوسل شدم تا بتوانم مشکل ایشان را حل کنم و الان هم خوشحالم که می توانم با این پول بدهی او را بدهم.
▫️برگرفته از کتاب فرزند ابوتراب ، صفحه ۵
ﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻳﺪ! ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺘﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ ﻏﺎﻓﻞ ﻧﻜﻨﺪ! ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪ، ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭﺍﻧﻨﺪ!
سوره منافقون، ۹
🔹معجزه امام صادق علیه السلام🔹
مفضل بن عمر از یاران امام صادق علیه السلام مى گوید:
همراه امام صادق علیهالسلام به مکه مى رفتم ناگاه به زنى رسیدیم که دختر بچه اى همراه داشت و ماده گاو مرده اى در مقابلش افتاده بود و آن دو به خاطر ماده گاو گریه مى کردند، آن حضرت فرمود: قضیه چیست ؟
آن زن عرض کرد: من و بچه هایم با شیر این گاو زندگى مى کردیم ، اکنون مرده است و من نمى دانم چه کنم !
حضرت فرمود: دوست دارید که خداوند آن را زنده کند؟
عرض کرد: آیا مرا با چنین مصیبتى مسخره مى کنید؟
فرمود: هرگز! من چنین قصدى نداشتم ، سپس دعایى خواند پاى خود را به پیکر بیجان گاو زد و گفت : برخیز!
گاو، فورا از جا برخاست آن زن گفت : به پروردگار کعبه سوگند که این شخص عیسى بن مریم است !
آنگاه امام صادق (علیهالسلام) به میان جمعیت رفت و آن زن وى را نشناخت .
📚 خرائج و جرائح، ص ۱۹۸
🔹شب بارانی و کوچه تاریک🔹
شب بود و هوا بارانی و مرطوب.
امام صادق، تنها و بی خبر از همه کسان خویش، از تاریکی شب و خلوت کوچه استفاده کرده از خانه بیرون آمد و به طرف «ظله بنی ساعده» روانه شد.
از قضا معلی بن خنیس که از اصحاب و یاران نزدیک امام بود متوجه بیرون آمدن امام از خانه شد. پیش خود گفت امام را در این تاریکی تنها نگذارم. با چند قدم فاصله که فقط شبح امام را در آن تاریکی می دید آهسته به دنبال امام روان شد.
همین طور که آهسته به دنبال امام می رفت ناگهان متوجه شد مثل اینکه چیزی از دوش امام به زمین افتاد و روی زمین ریخت، و آهسته صدای امام را شنید که فرمود:
«خدایا این را به ما برگردان.»
در این وقت معلی جلو رفت و سلام کرد. امام از صدای معلی او را شناخت و فرمود:
« معلی هستی؟»
- بلی معلی هستم.
بعد از آنکه جواب امام را داد، دقت کرد ببیند که چه چیز بود که به زمین افتاد، دید مقداری نان در روی زمین ریخته است.
امام: «اینها را از روی زمین جمع کن و به من بده.»
معلی نانها را از روی زمین جمع کرد و به دست امام داد. بسته بزرگی از نان بود که یک نفر به سختی می توانست آن را به دوش بکشد.
معلی: «اجازه بده این را من به دوش بگیرم.»
امام: «خیر، لازم نیست، خودم به این کار از تو سزاوارترم.»
امام نانها را به دوش کشید و دو نفری راه افتادند تا به ظله بنی ساعده رسیدند. آنجا مجمع فقرا و ضعفا بود. کسانی که از خود خانه و ماوایی نداشتند، در آنجا به سر می بردند. همه خواب بودند و یک نفر هم بیدار نبود. امام نانها را، یکی یکی و دو تا دو تا، در زیر جامه فرد فرد گذاشت و احدی را فروگذار نکرد و عازم برگشتن شد.
معلی: «اینها که شما در این دل شب برایشان نان آوردی شیعه اند و معتقد به امامت هستند؟»
- نه، اینها معتقد به امامت نیستند، اگر معتقد به امامت بودند نمک هم می آوردم.
