eitaa logo
جیم
139 دنبال‌کننده
156 عکس
184 ویدیو
1 فایل
نقطه‌ی‌جیم
مشاهده در ایتا
دانلود
12.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. هان چه‌خوب آمد به‌یادم؛ ( گریه هم کاری‌ست ) مهدی اخوان ثالث ره یادم رفته بود اینجاهم می‌توان اشک ریخت! اینجای غریب و عجیب، می‌توان این‌کارِ دور از آوار کردن زبان بر سر این ماجرا را کرد
یک نقطه ؛ آنهم اینکه؛ ما شکست و پیروزی را معطوف به‌مرگ و حیاتِ خودمان می‌انگاریم. ما زندگان الزاما پیروز نیستیم! و به‌خونِ خود آغشتگان هم، بازنده‌ها نیستند! پیروزمندان همیشه مهیّا هستند. لباس پوشیده‌اند و دمِ در ایستاده‌اند و یا هم بیرونِ در، می‌خندند و با شور و نشاطشان جامانده‌ها را صلا می‌زنند که: [ پس چرا معطلید؟ بیایید! بیرونِ در، هیچ بیم و هراسی نیست!] و آنانکه رفتن را بحران انگاشته‌اند که آمده است همه‌چیز را برهم بزند اگر درنگی کنند شاید ببینند در چنته‌ی این باصطلاح (همه‌چیز)، چیز چندانی هم نهفته نباشد! و چه‌بسا خودشان را هم از ماندن در اینجا بیزار بیابند. گستره‌ای که هستیِ مرا ناچیز و ویران می‌کند دشت‌های خوزستانند! با آن
شکوفه‌هایشان
. شکوفه‌ها هرساله می‌میرند و دشت بدل به‌پهنه‌‌ای از خاک می‌شود! ولی سال بعد، باز دشت هست و می‌بینیم شکوفه‌ها را با آن ساقه‌های نحیفشان بسانِ منتظران ایستاده‌اند. پهناورتر از هرهمیشه و هروقت! زمینِ حاصل‌خیز، تاریخ است و گل‌ها و سبزه‌ها، منتظرانند و مبَشِّران ... آنها با مرگ و حیاتشان بهم نمی‌ریزند. و کنیز و بنده‌ی هیچ نظم و سامانی نیستند! پیروزی و شکست معطوف به‌مرگ و حیاتِ ما و هیچ‌کسی نیست! بیرونِ در ( یعنی چشم‌براهی)، موقع آزادی‌ست ... وقتی در میان کارهای روزمره و از پیش معیّنمان، پیش‌آمدی پدید بیاید که نظمِ روزمرگی را بهم می‌زند چرا عزادار می‌شویم؟ من از یک‌جا و یک‌وقتی در حین بازگشت از سفری که در آغازش مرا و نظم زندگی مرا مثل هر سفر و پیش‌آمدِ دیگری بهم ریخته بود با خودم می‌گفتم: بهم‌ریخته زندگی کن تا پیش‌آمدها پریشان و کلافه‌ات نکنند! هربار، موقع بازگشت به‌خودم می‌گویم: ساکِ سفرت را از همین حالا تا همیشه ببند! و چه خیال‌بافی‌ها هم که نمی‌کنم! گویا می‌خواهم باز، در نظمی قرار بگیرم تا سفر، دیگر برایم پیش‌آمد نباشد. تا آنجا که به‌خانه می‌رسم و در جریانِ هرروزیِ زندگی‌ام می‌افتم. و سخت پریشان و نگران که مبادا سامان و نظمِ این زندگیِ پوچِ بی‌آینده یا هرروزی یا هرچه، دوباره برهم نخورد! برهَمَش بریز! ویرانش کن! خانه‌ای که مادر دارد و بهم ریخته پررونق‌تر از خانه‌ی منظمی‌ست که کلفت و ندیمه دارد! مگذارید کلفتِ یک زندگی منظم باشید بی‌آنکه پنجره‌ای به‌بیرون برایش باز کنید و بپرسید: این نظم از کجا آمده؟ در این ماندن عهدی هم هست که انتظارِ چیزی را بکشد؟ هربار دلواپسم که ناچار پایم را از در خانه بیرون بگذارم ولی فقط چندبار دیده‌ام که آنقدرها هم سخت نبود! بسته به‌آنکه انتظارِ کسی یا چیزی مرا به‌بیرون کشانده باشد یا هم که باز همان سامان همیشگی.
561e96db96cf44bdae2a03afdc97b12f_1.aac
حجم: 1.4M
دعای صبح دو کوهه؛ اللهم اجعل صباحنا صباح‌الابرار صدای شهید محسن گلستانی
گر بدین سان زیست باید پَست من چه بی شرمم اگر فانوسِ عمرم را به رسوایی نیاویزم بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچۀ بن بست. و گر بدین سان زیست باید پاک من چه ناپاکم اگر نَنْشانم از ایمانِ خود، چون کوه یادگاریْ جاودانه، بر ترازِ بی بقایِ خاک.
