eitaa logo
جیم
139 دنبال‌کننده
156 عکس
185 ویدیو
1 فایل
نقطه‌ی‌جیم
مشاهده در ایتا
دانلود
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یک زن مصری پرچم فلسطین را برافراشته و در مرکز شهر قاهره به نشانه همبستگی با غزه به تنهایی می ایستد: "ای مردان، ای مصریان، جوانمردی کجا و دین کجا؟" @BisimchiMedia
جیم
🎥 یک زن مصری پرچم فلسطین را برافراشته و در مرکز شهر قاهره به نشانه همبستگی با غزه به تنهایی می ایستد
این فیلم را داشته باشید یک فیلم هم طلبتان .... کار زن‌ها چیست ؟ زن‌ها ممکن است کار متفاوت کنند آشپزی و خانه داری فرقی با ایستادن با یک پرچم در وسط خیابان ندارد و کسانی که از خانه‌داری ناامیدند از این کار هم ناامیدند ... شنیده ایم که فاطمه سلام‌الله علیها در خانه‌ها را می‌کوبید ... و عجب اینکه هیچ‌کس مثل او خانه‌داری نکرد و پای کار خانه نایستاد ! کار زن در آشپزخانه استعاره‌ایست از ایستادن با پرچم در وسط خیابان هر دو به یک میزان ناباورانه و ناکارآمد ولی عجبا که هر دو آینده‌دارند .... می‌شود بقول فرخزاد همه‌چیز را پوچ و هیچ دید می‌شود هم الکی خوش بود ... این کار ولی دامن این هر دو را می‌سوزاند اضطرار و امید کاری زنانه‌اند و همین است که زن را وسط میدان‌های ناباورانه نگه می‌دارد و ادامه می‌دهد
جیم
🔴 نیروهای مسلح یمن در حال یافتن بحرین روی نقشه 😄 ـــــــــــــــــــــــ 🇾🇪 #یمن 🇵🇸 #طوفان_الاقصی
تا دیروز می‌گفتیم اگر نترسیم کاری از سلاح‌های پیشرفته‌ی دشمن برنمی‌آید ولی این روزها ابهت همه‌ی آن‌ها ریخته است ! باور کنید کار اسلحه‌های دشمن تمام شده! و دیگر حرفی از اگر و اما نیست ! همین سلاح‌ها ولی در دست ما [ ما؟ ما یک طلب و تمناییم طلبی که پیش از دشمن و سلاح‌هایش کارمان را یکسره ساخته ... سلاح دشمن می‌تواند برای ما لحظه‌ای باشد که بترساندمان و پاهایمان را داغ کند و هربار که یادش افتادیم دقایقی یا بیشتر (باندازه همه عمر )گیج و گولمان کند ... آن لحظه ملاقات مرگ است ... درباره‌ی ما و طلب و تمنایمان ؛ بستگی به ما دارد که تا پیش از این با پوچی لحظه‌ها ( لحظه‌هایی که تهی‌اند ) چگونه تا کرده باشیم ! انس و هم‌نشینی و خلوت ما با این لحظه‌ها چه بوده است ... شاید آنقدر وارسته‌مان کرده باشد که همه‌چیز را از پیش چشممان انداخته باشد ... حتی مردن را تو با آن پیش می‌روی چرا که ترسی درون تو پیش آمده است ! این ترس ترس از بیرون نیست ! بلکه فراتر از آن است و لگام اینکه از بیرون بترسی یا نه بدست اوست ... او تویی و عهد تو که نمی‌خواهد تمام شود و کار همه‌چیز را تمام کند پس داعشی نمی‌شوی می‌مانی و از ترس مردن جان نمی‌سپاری وسط میدان مرگ ایستاده‌ای و التماسش می‌کنی چرا که خوابی از بعد مرگ خودت دیده‌ای و التماس می‌کنی که بمیری ولی نمی‌میری تو و لحظه‌هایت ؛ لحظه‌های تو آناتی است که خواهانش هستی اگرچه سنگین سنگین‌تر از بمب‌های دوهزار پوندی دشمن چرا که کار با اعداد و ارقام نیست لحظه‌های تو ترا می‌خواهند و بودنت را چه بسا به فراتر از مرگ و زندگی فکر می‌کنی و کارساز دیگران می‌شوی بالاخره تو که در فضا نیستی میان آدم‌هایی دیگران ترسیده‌اند و کنار کشیده‌اند و همه مثل تو با آن مواجه