eitaa logo
جیم
139 دنبال‌کننده
156 عکس
184 ویدیو
1 فایل
نقطه‌ی‌جیم
مشاهده در ایتا
دانلود
جیم
🔺اگر پیامبر اکرم امروز زنده بود چه می کرد؟! 🔸آیت الله شهید مرتضی مطهری 🔹همه ما مسئولیم... 🆔 http
نوشتن زوری نمی‌شود همانطور که هر کار دیگری و ما صبح تا شب تقلا می‌کنیم تا کمی خود را خوشحال یا دین‌دار یا بهر معنی خوش‌بخت بدانیم دیدیم که تا همین دو هفته پیش چقدر پوچ بودیم و امروز فارغ از دست و پا زدن برای خوب بودن زنده ایم حالمان بد باشد یا خوب مهم نیست اینکه گناهکاریم یا هر چه اصلا مهم نیست آنچه که داریم خوبی است غم و شادی زشت و زیبا لباس آینده گذشته همه از زندگیمان رخت بسته است حواشی رفته اند و در متن قرار گرفته‌ایم عزیزان هیچ‌یک از این روزها را فراموش نخواهم کرد و به خودم خواهم گفت دست و پا نزن فقط منتظر باش منتظر باش تا خدا بیاید و مرزها با آمدن او پیدا شوند بعد از آن هر چه خواهی باش بدون او نه کفرت جهنمی‌ات می‌کند و نه عبادتت شهادت بتو می‌بخشد
جیم
سلام ای بهار من سلام یاد چادر سیاه مادرم سلام آتشم که گرم می‌شوم در کنار اشک تو کنار سوز و آه تو بسوز خواهرم امید من! شکوفه‌ام! بهار سبزپوش من غزل بخوان برای من بروب برف روی شانه‌های من نمک بپاش بر یخ زبان من بسوز و با خودت ببر نشان هر چه سردی است بگو که گفته‌های تو نشان هرچه مردی است بخوان فهیمه‌ام روایت غروب را بشارت طلوع را غروب گرگ‌ها را طلوع خنده‌هات را حماسه‌ای بخوان چگونه فتح کرده‌ای بلای کربلات را؟
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹شهدای مظلوم غزه این‌گونه مظلومانه دفن می‌شوند شهدای قتل‌عام رژیم نامشروع صهیونیستی در گورهای دسته‌جمعی اینگونه دفن می‌شوند‌. 🔰 اخبار لحظه‌ای از عملیات در کانال 👇👇 🔸 @AkhbareSarzamin
جیم
🔹شهدای مظلوم غزه این‌گونه مظلومانه دفن می‌شوند شهدای قتل‌عام رژیم نامشروع صهیونیستی در گورهای دسته‌ج
مظلوم ماییم حتما یادتان رفته است آقایان! من خوب یادم هست حفظم از برّم بچه‌ها و پیرها را دختران را و پسرها نوجوان‌ها را که از آن ارتفاع پست جسمشان را پرت می‌کردیم در ته گودال انتهای چاه تاریک فراموشی و پس از آن خوب رویش پخش می‌کردیم چند گونی آهک ناقابل تازه و نمی‌دیدیم چهره‌ی هم را دست‌ها را هم بدگمان بودیم از بس‌که به یکدیگر مظلوم ماییم آری آقایان دل نسوزانید! بد بحال ما آنها که گویی حالشان خوب است آنها که می‌بینید دل‌شادند هرچند غمگینند آنها که می‌خندند با اینکه می‌گریند آنها که می‌جنگند با دست خالی آری زندگانند با اینکه می‌میرند آنها شهیدانند
جیم
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان مطهر از دغل در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری بر آورد و شتافت او خدو انداخت در روی علی افتخار هر نبی و هر ولی آن خدو زد بر رخی که روی ماه سجده آرد پیش او در سجده‌گاه در زمان انداخت شمشیر آن علی کرد او اندر غزااش کاهلی گشت حیران آن مبارز زین عمل وز نمودن عفو و رحمت بی‌محل گفت بر من تیغ تیز افراشتی از چه افکندی مرا بگذاشتی آن چه دیدی بهتر از پیکار من تا شدی تو سست در اشکار من آن چه دیدی که چنین خشمت نشست تا چنان برقی نمود و باز جست آن چه دیدی که مرا زان عکس دید در دل و جان شعله‌ای آمد پدید آن چه دیدی برتر از کون و مکان که به از جان بود و بخشیدیم جان در شجاعت شیر ربانیستی در مروت خود که داند کیستی در مروت ابر موسیی به تیه کآمد از وی خوان و نان بی‌شبیه ابرها گندم دهد کان را بجهد پخته و شیرین کند مردم چو شهد ابر موسی پر رحمت بر گشاد پخته و شیرین بی زحمت بداد از برای پخته‌خواران کرم رحمتش افراخت در عالم علم تا چهل سال آن وظیفه و آن عطا کم نشد یک روز زان اهل رجا تا هم ایشان از خسیسی خاستند گندنا و تره و خس خواستند امت احمد که هستید از کرام تا قیامت هست باقی آن طعام چون ابیت عند ربی فاش شد یطعم و یسقی کنایت ز آش شد هیچ بی‌تاویل این را در پذیر تا در آید در گلو چون شهد و شیر زانک تاویلست وا داد عطا چونک بیند آن حقیقت را خطا آن خطا دیدن ز ضعف عقل اوست عقل کل مغزست و عقل جزو پوست خویش را تاویل کن نه اخبار را مغز را بد گوی نه گلزار را ای علی که جمله عقل و دیده‌ای شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد بازگو دانم که این اسرار هوست زانک بی شمشیر کشتن کار اوست صانع بی آلت و بی جارحه واهب این هدیه‌های رابحه صد هزاران می چشاند هوش را که خبر نبود دو چشم و گوش را باز گو ای باز عرش خوش‌شکار تا چه دیدی این زمان از کردگار چشم تو ادراک غیب آموخته چشمهای حاضران بر دوخته آن یکی ماهی همی‌بیند عیان وان یکی تاریک می‌بیند جهان وان یکی سه ماه می‌بیند بهم این سه کس بنشسته یک موضع نعم چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز در تو آویزان و از من در گریز سحر عین است این عجب لطف خفیست بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست عالم ار هجده هزارست و فزون هر نظر را نیست این هجده زبون راز بگشا ای علی مرتضی ای پس سؤ القضا حسن القضا یا تو واگو آنچ عقلت یافتست یا بگویم آنچ برمن تافتست از تو بر من تافت چون داری نهان می‌فشانی نور چون مه بی زبان لیک اگر در گفت آید قرص ماه شب روان را زودتر آرد به راه از غلط ایمن شوند و از ذهول بانگ مه غالب شود بر بانگ غول ماه بی گفتن چو باشد رهنما چون بگوید شد ضیا اندر ضیا چون تو بابی آن مدینهٔ علم را چون شعاعی آفتاب حلم را باز باش ای باب بر جویای باب تا رسد از تو قشور اندر لباب باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ما له کفوا احد هر هوا و ذره‌ای خود منظریست نا گشاده کی گود کانجا دریست تا بنگشاید دری را دیدبان در درون هرگز نجنبد این گمان چون گشاده شد دری حیران شود مرغ اومید و طمع پران شود غافلی ناگه به ویران گنج یافت سوی هر ویران از آن پس می‌شتافت تا ز درویشی نیابی تو گهر کی گهر جویی ز درویشی دگر سالها گر ظن دود با پای خویش نگذرد ز اشکاف بینیهای خویش تا ببینی نایدت از غیب بو غیر بینی هیچ می‌بینی بگو
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ نماینده ایرلندی پارلمان اروپا: 📍 پس از یک هفته وحشت و هراس در غزه، اتحادیه اروپا همچنان اندر خم یک کوچه است و پرچم های اسرائیل را برافراشته و به جنایات جنگی کمک می کند، اتحادیه اروپا هرگز نمی تواند این لکه ننگ را از دامن خود پاک کند... ☑️ @Kavoshplus
جیم
✅ نماینده ایرلندی پارلمان اروپا: 📍 پس از یک هفته وحشت و هراس در غزه، اتحادیه اروپا همچنان اندر خم ی
جنگ غزه دیده‌ایم که جنگ با سردی زمانه است با رکود پیش از این هم نه من دیگران، گذشتگان خوب گفته‌اند جنگ سرد جنگ سوز جنگ غربت است غزه تا زبانِ بسته‌ای که از ترس بسته است وا شود جنگ می‌کند. بمب‌ها پیش از این چند صد سال قبل روی سقف خانمان ریخته است بمب کوه یخ بمب چشم‌های سرد و سخت بی‌نصیب بمب‌های دریغ دست‌ها پنهان توی جیب‌ها بمب دست‌سوز راستی بمب‌های یخ از کجا آمدند از قطب جنوب یا شمال؟ بمب ها را آنچنان که یادم است یا آنچنان که گفته‌اند کس ندیده است فقط چندبار دیده‌ام که مادرم جهاز خویش را شکست پدر داد زد بر سرش مادرم در میانه‌ی شکستن جهاز ناگهان درنگ کرد ناگهان نفس کشید باز هم عمیق‌تر مادرم پر کشید و بر زیر گریه زد گوئیا قفس شکست دوباره آشنا شدند او و بابای من مثل دو پرنده‌ی جوان در بهار قدرت شگفت یک نگاه را قدرت سکوت را دوباره آشنا شدند کنار هم بی‌جهیزیه‌ای کنار هم بی قرار و وعده‌ای فقط کنار هم مدتی گذشت و باز کوه یخ کوه قهر کوه غربت و دریغ دست‌ها و حرف‌ها کوه یخ بزرگ شد و هیچ‌گاه کسی ندید یا کسی نخواست یا که باورش نشد که می‌شود شکست سوز و سردی زمانه را با امید و انتظار استقامت و جهاد جنگ غزه جنگ با سردی است آتشی اگر بپاست داروی درد ماست آتش آمده است تا بشکند سردی زمانه را ارتش سردی و نخوت و ..... را
4.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاییز بی‌رحم این آخرین برگ امیدم را از شاخه‌‌‌ی لرزان دستان نحیفم بازهرخندی بر زمین انداخت باور کنم که سهم من برجای آغوشت یک تار مو یک بوسه و یک شانه‌ی تنهاست برخیز ای زیبا برادر مانند خورشید روشن‌کن این مِه‌گون فضای ساکت و تاریک و سردم را
انفجار ! انفجار ! انفجاری از تبار فجر فاجر از تمام بر و بحر هر چه دارد و ندارد از زمین سفت و سخت می پراند و سیاه می کند آسمان مردمان غزه را در تمام طول روز چند لحظه می توان از میان سیل دود ها در شکاف تیر ها و بمب ها تار و تیره روزنی گشود ... بوی خون بوی بنگ بوی ناخوش تفنگ کور کرده اشتیاق غزه را لیک در میان جنگ و ننگ یک جوان غزه ای با کمان پر ز سنگ حمله می برد به سوی جنگ می شکافد و عبور می کند عطر یاس پر کشیدن شهید تشنه کام ناگهان شکوه یک زمان ناگهان تمام نیست بوی خون نیست بوی بنگ جای خالی تفنگ یا سرنگ .... بی امان صدای انفجار نعره و فغان تیر بار درد و رنج بغض و آه و رعد و برق گم شده صدای گریه ها در میان نعره های قبضه ها پس کجایی ای پاره تنم ای ستارگان پهنه شبم نقض غصه و غمم بشنوید این صدا ندایی از آسمان درد هاست سرفه می کند اگر از تبار ابر هاست بشنوید ناله می زند : بشکنید پاره های جان ما بسپرید خوشه خوشه بمب های خوشه ای بر تمام باغ های تاک ما هر چه بشکنید پاره های جان ما محکمند انفجار فجر ماست آشکار می کنید لاله زار های پشت غزه را بنگرید این صدای غزه است انفجار فجر ماست علی طهماسبی ۱۴۰۱/۰۴/۲۸