eitaa logo
جیم
139 دنبال‌کننده
156 عکس
184 ویدیو
1 فایل
نقطه‌ی‌جیم
مشاهده در ایتا
دانلود
2.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیروهای الحشدالشعبی عراق در جنوب شرق موصل، جلوی عبور یک کاروان نظامی آمریکایی را گرفتند. @BisimchiMedia
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما صاحب این سرزمینیم و جایی نمی‌رویم پیام مرد فلسطینی بعد از بمباران خانه‌اش @Afsaran_ir
جیم
ما صاحب این سرزمینیم و جایی نمی‌رویم پیام مرد فلسطینی بعد از بمباران خانه‌اش @Afsaran_ir
گر موج‌خیزِ حادثه سَر بَر فلک زند عارف به آب، تر نکند رخت و پخت خویش ... [خواجه] درون آن [همان که هیچ‌جا برای آدمی مثل آن نمی‌شود] درون آن روی یک تشک لمیده است و با خودش گرم اندیشه‌های پرحرارتی است صفا و عشق و فکر و حال می‌کند وهمزمان دود می‌کند خاطرات خوب را ... مراقب است پیر پاره کرده چند پیرهن با خودش حرف می‌زند: مباد! هوممم! ها مباد! و مثل یک معلم کهن مثل یک معلم زبان فارسی کوزه‌ی دست‌ساز شعر و فکر سرخ و داغ کوره‌‌های فکر و تجربت به‌تایید ساده و صفایِ (هان مباد) سری می‌دهد تکان و از برابر دیدگان چند دانش‌آموز زندگی [که روبروی تخته‌ی ظاهرا سیاه بخت او نشسته‌اند] پاک می‌کند خاطرات خوب مرده را گوید او هان مباد! که ناامید و سرد می‌کنند گرمی و حرارت زمان و لحظه‌های جاودانه‌ی حضور را خاطرات خوب هرچه بود بود هم بقول مولوی (ای برادرم در میانه‌ی اگر نمی‌توان نشست) خانه چیست؟ همان که هیچ‌جا برای آدمی مثل آن نمی‌شود خب بگو کجا رود گذشته ؟ گذشته خوب بود؟ اگر گذشته خوب بود ساک خاطرات خوب را چرا نبسته‌ای و برنگشته‌ای به شهر خاطرات خوب بگذرم نشسته روی یک تشک گرم و نرم روی شانه‌های لحظه‌های جاودانگی خویش را مبدا و منتهای این جهان دیده است که این‌چنین خرابه را بدل به خانه می‌کند خرابه‌ای که هیچ‌جا برای او مثل آن نمی‌شود و با زبان باز سفت و استوار به لحن روشن پیمبران آن اهالی یقین رو به دوربین حرف می‌زند پیرمرد دانای راز ما
جیم
گر انگشت سلیمانی نباشد .... چه خاصیت دهد نقش نگینی؟
     [خواجه]
چشم‌ها را می‌توان پیوند زد دست‌ها را هم انگشت‌ها را شیوه و طرز نگاه و گریه و اندوه را آغوش را هم می‌شود پیوند زد آیا؟ از دست دادن را جدایی را می‌توان پیوند زد؟
اخوان ثالث می‌گفت: آدم نمی‌تواند حرف‌هایش را از زبان دیگران بگوید. راستی ما حرفی برای گفتن داریم که بگوییم حرف‌هایم را نمی‌توانم از زبان دیگران بگویم و مثل لال‌ها برای گفتنش زبانی باز کنیم؟ و هرچند آن حرف ناگفتنی باشد به ناگفتنی بودنش اشاره کنیم و مثل شمس تبریز بخوانیم: من گنگ خواب‌دیده و عالم تمام کر من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش در کلام‌الله می‌خوانیم اذا قرئ القرآنُ فاستمعوا له و انصتوا لعلّکم تُرحمون وقتی قرآن قرائت شود گوش بسپرید و سکوت پیشه‌ گیرید ای بسا که به شما بخشیده شود! اگر بعد اخلاقی‌اش را کنار بگذاریم خواهیم دید که تا زمانی که پر از حرف و قیل و قالیم و به حرف های همه‌جایی گوش سپرده‌ایم نمی‌توانیم سخن قرآن را بشنویم و سخنش را به بازار پرغوغا و هیاهوی جان برسانیم. حرف‌های پاک و طیبِ ما سر دلمان می‌مانند و فاسد و اسیدی می‌شوند تا آنکه دیوانه‌مان کنند و به رعشه و سر درد بیافتیم و برای خلاص شدن از دستشان به استفراغِ داد زدن و فحش دادن به این و آن بدل می‌شوند. اما صحبت سر باز کردن راهی برای گفتن حرف‌ها نیست و درباره آنکه جوینده است گفته‌اند من جدّ وجدَ هر که جوید یابد گوش و هوش ما کجاست؟ و کسی هست که خلای را احساس کند تا به سخن زمان گوش بسپارد و گوش از هر سخن دیگری ببندد و جوینده راهی باشد ؟
