eitaa logo
خاکریز
423 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
53 فایل
خاکریز، یک جبهه است جبهه‌ای برای کمک به تحلیل بچه‌های انقلاب، در حمله همه‌جانبه علیه دین، نظام و هیاهوهای رسانه‌ای ارتباط با مدیر : https://eitaa.com/Saeid2846
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد نسیمی - خبرنگار - یه رشته استوری کار کرده بود تحت عنوان از مجاهدت سربازان گمنام امام زمان در روزهای گذشته گفته بود که خودتون توی تصاویر ببینید و بخونید. (البته من فقط ۱۰ تصویر آوردم) 👈 اما استوری آخرش خیلی خیلی دردناک بود و جیگر آدم رو آتیش میزد. اونجایی که نوشته بود؛ «یه چیز بگم و موضوع بچه‌های بالا رو ببندم فعلاً برخی از اون‌ها بعد از شهادت‌شون، حتی خانواده‌شون هم متوجه نمیشن اینا سرباز گمنام امام زمان (عج) بودند!» ما ساده میریم و میایم و اصلاً خبر نداریم چه اتفاقاتی داره می‌افته. این وسط یه عده جوون و پیر، جون و خون‌شون رو میدن، بی‌نام و بی‌نشون ... شادی روح مطهر شهدای امنیت صلوات
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سلبریتی میلیاردی چرا باید آدم‌هایی که ذره‌ای حال مارو نمیفهمن بشن الگوی ما؟؟ چرا باید حرفاشون را گوش بدیم ؟ چرا فکر میکنن صلاح مارو میدونن؟ امان از دست این سلبریتی‌ها
اگر تهران هستید، هیات این شبهای دانشگاه تهران را از دست ندهید. تمام معیارهای یک هیات خوب را با هم دارد: ۱. سخنران خوب (حجه الاسلام قنبریان) ۲. مداح خوب (مهدی سولی) ۳. حسینیه کودک جداگانه برای بچه ها (دانشکده علوم) ۴. جای پارک خوب اطراف دانشگاه (به خصوص از سمت درب خ قدس) ۵. محیط باز و بزرگ داخل دانشگاه به خصوص برای خانواده ها تا ۱۵ مرداد؛ از ساعت ۲۰ تا ۲۳
مثل هر سال پر از حسرت اینم که چه زود دلمان تنگ برای دهه اول شد... ‌
/‍ ♦️نهم مرداد ۱۲۸۸  یکی از عجیب ترین حوادث تاریخ ایران بوقوع پیوست ♻️ پس با هم این حادثه تکان دهنده رو مرور میکنیم تا اگاه شویم و نه عبرت ایندگان ‼️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری (۹ مرداد ۱۲۸۸)، کیفیت غسل و کفن و دفن ...😭😥‼️ در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد . هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا ..... ▪️تحویل جنازه عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند . یپرم راضی میشود و می گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشه‌ای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند. ▪️جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد. بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم. سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم. یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند. صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچ‌کاری کردیم. ♦️دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم. 🏴 کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشت‌دیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. از گوشه و کنار پیغام می‌دادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال می‌افتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان. 🕌حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش  مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست. همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم. شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبره‌ای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت. و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است . 📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید& نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲ -
لازم به ذکر است که شیخ فضل الله یک سال قبل از آن واقعه خبر و کیفیت شهادتش را از ملا قربانعلی زنجانی اعلی الله مقامه (آقای مسجد آقالخ) توسط نامه دریافت کرده بود... کرامات بی بدیل این مرد بزرگ که توسط شخصی اهل همدان بعد از اقامت در زنجان در کتاب دولت علم سلطنت فقر نگاشته شده ... از جمله است... در زمان مشروطه وقتی مردم زنجان قصد حمله و آتش زدن خانه آقا را کردند نائب آقا(متولی مسجد نائب آقای واقع در حسینیه) آقا را کولکش کرده و به کرفس فراری دادند آنجا توسط افسر روس دستگیر و بازداشت میشوند سرباز روس به دستور مافوقش قصد قتل آقا را گرفته که با مشاهده کرامتی از ایشان منصرف و نزد مافوقش برمیگردد که بار دوم خود افسر قصد قتل آقا را میکنند که او نیز با مشاهده کرامتی منصرف و میگوید این خود مسیح است آزادش کنید... که آقا به نجف مهاجرت میکنند... قبل از این واقعه هم وقتی علمای تهران با تلگراف از نائینی بزرگ مسکن در نجف کسب تکلیف(اعدام ایشان )در مورد ملا قربان میکنند که میرزای نائینی بعد از استخاره میفرماید ایشان ناقه الهی است اگر دست به او بزنید بلا نازل میشود... زمانی حضرت آقای بهجت در توضیح وقایع مشروطه اشاره به ایشان میکند که در آن زمان فقط دو مرد آگاه به زمان و اسلام در کل علمای نجف ایران بود یکی شیخ نور و دیگر ملای زنجانی... متاسفانه کتاب کرامات ایشان بسیار نایاب است امید دارم دوستانی که دستی در آتش دارند همتی کرده شاید تجدید کتابش موجبات شادی آن روح عظیم و سلب تکلیف از نسل دوستان انقلاب شود ...و من الله توفیق
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوربین مخفی روسی مرزهای خلاقیت در تبلیغات جابجا شد