📚 بحار الانوار، جلد 11، صفحه 110
@javanvanojavan ایتا♦️
http://t.me/goftemane1 تلگرام 🔸️
🔰 به مناسبت سالروز رحلت عارفه انقلابی
🌹 بانو مجتهده سیده بیگم امین
🔻 رهبر معظم انقلاب مدظله العالی:
🔹 مرحومه سرکار حاجیه خانم امین در عصر خود آیتی از استعداد و استقامت و ظرفیتهای بالای ذهنی زنان تحصیلکرده دینی ما بوده است. رحمت خداوند بر ایشان باد. ۹۰/۱/۱۹
🔹 اين حوزه اصفهان، تنها حوزهاى بود كه در يک دوره، يک مجتهد و فقيه و فيلسوف زن، خانم امين، در آن پرورش يافت.
🔹مرحوم علامهى طباطبايى رضواناللهعليه مىگفتند من به اصفهان رفتم و با خانم امين ملاقات و بحث علمى كردم. آن موقع خانم امين، خانم مسن جاافتادهاى بودند و عمرى از ايشان گذشته بود و شاگردان فراوانى هم داشتند. آقاى طباطبايى رضواناللهعليه، آن فيلسوف و فقيه و مفسر، از ايشان تعريف مىكردند.
🔹قبل از خانم امين نيز در همين شهر دختران مجلسى اول و مجلسى دوم يعنى همسران ملا صالح مازندرانى و بعضى ديگر، به مقام اجتهاد رسيدند. ۸۰/۸/۸
🔹یاری کفتربازها به امام صادق علیه السلام🔹
✅متن روایت
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ: أَنَّ عِدَّةً مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ کَتَبُوا إِلَى الصَّادِقِ ع، فَقَالُوا: إِنَّ الْمُفَضَّلَ یُجَالِسُ الشِّطَارَ وَ أَصْحَابَ الْحَمَّامِ وَ قَوْماً یَشْرَبُونَ الشَّرَابَ، فَیَنْبَغِی أَنْ تَکْتُبَ إِلَیْهِ وَ تَأْمُرَهُ أَلَّا یُجَالِسَهُمْ.
فَکَتَبَ ع إِلَى الْمُفَضَّلِ کِتَاباً وَ خَتَمَ وَ دَفَعَ إِلَیْهِمْ، وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَدْفَعُوا الْکِتَابَ مِنْ أَیْدِیهِمْ إِلَى یَدِ الْمُفَضَّلِ. فَجَاءُوا بِالْکِتَابِ إِلَى الْمُفَضَّلِ -مِنْهُمْ زُرَارَةُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُکَیْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ- وَ دَفَعُوا الْکِتَابَ إِلَى الْمُفَضَّلِ فَفَکَّهُ وَ قَرَأَهُ، فَإِذَا فِیهِ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، اشْتَرِ کَذَا وَ کَذَا وَ اشْتَرِ کَذَا ...» وَ لَمْ یَذْکُرُ قَلِیلًا وَ لَا کَثِیراً مِمَّا قَالُوا فِیهِ.
فَلَمَّا قَرَأَ الْکِتَابَ دَفَعَهُ إِلَى زُرَارَةَ وَ دَفَعَ زُرَارَةُ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ حَتَّى دَارَ الْکِتَابُ إِلَى الْکُلِّ.
فَقَالَ الْمُفَضَّلُ: مَا تَقُولُونَ؟
قَالُوا: هَذَا مَالٌ عَظِیمٌ حَتَّى نَنْظُرَ وَ نَجْمَعَ وَ نَحْمِلَ إِلَیْکَ، لَمْ نُدْرِکْ إِلَّا نَرَاکَ بَعْدُ نَنْظُرُ فِی ذَلِکَ.
وَ أَرَادُوا الِانْصِرَافَ، فَقَالَ الْمُفَضَّلُ: حَتَّى تَغَدَّوْا عِنْدِی.
فَحَبَسَهُمْ لِغَدَائِهِ وَ وَجَّهَ الْمُفَضَّلَ إِلَى أَصْحَابِهِ الَّذِینَ سَعَوْا بِهِمْ، فَجَاءُوا فَقَرَأَ عَلَیْهِمْ کِتَابَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع، فَرَجَعُوا مِنْ عِنْدِهِ؛ وَ حَبَسَ الْمُفَضَّلُ هَؤُلَاءِ لِیَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ، فَرَجَعَ الِفْتَیان وَ حَمَلَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَلَى قَدْرِ قُوَّتِهِ أَلْفاً وَ أَلْفَیْنِ وَ أَقَلَّ وَ أَکْثَرَ، فَحَضَرُوا أَلْفَیْ دِینَارٍ وَ عَشَرَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ قَبْلَ أَنْ یَفْرُغَ هَؤُلَاءِ مِنَ الْغَدَاةِ،
فَقَالَ لَهُمُ الْمُفَضَّلُ: تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْرُدَ هَؤُلَاءِ مِنْ عِنْدِی؟ تَظُنُّونَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَحْتَاجُ إِلَى صَلَاتِکُمْ وَ صَوْمِکُمْ؟
✅ترجمه
محمد بن سنان میگوید: عدهای از کوفیان به امام صادق(ع) نامه نوشتند که مفضل(از اصحاب امام) با افراد پست (لات) و کفتر باز و شرابخوار نشست و برخاست میکند، خوب است که نامهای به او بنویسید و به او دستور دهید با آنها ننشیند.
امام صادق(ع) نامهای به مفضل نوشت و آن را مهر و موم کرد و به آنها داد، و دستور داد که نامه را به دست خود مفضل بدهند. آنها هم به همراه نامه آمدند پیش مفضل - در بین این جماعت اشخاصی مانند زراره و عبد الله بن بکیر و محمد بن مسلم و ابو بصیر و حجر بن زائده بودند - و نامه را دادند به مفضل، پس نامه را باز کرد و آن را خواند، در آن نوشته شده بود:
بسم الله الرحمن الرحیم، بخر این و آن را و بخر فلان چیز را ...
حضرت به چیزی از آن مطالبی که آنها به حضرت درباره مفضل گفته بودند (که مفضل با لات و لوتها و کفتر بازها نشست و برخواست میکند) اشاره نکرد.
وقتی مفضل نامه را خواند آن را به زراره داد و زراره هم به محمد بن مسلم داد تا اینکه نامه نزد همه دست به دست شد.
مفضل گفت: چه میگویید؟
گفتند: این مال زیادی است، باید فکر و بررسی کنیم و جمع کنیم هر چه داریم و برای تو بفرستیم، به چنین مالی دست نمییابیم مگر اینکه بعدا تو را ببینیم و در این باره با هم فکر کنیم.
همینکه خواستند بروند و شروع به شور و گفتگو کنند، مفضل به آنها گفت: حالا ناهار را پیش من باشید (بعد بروید بشینید فکر و بررسی کنید).
مفضل آنها را برای ناهار نگه داشت و فرستاد دنبال همان رفقایی که اینها پیش امام صادق(ع) بدگویی و سعایت آنها را کرده بودند. آنها (کفتر بازها) هم آمدند و مفضل نامه امام صادق(ع) را برای آنها خواند. آنها از نزد مفضل رفتند (به دنبال تهیه پول برای خرید کالاهای مکتوب در نامه). در حالیکه مهمانان مفضل مشغول ناهار بودند، آن جوانان لات و کفترباز برگشتند در حالیکه هر کدامشان به اندازه توانشان –هزار یا دو هزار یا کمتر و بیشتر- پول آورده بودند، و قبل از اینکه آنها ناهارشان تمام شود، در مجموع دو هزار دینار و ده هزار درهم آوردند.
سپس مفضل به آنها (زراره و ...) گفت: آیا میگوید من این جماعت را از نزد خودم برانم و دور کنم؟ فکر میکنید خدا به نماز و روزه شما نیاز دارد؟
📚رجال کشی، ص326
@javanvanojavan ایتا♦️
http://t.me/goftemane1 تلگرام 🔸️
🌹 اهمیت دعای عهد از نگاه امام خمینی:
یکی از نزدیکان امام میگوید، ایشان در اواخرعمر به ما می فرمودند:
"صبحها سعی کن این دعا را بخوانی، چون در سرنوشت (قضا و قدر) دخالت دارد"
♦️و دعای عهد، تنها دعایی بود که امام سفارش کردند تا ۴۰ روز پس از ایشان، به یاد ایشان این دعا خوانده شود.
💠 تشبیه دنیا به مار
🌷 مثل دنیا همچون مار است، پوست آن نرم و دورنش زهر مرگبار است، فریفته ی نادان به آن عشق می ورزد (به آن می گراید) و خردمند دانا از آن برحذر می باشد (از آن دوری گزیند).
🌹 وَ قَالَ (علیه السلام): مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ، لَيِّنٌ مَسُّهَا وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِي جَوْفِهَا؛ يَهْوِي إِلَيْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ، وَ يَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ.
📗 نهج البلاغه، حکمت ۱۱۹.
http://eitaa.com/joinchat/2697003010C86ca0b02c5
❣انجام چه کاری باعث #آرامش روح مردگان می شود؟
✅ در روایات، تأکید بسیاری وجود دارد که مردگان را از یاد نبریم و برای آنها از این دنیا #خیراتی بفرستیم. یکی از بهترین خیرات و هدیه ای که می توان از این دنیا برای آنها فرستاد، #خواندن_قرآن است که تأکید بسیاری نیز بر آن شده است. امام رضا (ع) فرمودند:
«هیچ بنده مؤمنی نیست که قبر مؤمنی را زیارت کند و در آن جا #سوره_قدر را #هفت_مرتبه بخواند، مگر این که خداوند #گناهان او و صاحب قبر را می بخشاید»
📚 شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه ج۱ ص ۱۸۱
🔹امام صادق علیه السلام و روضه علی اصغر🔹
روایت شده است كه كمیت شاعر بر امام صادق(ع) وارد شد. آن حضرت به او فرمودند: ای كمیت برایم اشعاری دربارهی جدم امام حسین(ع) بخوان. هنگامی كه كمیت ابیاتی از شعر را در مصیبت امام حسین(ع) قرائت كرد، امام صادق(ع) گریهی شدیدی كردند و بانوان و اهل حرم آن حضرت نیز گریستند و فریاد گریهی آنها در حجرههایشان بلند شد.
در همین بین كه امام(ع) با صدای بلند گریه میكردند، كنیزكی از پشت پرده، از دربی كه در سمت حجرههای بانوان بود، خارج شد در حالی كه در آغوش خود كودك شیرخواری داشت [آن كنیز نزدیك آمد] و طفل شیرخوار را در دامان امام(ع) گذاشت. در این هنگام گریهی امام(ع) به بالاترین حد شدت گرفت و صدای مبارك حضرت بلند شد و صدای بانوان مطهره و اهل حرم از پشت پردهها در حجرهها به گریه بلند شد.
معالی السبطین 1/160.
شيعيان رهبر ما را كشتند
صادق آل عبا را كشتند
نور چشم علي و فاطمه را
وارث كربوبلا را كشتند
*
دل او را دل شب آزردند
از درو بام هجومش بردند
ريسمان چونكه به دستش بستند
غنچه هايش به حرم پژمردند
*
هرزمان رنگ جفا را مي ديد
كوچه و كرب و بلا را مي ديد
خانه اش چونكه در آتش مي سوخت
خيمه ي آل عبا را مي ديد