شده‌اند تو می‌مانی و کاری شدنی که هیچ‌کس نکرده‌ و از ترس و بدگمانی دروغش پنداشته‌اند انکارش کرده‌اند و زیر پا کوبیده‌اندش و حالا در نظر همه این‌چنین است سلاح‌ها در دست آدم‌ها هستند و اگر آدم‌ها بترسند کاری از دست اسلحه‌ها ساخته نیست بمب‌ها همه یک کار می‌کنند بستگی دارد کی می‌زند و کی می‌خورد و هرکسی با مرگ و ترس‌هایش چگونه تا کرده است و چقدر می‌خواهد بماند و ببیند دیشب وقتی فیلم انفجار بمب‌های آمریکایی را دیدم دیدم که چقدر تکراری‌اند شبیه بمب هایی که در ایران و عراق و لبنان و فلسطین و یمن فرود آمده‌اند من می‌ترسم ولی کاری از بمب‌ها ساخته نیست ... دشمن سلاح بدست گرفته چون می‌ترسد خودش پیش بیاید پشت اسلحه‌هایش قایم شده و حالا دیگر قایم موشک بازی بس است مثل خیلی از ماها که پشت هزار چیز قایم شده‌ایم و مغرور ولی می‌ترسیم که نقاب‌هایمان کنار رود دیدید که دیشب آمریکا هم نقابش را کنار زد دیگر وقت برای همه کسانی که قایم شده‌اند دارد تمام می‌شود باور کنید من حسش می‌کنم بویش را و پیش‌آمدنش را می‌بینم و اذ قال ابراهیم: رب ارنی کیف تحیی الموتی ! قال اولم تومن؟ قال بلی! و لکن لیطمئن قلبی ...
30.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از شما می‌خواهم به آینه نگاه کنید و از خود بپرسید : وقتی در غزه نسل‌کشی می‌شد من کجا بودم
جیم
از شما می‌خواهم به آینه نگاه کنید و از خود بپرسید : وقتی در غزه نسل‌کشی می‌شد من کجا بودم
اگر در غزه نسل کشی می‌شد و من نبودم و کاری نکردم پرسش از آن هم بیهوده است ! اینجا دادگاه است و وکیل خوب ایرلندی آفریقای جنوبی هم وظیفه‌ی خود را به خوبی انجام می‌دهد و ان‌شاالله اسرائیل رسوا و منزوی‌تر از حالایش خواهد بود تا آنجا که دیگر اسمی از این ویروس در زمین نباشد ! یاد وظیفه و اخلاق شد و اهالی خانه قرار است پسر بد خانه را که کارهای بدش فضا و حال خانه را بد کرده بود تنبیه کنند ! شبیه همه‌ی دادگاه هاست که دیده‌ایم البته من در هیچ دادگاهی حاضر نبوده‌ام ولی در فیلم‌ها با ساز و کارش آشنا شده‌ام ! کسی با مدارک و اغلب با زبان احساسات هیئت منصفه را بر می‌انگیزاند تا متهم را محکوم بشناسند و از جور و جفای او بر مظلوم بیچاره دم بزنند و ناگاه انگشت‌های اشاره از پس هیجانات خوب و احساسی از سر وظیفه بالا بروند و قلب متهم را نشانه بگیرند ... راستی غزه پسر کوچک ضعیف و لاغراندام و شکستنی خانواده است ؟ راستی دادگاه ها و سازمان‌های جهانی آخرین کسانی هستند که دارند می‌فهمند در غزه چه اتفاقی افتاده است ولی بقول وکیل هیچ‌گاه این نهادها موفق نشده‌اند تا بوقت داد مظلوم بستانند ظاهرا هیچ‌گاه کسی سر وقت در مقابل آینه نتوانسته است از خود سوالی بپرسد! همه‌ی ما مردم خوب هم دلسوزی برای بیچارگان و آوارگان می‌کنیم و اشک می‌ریزیم ... اگر قدری به کار و فکر خود درباره غزه نظر کنیم می‌بینیم که زبان همه‌ی ما زبان دادگاه هاست گویا این جهان دادگاه بزرگی است که ناچار همه به مسائل اینگونه نگاه می‌کنیم؛ کار از کار گذشته مرده مرده و حالا مقصر باید اعدام شود فقط پیش از آن وجدان‌ها باید مهیا شوند تا بتوانند حکم اعدام صادر کنند ... با یک تفاوت که امروز رقم کشت و کشتار بالاست و دیو پلید گرگ صفت فرصت زیاد داشته تا همه‌ی گوسفندهای بی‌دفاع را بدرد و هبچ‌کس اصلا حواسش به درز بزرگ آغل نبوده است ... چرا ؟ مردمان از گرگ بی‌خبرند یا که گوسفندها بی‌اهمیت اند یا که نه ! اخلاق آنقدر وقت زیاد دارد تا هر وقت به اقتضای احساست تحریک شد انگشت وظیفه را بالا ببرد ... اگر احساسات تحریک نمی‌شدند و یا اگر اشک بازهم دستمان را باز می‌گذاشت شاید دیگر هیچ‌گاه دیر نبود ... چکار می‌شود کرد ؟ آینه ها بی‌کارکرد هستند و زورشان نمی‌رسد تا چهره کسی را به خودش نشان دهند ... شاید بهتر باشد اشک نریخت و یا اخلاق را بدور انداخت که خانه‌اش بد جولانگاه گرگ‌ها شده است و زیادی منفعل و دم‌دمی مزاج چکار می‌شود کرد و به چه چیز می‌توان دل بست !؟ بگذار در دادگاه‌ها هر چه می‌خواهند بر طبل‌ها بکوبند اگر ما هم‌خانه‌ی اسرائیلیم خیالمان راحت غزه خانه‌ی دیگری بیرون از جهان و فکر ما برای خودش بپا کرده است و با زبان دیگری سخن می‌گوید ! پنهانی و نیمه‌شب دور از چشم دیگران گل خورشید را ببار نشانده‌اند و غنچه‌ی طلوع را انتظار می‌کشند بقول سهراب : اهل کاشانم اما شهر من کاشان نیست شهر من گم شده است من با تاب من با تب خانه‌ای در طرف دیگر شب ساخته‌ام زور هیچ‌یک از کلمات ما به زبان اهالی غره نمی‌رسد بهتر است ساکت باشیم و مثل یک شاگرد خوب بازهم با دهان باز به استادان شهادت‌طلب خود نگاه کنیم شاید از آنها بیاموزیم حسبنا الله و نعم الوکیل یعنی چه ! ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه ما شاید هم‌سخن مردم غزه باشیم و بگوییم اسرائیل باید برود ولی هم‌دل و همزبان آن نیستیم و با زبانش بیگانه‌ایم ما با زبان دلسوزانه وکیل ایرلندی‌مان آشناتریم (گرچه بر او باسی نیست) تا زبان مردم غزه ولی این جهان پس از آزادی از اسارت اسرائیل باید مهیای آموختن چنین زبانی باشد می‌رسد آواز عشق از چپ و راست منطق‌الطیر سلیمانی کجاست ؟ ای کاش موقع و مقام خود را می‌فهمیدیم شاید پس از آن خود را از منجلابی که گرفتار آنیم (وظیفه و اخلاق) و به دست وپا زدن‌هایمان توی مردابش دل‌خوش کرده‌ایم بیرون می‌کشیدیم
3.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خط مرزی غزه و مصر 🔹به خاطر خدا ای مصری یالا بچه‌ها با دست خالی از وسط میدان سربازان اسلحه بدست را تشویق می‌کنند تا در کنار آنها به میدان بیایند ... و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم الا خوف علیهم ولا هم یحزنون شهدا بشارت دهند جاماندگان را که نه خوفی و نه حزنی بر آنان نخواهد رفت
1.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کودک یمنی در اجتماع میلیونی دیروز به حاکمان دیوانه ی آمریکا میگویم: ما را تحریک نکنید، ما به شوق رسیدن به سن جهاد و صف بستن برای جهاد و شوق شهادت زندگی میکنیم... @BisimchiMedia
السلام علیک ایها الامام المظلوم الشهید ایها الهادی رهبر انقلاب : ائمه‌ ما در طول این ۲۵۰ سال امامت خیلی زجر کشیدند، کشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برایشان گریه کنیم؛ مظلومیت‌شان دلها و عواطف را به خود متوجه کرده است؛ اما این مظلومها غلبه کردند؛ هم مقطعی غلبه کردند، هم در مجموع و در طول زمان.