باسمه تعالی شیطان را دیدم که آمد که با شما دست داد! و بجای خود که بین حیا و پرده‌دری لکنت داشتید او را پیش فرستادید تا برایتان بی‌پرده و بی‌‌لکنت خدا را متهم کند چیزی که آدمی بر آن ناتوان است ... و وقتی پرده‌ها دریده می‌شوند هیچ‌گاه نمی‌فهمم چه می‌شود! با شیطان که دست می‌دهیم از هم می‌ترسیم گوش‌ها بن‌بست می‌شوند و چشم‌ها روزنه‌ای بدبین و ناگاه اولین قطره‌ی خون می‌ریزد و بعد .... زبان‌ها رک و تند شده‌اند بی‌لکنتی و بی‌استعاره‌ای مثل زبان شیطان! با شیطان بی‌برادر می‌شویم! زبانِ انس کُند می‌شود و پیوندهایش بریده! شیطان است که وعده‌ی فقر می‌دهد می‌بینید که با آمدنش ما تهی می‌شویم؟ و به‌جان خود می‌افتیم؟ و خود را از یاد می‌بریم؟ و برجایش چه‌چیزی می‌نشیند؟ گناه!؟ حرام؟!!! مضحک است ... شیطان جالب است! حرف دل ما را رک می‌زند ولی دل، اهل تردید و دودلی‌ست مثل دست، پیش می‌رود و پس می‌کشد گناه هم می‌کند و وقتی نباشد دیگر حتی گناه هم لذت‌بخش نیست شکایت نمی‌کنم این را از جایی نگفتم! خودم دیدم گاهی برایم جالب است! می‌رقصد، نمک می‌ریزد، متلک می‌اندازد خنده‌دار است ... و مارا خسته می‌کند از ناتوانی انگار که همه‌چیز توان است ... تا آنجا که باز در تاریکی شب خون خدا را می‌بینیم که بر زمین ریخته و شیطان را که خنجر به‌دست چهره پوشانده باز بر گوش‌ها و چشم‌ها و قلب‌ها پرده آویزان می‌کنند و گوش‌ها گرمِ شنیدن می‌شوند و چیزی حضور روضه را بهم نمی‌زند و مداح، بی‌لکنت از این استعاره می‌گوید و ما باز همه‌چیز دار می‌شویم ... در روضه درون پرده است که ما باهم برادریم الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ ۖ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ( آیه ۲۶۸/بقره)
25.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌ناوگان آزادی در راه غزه کشتی مادلین متعلق به ناوگان آزادی روز یکشنبه از سواحل ایتالیا حرکت کرد و تلاش دارد تا کمک‌های بشردوستانه را به نوار غزه تحت محاصره برساند. این کشتی که حدود ۱۲ نفر را حمل می‌کند، حامل آبمیوه، شیر، برنج، کنسرو و شکلات‌های پروتئینی اهدایی صدها نفر از ساکنان کاتانیا است. https://eitaa.com/westanewse
10.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌کشتی فعالان بین‌المللی مادلین که حامل کمک‌ های بشردوستانه برای مردم غزه است، به سواحل مصر رسید و به مسیر خود به سمت نوار غزه ادامه می‌دهد. رژیم صهیونیستی قصد دارد مانع از حرکت این کشتی شود. https://eitaa.com/westanews
دارم می‌میرم از انتظار پاهایم می‌لرزند از اشتیاق گاهی آرام می‌خندم من؟ آری من که لفظی شده بودم تهی از معنی و به کناری افتاده بودم می‌دانید لفظ بی‌معنی چیست؟ قماربازی که از قمارخانه بیرونش کرده‌اند هیچ‌چیز است بیرون قمارخانه بیرون دنیاست فقط غوغایی بی‌ضرب‌آهنگ حالا من منتظرترینم نه‌اینکه یتیمی بودم که حالا سرپرستی‌ام کردی و فقیری که دستم را پر کردی انتظار باز دارد معنایم می‌کند! انتظار، برگِ گم شده‌ام بود! تا با تماشای .... تا یک‌بار دیگر شرط را ببرم و از این دیدار بر زمین بیافتم و یک‌بار دیگر یک جور دیگر بایستم حالا نمی‌دانم تو ای یگانه‌ی جبار! کدام مشتت را باز خواهی کرد؟ تا بدینسان پاهایم از تماشایت خم شوند و انتظارم از رضایت لبریز شود دستانم بی‌اختیار چون پشنگی در هوا پرتاب و پرده‌ی حنجره‌ام منفجر شود پیش از شلیک موشک‌ها من قول می‌دهم الله اکبرم پرواز کند از عزمِ بر این عزم چند ماه پیش را فقط قرص خورده‌ام که پس من چه شد کو کجا رفت ؟ ولی حالا باز ... انتظار این است ؟ و بعدش هیچ؟ فقط عجزی دیگر و بسته شدن در قمارخانه و اشکی از سر این دیدار ؟ چه یاد و خاطره‌ای ! و چه حکایت شگفتی ! هرچه بازی خردمندانه‌تر و برگ‌ها حساب شده‌تر چشم‌ها عمیق‌تر و دست‌ها صبورترند تا بجای برد معجزه روی دهد
22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ‌ما از مرگ نمي‌ترسیم، كه مرگ ما شهادت است و شهادت، حیات عندالرب. عقل‌های محجوب به آیینه‌های قیراندود فطرت بشر غربی چگونه خواهند توانست كه معنای حیات عندالرب را دریابند؟ 🎥 ...اشاره فَتح... ◇اشاره‌‌ای به حیات در این روزهای جمهوری اسلامی ایران◇ @soha_sima
3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست