eitaa logo
☫جبهه اسلامی☫
791 دنبال‌کننده
12هزار عکس
8.6هزار ویدیو
33 فایل
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷 هرآنچه که یه دهه هشتادی غیرتمند برای روشنگری و جهاد تبیین نیاز داره واقعی و کاملا موثق اینجاست خوش اومدی رفیق💐 کپی:حلال👌 ادمین @fatmh8789 ارتباط با مدیر @Saghy66
مشاهده در ایتا
دانلود
آرزو‌میکنم‌تو‌زندگی‌فقط یه‌بار‌سردوراهی‌قراربگیرین؛ اونم‌بین‌الحرمین که‌ ندونین‌ اول‌ پیش‌ حسین زانو بزنید یا عباس . . . !❤️ ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
وسطِ‌شهر‌یادِامام‌زمان‌بودن هنراست،وگرنه‌درجمکران‌ که‌همه‌به‌‌یادِش‌اند ..! { رفیق..!🙃 چندسالتہ؟!👀 همون‌تعدادصلوات نذرڪن‌واسہ‌آقا ثواب‌یهویی ❤️  اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفࢪج ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
ولی‌من‌بجای‌تمومِ‌کلماتی‌که‌ ... نتونستم‌باتوحرف‌بزنم‌گریه‌کردم💔:)وَرهیچ‌نباشد،چون‌توهستی‌همه‌هست .. ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
{💛✨} • • 🌸|••از دختࢪ جوانے پرسيدند: از چہ نوع آرايشے استفادہ ميڪنے؟ لبخندے زد و گفٺ: براے لبانم...راستگویے🌱 براے صدايم🎶...ذڪر خدا📿 براے چشمانم👀...چشم پوشے از مُحَرَمات🍁 براي دستانم✋🏻...ڪمڪ بہ مستمندان💚 براے پاهايم...ايستادن براے نماز📿🕯 براے قامتم...سجدہ براے خدا🦋 براے قلبم♥️... محبت خدا🤗 براے عقلم🧠...فهم قرآن📖 براے خودم... ايمان بہ خدا☁️🌙 • 🪽🩵!𔘓🦋🫧 ꞋꞌꞋꞌ. ‌‌⊱· — 𖧷— ⋅⊰ ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌گفت:پیش کسی بغضتو بشکن که بلد باشه آرومت کنه:) مثلاً:حسین..💔🕊 ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
نه محبوب جماعت:)" ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
بری تو حرمش بگی : من غرق دنیامم‌ فکری به حالم کن خیلی بدی کردم آقا حلالم کن 💔🥺'! ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
با هرنَفسی ســـــلام ڪردن؏ــشق است آقــᰔـــا بہ شما احــترام ڪردن ؏ِــشق أست۔۔! اســـــم قشنگتان بہ میان چون آید۔۔۔ أز رو؎ أدب قیـــــام ڪردن؏ِـشق أست🌱الهم‌عجل‌لولیک‌الفرج♥️. ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
💌 • • • • فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ...🙂 {صبر کن که وعده خداوند حق است} ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
حضرت‌عبـٰاس‌؏اِنقدرڪه‌زیبابودن‌ با‌نقاب‌رفت‌وآمدمیڪردن‌. میگفتن: نمۍخوـآم‌ڪسۍبـٰا‌دیـدن‌‌من‌به‌گناه‌ بیفته... ولی‌حالا‌یه‌عده‌آدم‌ِبه‌ظاهر‌مذهبی‌کلی‌ تیپ‌میزنن‌وباعث‌میشن‌دل‌‌چندتا‌ جوون‌بلرزه... ڪآرشونو‌بـٰا‌گفتن‌اینکه‌جوون‌باید‌تیپش‌ امروزی‌باشه‌وغیرتش‌علَوۍباشه‌ توجیه‌میڪنن!! ⸤فِڪرنمیڪنین‌یـه‌جاۍراهـو‌اشتبـٰاه اومدیم...؟!🥀 ╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
°اِمـام‌زَمانَـم! نامَـت‌ڪِہ‌‌مِۍآیَدآرام‌‌مِیـشَم گویِۍجـُز‌تـو‌هِیـچ‌نِیسـت‌مَـرا سوگَـند‌بِہ‌نامَـت‌‌کِہ‌تو‌آرام‌مَنۍ.••♥️• °السلام‌علیڪ‌یابقیة‌الله...✨ ‌╭🇮🇷 ╰┈➤💻@jebhe_islamic
☫جبهه اسلامی☫
#قسمت_دوازدهم #ناحله✨🌱 اون‌ پسری که تازه فهمیدم اسمش محمده  گف +عه بچه هآ!!! زشته!! بی توجه بهش ب خن
✨🌱 اون‌ پسری که تازه فهمیدم اسمش محمده  گف +عه بچه هآ!!! زشته!! بی توجه بهش ب خندیدنشون ادامه دادن  یخورده نزدیک تر شدم ببینم چی میگن همون پسره که از سمتم رد شده بود با خنده میگفت : +حاجی؟به حق چیزای ندیده و نشنیده. من فکرشم نمیکردم یه دختر اینجوری بیاد و بگه با شما کار داره... (مگه چجوری بودم؟ طاعون دارم مگه!! دلم خیلی گرفت.) هی بش تیکه مینداختن واز رفتاراش معلوم بود ک از شوخی و حرفای دوستاش ناراحت شده . صورتش سرخ شد اخماش رفت توهم  سرشو انداخت سمت زمین و رفت. با تعجب ب رفتارش خیره موندم یعنی چی اینکارا؟ کجا گذاشت رفت؟ کلافه ایستادم همونجا ک ببینم کجا داره میره ... یخورده که رفت یهو اون دوستش که فرشته نجات من شده بود جلوش سبز شد . وقتی محمد دیدتش با همون ابروهای گره خورده محکم بازوشو گرفت و کشیدش این فضا دیگه آزارم میداد . چرا فرار میکردن ؟ بابا دو دیقه صب کنید من حرفمو بزنم برم! چرا بین اینهمه پسر نگهم میدارین . وقتی دیدم  نیومدن مسیری و که رفته بودن دنبال کردم ب یه کوچه ی تقریبا خلوت رسیدم داشتم اطرافم و نگاه میکردم ببینم کجان ک متوجه صدایی شدم . اروم قدم برداشتم و رفتم سمت صدا وقتی واضح شد ایستادم . صدای محمد بود +برادر من آقا محسن آخه چرا همچین کاری کردی؟ مگهه نگفتم برامون شر میشه ! بفرماا دیدی دختره اومد دنبالمون؟ الان چیکار کنمم من ها؟ مگه بودی ببینی بچه ها چقدر چرت و پرت میگفتن!!!! از حرفاش سر در نمیاوردم من باعث اینهمه خشمش شدم ؟؟ پسری که فهمیدم اسمش محسنه جواب داد +چرا بیخودی شلوغش میکنی بنده ی خدا که هنوز چیزی نگفت نمیدونی واسه چی اینجاس !! شاید مثه بقیه اومدنش اینجا یهویی شد و مارم یهویی دید !! بزار بریم ببینیم واسه چی اومده بعدشممم تو دلت رضا میداد ول کنیم بیچاره و تو اون وضعیت بریم ؟ خو هر کی جای ما بود کمک میکرد کار بدی نکردیم ک محمد: یعنی چی که بیخودی شلوغش میکنیی ؟ یخورده مکث کرد و دوباره ادامه داد +پناه میبرم ب خدا از دستِ شیطان و قضاوت! اقا من نمیدونم تو خودت برو ببین چیکار داره. من واقعا نمیتونم باهاش حرف بزنم!!! الان دیگه جایی ایستاده بودم ک قیافه هاشونو میدیدم نبضم تند میزد محمد همونطور بهش نگاه میکرد و چیزی نمیگفت دیگه محسن بوسش کرد و خیلی شیطون گفت +نگران نباش خدارو چ دیدی شاید سنگ خورده تو سرش! اینو گفت وبلند بلند خندید. چشام  زده بود بیرون. اینا داشتن راجب من حرف میزدن ؟ محمد تا اینو شنید اطرافش دنبال  چیزی گشت ک پرت کنه طرف محسن محسن گفت :عه عه عه باشه باباا شوخی کردم چرا جوش میاری حاجی واسه قلبت ضرر داره اینهمه استرس قرمز شدیی . محمد:بخدا محسن من موندم تو خلقت تو! محسن فقط خندید دیگه صبر نکردم چیزی بگن و جلو تر  رفتم محسن پشتش ب من بود. محمد رو به روم بود،تا دهنش و وا کرد چیزی بگه متوجه حضور من شد . از جاش تکون نخورد و سرشو انداخت پایین. جلوتر که رفتم محسنم منو دید . سلام کردم‌. محسن با خوشرویی و محمد همونطور که سرش پایین بود جوابم و داد . نمیدونم چی رو زمین اینهمه جذاب بود ک هر وقت دیدمش سرش پایین بود دلم شکسته بودوچشام هوای گریه داشت. صدام و صاف کردم که محکم تر  حرفم و بزنم _من واقعا نمیدونم شماها راجع ب دخترای هم شکل من چی فکر میکنین  نمیدونم چجوری میتونید با دوتا بر خورد و یه نگاه ب تیپ و قیافه اینجور ماهارو قضاوت کنین شناخت زیادی ازتون نداشتم ولی امشب خیلی خوب شناختم جماعت هم ریختِ شما رو !!! چرا فکر میکنید فقط شما خوبین و همه بد!!چ گناهیی کردم که همچین برخورد زشتی دارید باهام ؟ خودتون خجالت نمیکشید ازاین رفتار؟ مگه دنبالتون کردم که فرار میکنید ؟ مطمئن باشید عاشق ریختتونم نشدم. ولی گفتم وقتی اومدم اینجا و شماها هم هستین بابت اون روز ازتون تشکر کنم فقط همین!! دستام از عصبانیت میلرزید!! مات و مبهوت مونده بودن تو صدام بغض داشتم و تمام سعیمو کردم که کنترلش کنم . قدمای بلند ورداشتم سمت محمد تو فاصله خیلی کم باهاش ایستادم انگشت اشاره ام‌و گرفتم سمتش _دیگه هیچ وقت بخاطر اینکه افکار و عقاید بقیه باهاتون فرق داره اینطوری باهاش رفتار نکنین. از همون حضرت زهرایی که فکر میکنی فقط خودت میشناسیش میخوام خودش جوابت و بده! بغضم شکست و دوباره گریم گرفت... منتظر پارتای خفن بعدی باشین رفقای جان😎✌️🏻