هدایت شده از سید محسن سجاد
دلایلی بر ایمان أبوطالب
پرسش :چه دلایلی بر ایمان ابوطالب به حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) وجود دارد؟
پاسخ اجمالی :
طبق نقل شیعه و سنی، ابوطالب حتی قبل از بعثت پیامبر(ص)، در سفرهای خود از مقام نبوت حضرت آگاه شده بود و به او ایمان داشت. به علاوه در کتب معروف اسلامی، اشعاری از«ابوطالب» آمده که نشان می دهد به مکتب برادرزاده اش ایمان داشته است. همچنین محبت شدید پیامبر(ص) به ابوطالب و احادیثی که از ایشان و ائمه معصومین درباره ایمان ابوطالب نقل شده، دلیل روشنی بر ایمان ابوطالب می باشد. از همه اینها گذشته حمایت جانانه ابوطالب از پیامبر(ص) و دین او، بدون ایمان به آن حضرت معنی ندارد.
پاسخ :
۱ ـ «ابوطالب» قبل از بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به خوبی می دانست که فرزند برادرش به مقام نبوت خواهد رسید؛ زیرا مورخان نوشته اند: در سفری که «ابوطالب» با کاروان قریش به شام رفت، برادرزاده دوازده ساله خود محمّد(صلی الله علیه وآله) را نیز با خویش همراه برد.
در این سفر، علاوه بر کرامات گوناگونی که از او دید، همین که کاروان با راهبی به نام «بَحِیرا» که سالیان درازی در صومعه مشغول عبادت بود و آگاهی از کتب عهدین داشت و کاروان های تجارتی در مسیر خود به زیارت او می رفتند برخورد کرد، در بین کاروانیان، محمّد(صلی الله علیه وآله) که آن روز دوازده سال بیش نداشت نظر راهب را به خود جلب کرد.
بحیرا پس از اندکی خیره شدن و نگاه های عمیقانه و پر معنی به او گفت: این کودک به کدام یک از شما تعلق دارد؟
جمعیت به «ابوطالب» اشاره کردند او اظهار داشت برادرزاده من است.
بحیرا گفت: این طفل آینده درخشانی دارد، این همان پیامبری است که کتاب های آسمانی از رسالت و نبوتش خبر داده اند، و من تمام خصوصیات او را در کتب خوانده ام!(۱)
«ابوطالب» پیش از این برخورد و برخوردهای دیگر از قرائن دیگر نیز به نبوت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و معنویت او پی برده بود.
طبق نقل دانشمند اهل تسنن، شهرستانی (صاحب ملل و نحل) و دیگران، در یکی از سال ها آسمان «مکّه» برکتش را از اهلش باز داشت و خشکسالی سختی به مردم روی آورد، «ابوطالب» دستور داد تا برادرزاده اش محمّد(صلی الله علیه وآله) را که کودکی شیرخوار بود حاضر ساختند، پس از آن که کودک را در حالی که در قنداقه ای پیچیده شده بود به او دادند در برابر «کعبه» ایستاد و با تضرع خاصی سه مرتبه، طفل شیرخوار را به طرف بالا انداخت و هر مرتبه می گفت: «پروردگارا! به حق این کودک، باران پر برکتی بر ما نازل فرما»!
چیزی نگذشت که توده ای ابر از کنار افق پدیدار گشت و آسمان «مکّه» را فرا گرفت، سیلاب آن چنان جاری شد که بیم آن می رفت مسجد الحرام ویران شود.
شهرستانی سپس می نویسد: همین جریان که دلالت بر آگاهی «ابوطالب» از رسالت و نبوت برادرزداه اش از آغاز کودکی دارد، ایمان وی را به پیامبر می رساند.
۲ ـ به علاوه در کتب معروف اسلامی، اشعاری از «ابوطالب» در اختیار ما است که مجموعه آنها در دیوانی به نام دیوان «ابوطالب» گردآوری شده است، که از مطالعه مجموع این اشعار برای ما هیچ گونه تردیدی نخواهد ماند که «ابوطالب» به مکتب برادرزاده اش ایمان داشته است.
