eitaa logo
جَزیرِھ‌ِ_مَجنون
179 دنبال‌کننده
616 عکس
444 ویدیو
36 فایل
رفیقی داشتم که می گفت : «اینجا ـ جَزیرِھ‌ِ_مَجنون جای دیوانه هاست.. دیوانه هایی که عاشِق اند :) عاشقانی که می خواهند از راهِ میانبر_ به_خدا برسند.» #وقتی_مھتاب‌_گم‌شد با ما سخن بگویید :) https://daigo.ir/secret/5643552534
مشاهده در ایتا
دانلود
او را مقابل چشم پدر و مردم ؛ مقابل مسجد محل شلاق میزنند . این مطلب بسیار زیاد قلب پدر را به درد می آورد . محمدعلی لحظاتی که شلاق میخورد قلبش میشکند ؛ روبروی حرم امام رضا (ع) نجوا میکنه و از ایشان میخواهد آبروی پدرش را برگرداند . توبه میکند منقلب میشود اعتیادش را ترک میکند . وبعد حال وهوای رفتن به جبهه به سرش میزند . مسجد محل ثبت نامش نمیکند چرا که در نظرشان او فرد نامطلوب و شراب خواری است و آن تهمت ها و قضاوت ها هنوز در میان مردم بود . با دلی شکسته و توسل به امام حسین(ع) به بسیج محله شاندیز میرود ماجرا را کامل توضیح میدهد. آنها هم از ایشان دلجویی میکنند و سپس او را به جبهه اعزام میکنند .
-جانباز شیمیایی در جبهه هرکاری که از دستش برمی آمد انجام میداد ؛ از پخت نان تا خط شکنی تا جمع اوری اطلاعات عملیات در خاک عراق . بسیار زبر و زرنگ بود . همرزمانش از رشادت ها وشجاعت های او خیلی تعریف میکردند . چندین مرتبه به جبهه اعزام شد . قبل از آخرین اعزام ؛ ۱۵ روز به مرخصی آمد . با گاز خردل شیمیایی شده بود تمام بدنش تاول بود . حالش بسیار نامساعد بود هرچقدر اصرار که دیگر نرود جبهه اما قبول نکرد .
عملیات کربلای یک بود . برای آزادسازی مهران . دریک مرحله از عملیات حجم آتش دشمن بسیار سنگین شده بود باید یک تیربارچی خودش را به ارتفاعات میرساند تا از حجم آتش دشمن بکاهد . محمد علی آرپی جی اش را برداشت و داوطلب شد . حدود نیم ساعت ایستادگی کرد و ... قلبش مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفت زمین افتاد . اما لحظاتی بعد بلند شد و مجدد شروع کرد به تیراندازی . و مجدد بر زمین می افتد ‌. دوستش بی تابی بسیار میکرد و فریاد میکشید که محمدعلی به او میگوید : آرام باش ؛ انقدر بی تابی نکن ، مگر نمی بینی آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام تشریف آورده اند. دست بر سینه اش گذاشت و گفت : السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) وشهید شد .
-پیکر جامانده حدود ۴۰ روز پیکر شهید محمدعلی پورعلی در خاکهای مهران میماند . بعثی ها پیشروی کرده بودند وامکان برگشت پیکر ایشان نبود . دقیقا بعد از ۴۷ روز پیکر مطهرش به روستا بازگشت در حالیکه صورتش سوخته بود و دستش بر روی سینه اش خشک شده بود. نکته جالب اینکه ؛ با وجود اینکه ۴۰ روز پیکرمطهرش در بیابانها زیر نور آفتاب مانده بود ؛ بسیار معطر بود و روز تشییع ایشان همه این عطر را استشمام کرده بودند !
-وصیت شهید ایشان به دوستش گفته بود : من شهید میشوم ؛ بعد از ۴۷ روز پیکرم به روستا بازمیگردد . آنگاه پدرم را بر روی پیکرم بیاورید تا من را حلال کند و بگوید الان دیگر مایه ی آبروی او شده ام . پیکرم را در همان نقطه ای که شلاقم زدند بگذارید و فرزندم رضا را روی تابوتم قرار دهید تا ببیند پدرش بعد از توبه به درگاه الهی و عشقی که از امام حسین (ع) در قلبش جاری شد به چه مقامی رسیده که خدا توبه کنندگان را دوست دارد . . .
وهمین هم شد .. شادی روح شهدا صلوات 🌱
enc_16593939715159119607917.mp3
8.72M
هی رفیق ؛ رفیق شهیدت هواتو داره :)
🥀 جای زهر(س)ا ، بعد زهرا(س) مثل زهرا (س) مادری هر چه مادر هست قربان چنین نامادری ۰
خانمی که تا خود خورشید قامت داشته در رشادت با ابالفضل اش رقابت داشته
مادر باب الحوائج بوده و با این حساب دامن او را گرفته هر که حاجت داشته
می رسد از والدین اخلاق فرزندان ولی این زن از اول به فرزندش شباهت داشته
بعد زهرا آمده پس بعد زهرا می رود اینچنین در مکتب مولا ولایت داشته