تن آدمی کمان و نفَس و سخن چو تیرش چو برفت تیر و ترکش عمل کمان نماند دیوان شمس
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عذرخواهی امام جماعت مسجدالاقصی ظاهرا این فیلم عذرخواهی متعلق به سال ۲۰۱۷ هست و فیلمی که درباره امام حسین علیه السلام صحبت می‌کند برای سال ۲۰۱۲ هست
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ نویسنده آمریکایی: 📍 ما درحال کشتار عده ای در غزه هستیم که زندگی زیر ظلم را برنتابیدند/ما بی‌رحم‌ترین و کارآمدترین آدمکش‌های روی زمین هستیم! ☑️ @Kavoshplus
1.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همزبانی خویشی و پیوندی اَست مرد با نامحرمان چون بندی اَست ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان پس زبان محرمی خود دیگر است هم‌دلی از هم‌زبانی بهتر است [ مولوی ] اشک مرد گران‌بهاتر از ... گران‌بها پیش هرکسی به‌نسبت است مثل سنگ گاه سنگ خود گران‌بهاست گاه هم بروی سینه کسی مثل سینه‌ی صدف خرده سنگ بی‌بها یگانه می‌شود [نه مثل سنگ‌های هرزه‌پوی قیمتی سنگ‌های زینتی] بلکه بی‌رقیب می‌شود سرشک و اشک مرد هم بسان سنگ می‌شود اگرچه اشک هم مثل سنگ پربها و قیمت است چون زمردی روی گونه‌ی کسی سبز می‌شود یا عقیق می‌شود سرخ‌رو و آتشین می‌دود راه‌ می‌رود ولی ساری و التهاب اشک انفجار بغض که در میان سخت و سنگ کوره‌ی آتشفان پرحرارت سینه‌ی همچو کوه مرد کوه درد لعل می‌شود چنان اشک جانانه‌تر از جنون یقین بدان پربهاتر است سینه‌ی سخت الماس را یقین بدان همچو چنگ شیر می‌درد اشک مرد می‌برد دل خدای را چه‌جای مردمان اشک مرد هم بسان سنگ گاه بر گونه‌ی کسی پربها و بی‌قیمت و بی‌نهایت است خاصه طرفه قطره اشک غربتی شکایتی که از گونه‌ و چشم پرحیای رازدار رازدان خلف‌زاده و خلیفه زاده‌ای روی دامن و سینه‌ی مادر بانجابتی نشسته است ... اشک مرد می‌کند کوه را ز جای چه جای خسان و ناکسان
چه فرصت‌های بسیاری که می‌رفتند یکی بعد از یکی هم‌چون قطار و کاروان ابرها از پیش چشمانم بسان ابرها آری دور از دست و رویایی چون معمایی که نگشاید گره از پیچ و تابش هیچ دستی یا چونانچون طعمه‌ای طرارتر از خواب درون خواب یک صیاد آسمانی فرصتی طرفه‌نگاری که نبیند خواب آن‌را چشم کدامین چشم؟ دوراندیش‌بینِ چشم اندیشه خیال مست و مغرور بلندِ بالِ پروازِ عقابی دور از چشم و دور از دست بسان عمر من یا عمر تو ای دوست ما اسیرانیم با دستهایی بسته در بندیم روز را حسرت شمار روزهایی که بگذشته است تا شامیم در آرزوی روزهایی که شنیدستیم و می‌گفتند روزهایی که نمی‌دانیم آه می‌دانی چه می‌گویم؟ مثل یک عقاب در چنگ حصار آسمان یا هم اسیر چنگ عقابیم با مرگ‌هامان می‌رویم از دست مثل فرصت‌هایمان چون ابر حیرانیم تا روزی به بار آییم می‌گویم من که فرصت‌ها خود ماییم با برگ‌هایی زرد که می‌میرند و می‌افتند سرگرم مرگ برگ فرصت‌هایمان ماییم ریشه‌‌ی جاویدمان در خاک ما معماییم در تمنای یکی پیوند می‌مانیم
18.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فلسطینی‌ها لحظه لحظه زندگی را نفس می‎کشند؛ کسی می‌آید کسی که مثل هیچ‌کس نیست [فروغ فرّخزاد] کسی می‌آید که با ابرها قهر نیست و پنجره را بروی باد نمی‌بندد