.
فتح جان
دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد
نیازِ نیمْشبی دفعِ صد بلا بِکُنَد
عِتابِ یارِ پریچهره عاشقانه بکَش
که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند
ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمتِ جامِ جهاننما بکُند
طبیبِ عشق مسیحادَم است و مُشفِق، لیک
چو دَرد در تو نبیند که را دوا بکُند؟
تو با خدایِ خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مُدَّعی خدا بکُند
ز بختِ خفته ملولم، بُوَد که بیداری
به وقتِ فاتحهٔ صبح، یک دعا بکُند؟
بسوخت حافظ و بویی به زلفِ یار نَبُرد
مگر دِلالتِ این دولتش صبا بکُند
خواجه
جیم
.
همه داد میزنند و داد خود میخواهند و بیداد میکنند ولی عاشق بیچاره چهکند که سپر انداخته است؟
بیهوده نیست در زمانی که عهدی وجود ندارد هرکس زبان به بیراهه میگشاید! چرا نگشاید؟
ولی خواجه دل در گرو شکست دارد و امید بدعاینیمشب بسته و کار با خدای خود انداخته و دل خوش دارد که اگر مدعی رحم ندارد خدا اهل دیار رحمت است!
خواجه میداند و خوب میداند که یک کرشمه نه تنها تلافی جفای گذشته بلکه تلافی قبل و بعد را میکند !
راستی طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک ما عاشق نیستیم و تا غم میآید تا بنیانمان را برکند سریع گلیم خود را از آب میکشیم بیرون و میگوییم اگر این نشد آن یکی! یا لیاقت مرا نداشت و یا چه و چه!
ما دم از عشق میزنیم ولی وای اگر یک روز و یا یک ساعت دیر سر قرار بیاییم آنوقت است که بجای آنکه دلواپس همسفرمان شویم دلواپس خود میشویم و به همراهمان بدبین میشویم و چه بسا آرزوی مرگش را میکنیم!
معشوق اگر چنین بکند ایرادی ندارد ولی راستی باز میپرسم عاشق بیپناه چهکند؟
جانها را چگونه میتوان فتح کرد وقتی خود را در گرداب بلا نمیاندازیم و پیوسته از آن میگریزیم؟
امروزه دو طرف همدیگر را میزنیم و هیچکس دلواپس بعد نیست!
میگویند مغولها وقتی از نیشابور گذشتند حتی یک گیاه زنده پشت سرشان وجود نداشت! و شاید همه از شکست مغول ناامید و ترسیده بودند! ولی همینها در پای فکر و فرهنگ راست و استوار شکست میخورند!
داعش را هم حاجقاسم و حججی شکست دادند! اگر داعش را چند جوان خام فریبخورده ندانیم بلکه حاصل پوچی دوران بخوانیم!
مردمانی که در متن زندگی جز پوچی نمیبینند و امید به بهشت نسیهای بستهاند و برای رسیدن به آن سر میبرند!
مقابله با چنین ارادهای چگونه میسر است!
وقتی عهد و دلی سوخته در میان نیست و نهایتا دهانها به دلسوزی باز میشوند و اگر داعش و داعشی مسلک را ببینند از ترس سکته میکنند و برای فرار از چنین ملاقاتی از بلا میگریزند و آن را بد و شوم و بدیمن میخوانند!
همان دم حاجقاسم در بیابانها بدنبال قاتل خود میگشت! چگونه؟ کلمات برای پاسخ زیاد است ولی باز ساکت بمانیم!
ما کجای این قصهایم؟
.
یک بغل گل بود و در دامان آغوشم نریخت
یک قدح می بود و در پیمانهی هوشم نریخت
مجمری نور و حرارت آن حریق ارغوان
در فضای سینهی تاریک و مه پوشم نریخت
باغبان وصل را نازم که در اوج عطش
آب در گلدان از خاطر فراموشم نریخت
حافظا رفتی و در این سالها شعری زلال
انگبین خلصهای در جامت هوشم نریخت
انتظارم کشت و گلبانگ به خون آغشتهای
طرح سیلی تازه با فریاد چاووشم نریخت
سالها بگذشت و در میخانهی متروکه درد
خون گرم شیونی در لالهی گوشم نریخت
دوش گفتم ساقیا امشب چه داری، گفت زهر
گفتمش کج کن قدح را، دید مینوشم نریخت
شب گذشت و روغن خون آبهای بغض خسیس
در چراغ چشمهای نیمه خاموشم نریخت
قامت بالا بلندی چون شهادت ای دریغ
آبشاری بود و در مرداب آغوشم نریخت
قادر طهماسبی
52.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی پیامبر خدا(ص) فرمود: مهدی امت از ماست... یعنی جهانی که آغاز شد حتما به انتهای خودش میرسد.
این در انقلاب اسلامی نیز روشن است که؛ انقلاب اسلامی راهی است که انسانهای خودش را میپروراند...
🎥 کدام رئیس جمهور؟ کدام آینده؟
🔹 گفتگوی اختصاصی با #استاد_طاهرزاده
درباره انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری
📆 یازدهم تیرماه ۱۴۰۳
🔸 ویدئوی با کیفیت این گفتگو را از طریق لینک زیر ببینید:
https://aparat.com/v/bnr695e
#دعوت_به_گفتگو_برای_آینده_ایران
#مدرسه_سیاست
#دولت_مردم_آزادی
@soha_sima
38.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ نماهنگ_ویژه| اکنون که یک جهان،
فرصت به چنگ توست،
ای هموطن به پیش!
زنهار از درنگ،
زنهار از گریز!
➖سرود رستخیز
➖گروه رایة الزهرا
#جلیلی
#سعید_جلیلی
#انتخابات
✅ پایگاه اطلاعرسانی دکتر سعید جلیلی
@saeedjalily
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نشر_حداکثری 🔻🔻🔻
وظیفهای حساس در آخرین لحظهها
#استاد_طاهرزاده:
🔹 همتی بلند در آخرین ساعات انتخابات برای حضور آقای دکتر جلیلی
@eghtesad_daneshbonyan
شهید آوینی1_4110014064.mp3
زمان:
حجم:
4.4M
.
این ویرانهها
که به ظاهر، زبان در کشیدهاند و تن به استحالهای تدریجی سپردهاند که در زیر تازیانهی باد و باران روی میدهد شاهدند:
که عشق چگونه از ترس فراتر نشسته است!
شهید سیدمرتضی آوینی
حتی تصور اینکه روزی زندگی عادی داشته باشی هم سخت است
مرگ از آن سادهتر است!
یعنی ما میمیریم؟
جدا این امام خمینی که بوده است؟
و درونش چه میگذشته؟ که سربازهایش میخواستند بروند و نباشند ! و بدنشان هم پیدا نشود
راهم دهید آییی!
پناهم دهید آییی!
ای امام شهیدان مراهم در سپاه خود بپذیر!
و مرا از این زندگی که هرروز بیشتر از دیروز میترساندم رهایی ده!
باور کنید که من هیچ تاب و توان و عزمی برای قدم گذاشتن در راه شما ندارم
و چه کنم که از گذران یک روز عادی هم عاجزم!
میشنوید!؟
کسی هنوز هست که خود را جا مانده از این قافله میشناسد و شب و روز فکر میکند از جایی جا مانده است و گم شده است!
کسی که هنوز از سر عادت زیر لب قرآن میخواند ولی نمیداند معنا و مفهوم این کلمات چیست! و چاووشی کدام راه و کدام کاروانند!
کسی که از بس با آدمها بینسبت است و خندههایش زوری و از سر همراهی یقین کرده است گمشده است! مثل خندههایش!
کسی که از سر عادت هر روز دست بر گردن این و آن میاندازد ولی هرباره میفهمد دچار سوء تفاهم شده است!
التماستان میکنم کمکم کنید !
اینجا کسی فکر میکند از قافلهی شما جامانده
🎐 #مکتب_حاج_قاسم| #حاج_قاسم | #محرم | #امام_حسین
🏴 امام خمینی(ره): از شهدا که نمیشود چیزی گفت: شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانهشان و در شادی وصولشان عِندَ رَبِّهِم یُرزَقوناند؛ و از نفوس مطمئنهای هستند که مورد خطاب فَادخُلی فی عِبادی وادخُلی جَنَّتی پروردگارند. اینجا صحبت عشق است و عشق؛ و قلم در ترسیمش برخود میشکافد./ صحیفه امام خمینی(ره) - ج ۲۱ - ص ۱۴۷
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
🏷 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم