eitaa logo
جزیره مجنون🕊
1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
55 فایل
در مسیر #شهدا قدم برمیداریم🌱🤍 ‌ ‌ 🇵🇸🇮🇷✌️ ‌ ارتباط با خادم کانال: @khademolreza110
مشاهده در ایتا
دانلود
عکس از فاطمه بیگی
علقمه. هنرستان امام حسن. فاطمه محسن آبادی
شلمچه. هنرستان امام حسن.علیه السلام‌ فاطمه محسن آبادی
علقمه. هنرستان امام حسن عسکری علیه السلام فاطمه محسن آبادی
اروند وحشی. هنرستان امام حسن عسکری علیه السلام فاطمه محسن آبادی
جزیره فاو هنرستان امام حسن عسکری علیه السلام فاطمه محسن آبادی
خرمشهر. هنرستان امام حسن عسکری علیه السلام فاطمه محسن آبادی
شهدای استان مرکزی در عملیات رمضان فاطمه محسن آبادی
طلاییه فاطمه محسن آبادی
طلائیه فاطمه محسن آبادی
شهدای مظلوم هويزه هنرستان امام حسن عسکری علیه السلام فاطمه محسن آبادی
زهرا مداحی
زهرا مداحی
عکس از زهرا مداحی
زهرا مداحی
زهرا مداحی
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عارفه هاشمی
🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊 این متن دستنویس نوجوان 13 ساله کرجی شهید علیرضا محمودی پارساست که چند روز قبل از شهادتش گرفته شده که معصومیتی خاص رو تداعی می کنه چند فرازی از توبه نامه ی ایشون رو اینجا ذکر می کنیم؛ فقط قبل از خوندن یادمون باشه که این توبه نامه کسی است که هنوز به سن تکلیف نرسیده ولی نگران ترک اولی هایی است که ازش سر زده … بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله : از این که حسد کردم… از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم… از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم… از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم… از این که مرگ را فراموش کردم… از این که در راهت سستی و تنبلی کردم… از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم… از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم… از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند… از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم… از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم… از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم… از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع تر نبودم … از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید.... از این که نشان دادم کاره ای هستم، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند… از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود… از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری… از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم… از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند… از این که از گفتن مطالب غیر لازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم… از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم.... از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم… از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم… از این که ” خدا می بیند ” را در همه کارهایم دخالت ندادم… از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا … به نشنیدن زدم