11.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹اظهار تاسف و تحقیر یک شهرک نشین رژیم صهیونیستی از شلوغ بودن بازار در شهر جبالیای غزه و خالی بودن بازار سدروت فلسطین اشغالی. آخرین اخبار از درون سرزمین‌های اشغالی 🔸 @AkhbareSarzamin
راستی طوفان که تقویم و مکان سرش نمی‌شود اصلا طوفان بی‌پرواتر از این حرف‌هاست طوفان هرگاه بپا خاست و خواست گرد و خاک از زندگی‌های بی‌خطر و راکد بپردازد در تقویم ثبت می‌شود یعنی تقویم‌نویس‌های بی‌حوصله هم منتظرند تا صاحب خبری که درونش طوفانی است از جا برخیزد مثل همین طوفان‌هایی که در تقویم پیش رو می‌بینید خب چی بنویسم !؟ آهان ۲۴ دی هنوز خالی است ... ولی چیزی نمی‌ماند که آن‌هم و همه‌ی روزها طوفانی شوند و جای سوزن انداختن در تقویم هم باقی نمی‌ماند مثلا عرض می‌کنم جمعه روز غزه است تقویم خبر ندارد که همه‌ی روزهایمان روز غزه و همه‌ی زمین‌ها هم زمین غزه شده‌اند می‌دانید طوفان الاقصی یک بار طوفان الادنی شد و به خود من زیادی نزدیک شد و با چرخش مهیبش شروع کرد مرا هم مثل فرفره دور خودم بچرخاند یک‌باره هرچه درونم بود مثل ته نشین آب از جا بلند شد و حسابی زیر و رو شد و حالا هم جای دیگری است بالاخره طوفانی که سر در آسمان دارد و پا در زمین نمی‌شود جلویش را گرفت خلاصه افتاده بین جماعت و با هرکسی کاری می‌کند می‌بینید که خدا انگار دستمال دستش گرفته و خیلی ظریف مثل یک خانه‌دار جوان کار رب‌الداری و رب‌العالمینی می‌کند خب تا کجا؟ چه می‌دانم؟ فقط طوفان و کارش خیلی شبیه زندگی آدم و سرنوشتش است کسی می‌آید توی زندگی‌ات و پخش و پلایت می‌کند و تو آدم قبل نیستی می‌گفت آدمی پرتاب شده در وجود است اینجوری که می‌گوید حس می‌کنم بپا شدن خلقت هم چیزی مثل برانگیخته شدن طوفانی است نمی‌خواهم تکرار حرف او را بکنم بلکه فکر کردم اگر زندگی طوفانی نباشد آدم‌ها مثل میمون می‌شوند. یک چیز مشخص فقط شصتشان متحرک است و می‌توانند با گوشی چت کنند خب می‌بینید که همه‌چیز مثل قبل است. فقط مثل آدم هفتاد ساله که پابپای خورشید و ماه چرخیده است ساده‌تر از پیشی! مثل بچه‌هایی که یک‌شبه ره صدساله رفته‌اند! راستی هفتاد ساله‌ها از زندگی چه می‌خواهند؟ بمن چه!؟ شب غزه یعنی شب جمعه شب لیله الرغائب است هر شبِ ما هم شب آرزو و امید شده است راستی که طوفان را پیش از این نمی‌فهمیدیم اصلا کجا طوفان دیده بودیم؟ گرچه من رفقایی دارم که یک تنه در طول هفته چند طوفان الاقصی براه می‌اندازند خب سر راه طوفان خرت و پرت زیاد است می‌دانید اینکه می‌گویند زمین یعنی زیر زمین لایه لایه است چیز جالبی است من حس می‌کنم درونم پونصد صفحه کاغذ آچار ریخته‌اند که طوفان‌ها هر بار یک برگش را رو می‌کنند ! اگر مسخره‌ام نمی‌کنید این بار شاعر شدم جمعه چه می‌شوم و کدام برگم رو می‌شود خدا عالم است امروز که حسابی در هم بودم آخر در کتاب آداب المتعلمین نوشته اند مباحثات علمی را از روز چهار شنبه شروع کنید چرا که روز نحس بر کفار است احتمالا من هم در زمره‌ی همین نانجیب‌ها هستم واگرنه باید امروز را جشن می‌گرفتم و حسابی کیفور می‌شدم خب دیگر بس است انتظار هم ندارم جمعه عالم کن فیکون شود و چه بسا بشود شاید اتفاقات جالبی بیافتد ولی یک نکته مانده که نگفتم درباره طوفان آدم‌ها خرت و پرت نیستند یعنی با استکان و نعلبکی و ذغال فرق می‌کنند ذغال خوب اگر اینجا باشد یا در هرجای دیگر ذغال است ولی آدم‌ها جابجا فرق می‌کنند و هر بار یک برگشان رو می‌شود امیدوارم طوفان مرا سر جایم نشانده باشد و بقول دعاها به زندگی‌ام برگ و بار ببخشد و مروتم را آشکار کند اللهم ارغد عیشی و اظهر مروتی زندگی رنگارنگ خوب است که برگ مروتش توی چشم‌ها و دل‌ها بیافتد که البته اظهار چنین چیزی از این بنده جدا بعید است بگذرم سرانجام ما چه می‌شود؟ هیچ پاسخی اندازه پاسخ این سوال جذاب و جالب نیست یک نفس راحت از پاسخ این سوال وااای که چه می‌شود آهان! یادم آمد طوفان از این جهت شببه به زندگی است چرا که فکر کنم هر دو سرانجام در پایان ما را آشنای گنج پنهان می‌کنند گنج مخفی بودم خواستم تا شناخته شوم مجمل و زیبا