۳ ـ احادیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نیز نقل شده که گواهی آن حضرت به ایمان عموی فداکارش «ابوطالب» را روشن می سازد از جمله طبق نقل نویسنده کتاب «ابوطالب مؤمن قریش»: چون «ابوطالب» درگذشت، پیامبر(صلی الله علیه وآله) پس از تشییع جنازه او ضمن سوگواری که در مصیبت از دست دادن عمویش می کرد، می گفت:
«وا أَبَتاهُ! وا أَبا طالِباهُ! وا حُزْناهُ عَلَیْکَ! کَیْفَ أَسْلُو عَلَیْکَ یا مَنْ رَبَّیْتَنِی صَغِیْراً، وَ أَجَبْتَنِی کَبِیْراً، وَ کُنْتُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَةِ الْعَیْنِ مِنَ الْحَدَقَهِ وَ الرُّوحِ مِنَ الْجَسَدِ»؛ (وای پدرم! وای ابوطالب! چقدر از مرگ تو غمگینم؟ چگونه مصیبت تو را فراموش کنم، ای کسی که در کودکی مرا پرورش دادی، و در بزرگی دعوت مرا اجابت نمودی، و من در نزد تو همچون چشم در حدقه و روح در بدن بودم).(۲)
و نیز پیوسته اظهار می داشت: «ما نالَتْ مِنِّی قُرَیْشٌ شَیْئاً أَکْرَهُهُ حَتّی ماتَ أَبُوطالِب»؛ (قریش هیچ گاه نتوانست مکروهی بر من وارد کند مگر زمانی که ابوطالب از جهان رفت).(۳)
۴ ـ از طرفی مسلّم است که: سال ها قبل از مرگ «ابوطالب» پیامبر(صلی الله علیه وآله) مأمور شد هیچ گونه رابطه دوستانه با مشرکان نداشته باشد، با این حال این همه اظهار علاقه و مهر به «ابوطالب» نشان می دهد که: پیامبر او را معتقد به مکتب توحید می دانسته است و گر نه چگونه ممکن بود، دیگران را از دوستی با مشرکان نهی کند و خود با «ابوطالب» تا سر حدّ عشق، مهر ورزد؟!
۵ ـ در احادیثی که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) رسیده است نیز مدارک فراوانی بر ایمان و اخلاص «ابوطالب» دیده می شود که نقل آنها در اینجا به طول می انجامد.
این احادیث، آمیخته ب
هدایت شده از سید محسن سجاد
ا استدلالات منطقی و عقلی است مانند روایتی که از امام چهارم(علیه السلام) نقل گردیده است که حضرت پس از این که در پاسخ سؤالی اظهار می دارد «ابوطالب» مؤمن بود، می فرماید:«اِنَّ هُنا قَوْماً یَزْعُمُونَ اِنَّهُ کافِرٌ»
سپس فرمود: «وا عَجَباً کُلَّ الْعَجَبِ أَ یَطْعَنُونَ عَلی أَبِی طالِبِ أَوْ عَلی رَسُولِ اللّهِ(صلی الله علیه وآله) وَ قَدْ نَهاهُ اللّهُ أَنْ تَقِرَّ مُؤْمِنَةً مَعَ کافِر غَیْرَ آیَة مِنَ الْقُرْآنِ وَ لا یَشُکُّ أَحَدٌ أَنَّ فاطِمَةَ بِنْتَ أَسَد رَضِیَ اللّهُ تَعالی عَنْها مِنَ الْمُؤْمِناتِ السّابِقاتِ فَاِنَّها لَمْ تَزَلْ تَحْتَ أَبِی طالِب حَتّی ماتَ أَبُوطالِب رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ»؛ (راستی در شگفتم که: چرا برخی می پندارند که ابوطالب کافر بوده است! آیا نمی دانند که با این عقیده بر پیامبر و ابوطالب طعنه می زنند؟ مگر نه این است که: در چندین آیه از آیات قرآن، از این موضوع منع شده است که زن بعد از اسلام آوردن در قید زوجیت کافر نماند، و این مسلّم است که فاطمه بنت اسد از پیشگامان در اسلام است و تا پایان عمر ابوطالب، همسرش بود».(۴)
۶ ـ از همه اینها گذشته، اگر در هر چیز تردید کنیم، در این حقیقت هیچ کس نمی تواند تردید کند که «ابوطالب» از حامیان درجه اول اسلام و پیامبر بود، حمایت او از پیامبر و اسلام به حدّی بود که هرگز نمی توان آن را با علایق و پیوندهای خویشاوندی و تعصبات قبیله ای تفسیر کرد.
نمونه زنده آن داستانِ «شِعب ابوطالب» است، همه مورخان نوشته اند: «هنگامی که قریش، پیامبر و مسلمان ها را در یک محاصره اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شدید قرار دادند و روابط خود را با آنها قطع کردند، «ابوطالب» یگانه حامی و مدافع حضرت، سه سال از همه کارهای خود دست کشید و «بنی هاشم» را به دره ای که در میان کوه های «مکّه» قرار داشت و به «شِعب ابوطالب» معروف شد برد، و آنجا سکنی گزید.
فداکاری را به جائی رسانید که اضافه بر ساختن برج های مخصوصی به خاطر جلوگیری از حمله قریش، هر شب پیامبر(صلی الله علیه وآله) را از خوابگاه خود بلند می کرد و جایگاه دیگری برای استراحت او تهیه می نمود و فرزند دلبندش علی(علیه السلام) را به جای او می خوابانید و هنگامی که علی(علیه السلام) می گفت: پدر جان من با این وضع بالاخره کشته خواهم شد، پاسخ می دهد: عزیزم! بردباری را از دست مده! هر زنده ای به سوی مرگ رهسپار است، من تو را فدای فرزند «عبداللّه» نمودم.
جالب توجه این که: علی(علیه السلام) در جواب پدر می گوید: پدر جان! این کلام من نه به خاطر این بود که از کشته شدن در راه محمّد(صلی الله علیه وآله) هراسی دارم، بلکه به خاطر این بود که می خواستم بدانی چگونه در برابر تو، مطیع و آماده برای یاری احمدم».(۵)،(۶)
پی نوشت :
(۱). تلخیص از «سیره ابن هشام»، جلد ۱، صفحه ۱۱۶، مکتبة محمّد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ هـ ق؛ «الاصابة فی تمیز الصحابة»، جلد ۱، صفحه ۴۷۵، دار الکتب العلمیة بیروت، طبع اول، ۱۴۱۵ هـ ق؛ «البدایة و النهایة» ابن کثیر، جلد ۲، صفحه ۳۴۵، دار احیاء التراث العربی بیروت، طبع اول، ۱۴۰۸ هـ ق؛ «السیرة النبویة» ابن کثیر، جلد ۱، صفحه ۲۴۳، دار المعرفة بیروت، طبع اول، ۱۳۹۶ هـ ق.
(۲). «شیخ الاباطح»، به نقل از «ابوطالب مؤمن قریش».
(۳). «الغدیر»، جلد ۷، صفحه ۳۷۶، دار الکتاب العربی بیروت، طبع سوم، ۱۳۸۷ هـ ق؛ «تاریخ مدینه دمشق»، جلد ۶۶، صفحه ۳۳۸، دار الفکر، طبع ۱۴۱۵ هـ ق، تحقیق: علی شیری؛ «تاریخ طبری»، جلد ۲، صفحه ۸۰، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات؛ «سیره ابن هشام»، جلد ۲، صفحه ۲۸۳، مکتبة محمّد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ هـ ق.
(۴). «بحار الانوار»، جلد ۳۵، صفحه ۱۱۵؛ «شرح الاخبار»، جلد ۳، صفحه ۲۲۱، انتشارات جامعه مدرسین قم؛ «الغدیر»، جلد ۷، صفحه ۳۸۹، دار الکتاب العربی بیروت، طبع سوم، ۱۳۸۷ هـ ق؛ «ایمان ابی طالب للفخار»، صفحه ۱۲۳، انتشارات سیّد الشهداء قم، ۱۴۱۰ هـ ق.
(۵). «الغدیر»، جلد ۷، صفحات ۳۵۷ و ۳۶۳، دار الکتاب العربی بیروت، طبع سوم، ۱۳۸۷ هـ ق؛ «بحار الانوار»، جلد ۳۵، صفحات ۹۲ و ۹۳، و جلد ۳۶، صفحات ۴۵ و ۴۶؛ «احتجاج طبرسی»، جلد ۱، صفحه ۳۴۶،دار النعمان، ۲ جلدی؛ «مناقب آل ابی طالب» ابن شهر آشوب، جلد ۱، صفحات ۵۷، ۵۸ و ۵۹، مطبعة محمّد کاظم الحیدری نجف، ۱۳۷۶ هـ ق؛ «شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید»، جلد ۱۴، صفحه ۶۴، دار احیاء الکتب العربیة، ۲۰ جلدی؛ «حیاة امیر المؤمنین(علیه السلام) عن لسانه»، جلد ۱، صفحات ۱۱۷ و ۱۱۸، انتشارات جامعه مدرسین قم، طبع اول، ۱۴۱۷ هـ ق.
(۶). گردآوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و نهم، ج ۵، ص ۲۴۴.
نرم افزار شبهات کلامی
https://makarem.ir
هدایت شده از اندیشهجویان استاد حسن عباسی
💠 امام موسی کاظم علیهالسلام و ثمره جغرافیای نهضت موسوی
🔸 یکی از عوامل موفقیت اسلام ناب در سرزمین ایران، وجود بقعههای مقدس در سراسر کشور است که شامل امامزادههای مختلف میشود و سبب توفیقات شخصی و اجتماعی متعدد برای جامعه ایران شده است که روایتهای آن در میان مردم زبانزد است.
🔹 اکثر امامزادهها در ایران، فرزند یا نوادگان امام موسی کاظم علیهالسلام هستند که البته در کشورهای اطراف نیز یافت میشوند؛ به سبب فشارهای سیاسی که بر خاندان ائمه در عراق وجود داشت، 19 دختر و 18 پسر امام موسی کاظم به سمت فلات ایران هجرت کردند که اثرگذاری آنها را میتوان در چند نکته دید:
1️⃣ در پهنای سه هزار در سه هزار کیلومتر توزیع شده و وارد ایران شدند.
2️⃣ به صورت قبیلهای در یک مکان توقف نکردند بلکه گسترش پیدا کردند.
3️⃣مستقر شدند و محیط را برای شیعه تثبیت کردند.
4️⃣ در آن مکان باقی ماندند، تبلیغ کردند تا ضریب نفوذشان بالاتر رفت و به شهادت رسیدند.
🔻 یکی از از عوامل پیدایش انقلاب اسلامی در ایران و این که ایران، اسلامی متفاوت از مهد خود یعنی عربستان دارد، این 37 خواهر و برادر هستند.
🔰 کنکاش جنگ جهانی چهارم
📡 @WW4_Kankash
هدایت شده از استوری مذهبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام علی علیه السلام:
و الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بِالْحَقِّ نَبِيّاً، لَوْ شَفَعَ أبِي فِي كُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ الله فِيهِمْ.
قسم به کسی که محمد (ص) را به حق به پیامبری برگزید، اگر پدرم (حضرت ابوطالب) در حق همه گناهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند میپذیرد.
📚 (الأمالي (للطوسی) ؛ ص ۷۰۱)
▪️سالروز وفات حضرت ابوطالب، عموی بزرگوار رسول اکرم صلّی الله علیه و آله، پدر امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام تسلیت باد.
#حضرت_ابوطالب #ابوطالب
#وفات_حضرت_ابوطالب
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
Join╰➤ 🆔 @Story_Mazhabi 🔳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 مجاهدین فلسطینی به پرتاب سنگ نقطه زن دستیافتند 😂😂
♻️#انتشارش_با_شما👇🏻
@story_national
🔴 جعفر پلنگ و غذای حضرتی
آقای راست نجات، معاون مهمانسرای حرم مطهر امام رضا علیه السلام، ماه گذشته در شب میلاد حضرت امام محمدالجواد علیه السلام این داستان جالب رو نقل کردن:
زمانی که معاون امداد حرم امام رضا علیه السلام بودم، وظیفه داشتیم، غذاهای باقیمانده مهمانسرا را آخر وقت به مناطق ضعیف و حاشیه شهر مشهد برده و بین فقرا توزیع کنیم. شبی با خادم مسجد آخر بلوار توس، تماس گرفته و به او گفتم: امشب قرار است که فلان مقدار غذای مشخص، به منطقه شما آورده و توزیع کنیم و آماده همکاری با ما باش.
نیمه های شب به آن مسجد که رسیدیم ، با جمعیت فراوانی که درب مسجد منتظر بودند مواجه شدیم 🙄 بطوری که امکان توزیع غذا را بخاطر ازدحام شدید و ترس از تلف شدن تعدادی از مردم، نداشتیم! خادم مسجد را صدا کردیم که چرا اینقدر شلوغ است؟! گفت : حواسم نبود و در بلندگو📣 اعلام کردم : امشب قرار است غذای متبرک از حرم امام رضا علیه السلام بیاورند و اینگونه شلوغ شد و کاری از دستم بر نمی آید🙄
تصمیم به برگشت داشتیم که ناگاه در گوشه ای کنار دیوار، دختر بچه ای کوچک با کفش های پلاستیکی، نظرم را به خود جلب کرد و از وضعیت حال و روزش ترحمی به دلم افتاد و همانجا در دلم، از خود امام رضا علیه السلام خواستم: آقا جان🤲خودت راه حلی ارائه بده که بتونیم غذاها را بدون مشکل تقسیم کنیم و این مردم که با امید و احتیاج به اینجا آمدند، دست خالی برنگردند که ناگهان انگار هزار نفر درونم فریاد زدند : از خادم محله بپرسم لات این محله کیه؟!🤔 از خادم مسجد پرسیدم : لات این محله کیه و با تعجب پرسید برای چی؟!!! گفتم کارش دارم. گفت: اسمش جعفر پلنگه
گفتم بگو بیاد و زنگش زد که تا نیم ساعت دیگه میرسم ومنتظرش موندیم.
جعفر با ظاهری خالکوبی شده و پیراهن یقه باز و سوار موتور اومد و سلام کرد که فرمایش: گفتم ما از حرم امام رضا علیه السلام اومدیم و غذای متبرک آوردیم و نمیدونیم چطور تقسیم کنیم که مردم اذیت نشن و از شما میخواهیم در این کار کمکمون کنی😥 جعفر با کمال میل گفت : نوکر خادمهای امام رضا علیه السلام هستم وچشم.
به بقیه خدام گفتم ماشین غذا رو تحویل جعفر بدین و بهش کمک کنید تا غذاهارو تقسیم کنه. جعفر مردم را کنار دیوار به صف کرد و به هر خانواده ای بنا به مصلحت و شناختی که خودش به آنها داشت ، غذاها را تقسیم کرد و گفتم چهارتا غذاهم بهخودش و خانواده ش بدهید. بعد از اتمام کار ، به من گفت: آقای راست نجات شماره تلفنت را به من میدهید؟ همکاران با اشاره گفتند اینکارو نکن و برات دردسر درست میکنه و....
اما با کمال میل به او شماره را دادم و رفتیم.
ابتدای هفته بود که با من تماس گرفت که جعفر پلنگ هستم و کاری با شما دارم و به دفتر کاری م در حرم آمد!
آنجا به من گفت: من هم خادم زوار امام رضا علیه السلام هستم و بنده با تعجب گفتم: بله؟!!!😲گفت : منم روزهای پنج شنبه میام حرم امام رضا علیه السلام و در صحن ها میچرخم و مهرهای اطراف دیوارها را جمع آوری و سرجاهایشان میذارم و برمیگردم و به همین مقدار خودم را خادم حضرت میدانم و اتفاقا همان روز در راه برگشتم به درب مهمانسرا رسیدم و به امام رضا علیه السلام در دلم گفتم : میشه امروز غذای متبرکی از حرمتون برای خواهر بیمارم ببرم؟! وقتی به خادم درب مهمانسرا گفتم با تندی به من گفت: آقا برو کنار بایست و مزاحم نشو!😔
وقتی نا امید شدم و خواستمبه خانه برگردم، پشت سرم، آن خادم به همکارش گفت مواظبش باشید جیب مردم رو نزند!!!😞 هنگامی که این را شنیدم به او گفتم : خدایا توبه، من جیب بر نیستم و دلم شکست و تا بست نواب گریه میکردم و به امام رضا علیه السلام گفتم دیگه سرکشیکم نمیام و خداحافظ😢
که ناگهان گوشی م زنگ خورد که خادمهای حرم امام رضا علیه السلام در مسجد محله منتظرت هستند وبا ترس و لرز که من جیب بری نکردم و چه زود گزارش دادند و احضارم کردند
پیش شما اومدم😕
حالا آمده ام بگویم: امام رضا علیه السلام چقدر مهربونه😭یک غذا میخواستم ولی به من یک ماشین غذا داد و بجای یکی،چهارتا غذا برای خانواده م بردم😇
هدایت شده از صالحان گمنام
🌺مبارک باد عیدی که هلال آن؛ با ندای وحیانی «إقرأ بِاسمِ ربّك الّذي خَلَق»؛ آغاز و با ترنّم ِ«اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ»؛ به بدر ولایت مبدل شد.
🌺باشدا که باطنین «بقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»؛ خورشيد بعثت از افق انتظار بدمد.
🌺از اعمال پر فضیلت روز مبعث، بسیار صلوات فرستادن است.
دهان خود را خوشبو و جان خود را مصفّا کنید به صلوات بر محمد و آل محمد(ص)
🌹ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وعجل فرجهم